|
عید آمد و ما قبا نداریم |
با کهنه قبا صفا نداریم |
|
گردید لباس پاره پاره |
در پیکر خود عبا نداریم |
|
جز سنگ و کلوخ و آجر و خشت |
ما بالش و متکا نداریم |
|
مردند تمام قوم خویشان |
غمخوار بجز خدا نداریم |
|
جز گاو برای کسب روزی |
در مزرعه رهنما نداریم |
|
آجیل و لباس و پول خوبست |
اما چکنم که ما نداریم |
|
خوبست بساط ساز و آواز |
افسوس که ما صدا نداریم |
|
در فصل بهار چون کنم چون | |
|
دل از غم یار خون کنم خون | |
|
| |
|
عیدی بدهید فصل عید است |
این عید برای ما سعید است |
|
جمشید این بساط را چید |
از جم به عجم مهین نوید است |
|
شیرین و هفت سین بیارید |
ای هموطن مرا امید است |
|
قلیان و گلاب و نقل و شربت |
با چایی لاهیجان مفید است |
|
طفلی که قبای تازه دارد |
در موسم عید رو سفید است |
|
در فصل بهار چون کنم چون | |
|
دل از غم یار خون کنم خون | |
|
| |
|
باید شب عید را پلو خورد |
آن ماهی شور را با چلو خورد |
|
در سال گذشته وقت تحویل |
با باقلوا شکر پلو خورد |
|
افشرده به ماهی آب نارنج |
بس تازه بتازه نو بنو خورد |
|
آن جوجه پخته را به یکدم |
بلعید،ندیدمش چطور خورد |
|
کوکوی برشته را ز بشقاب |
قاپید به حالت چپو خورد |
|
اندر سر سبزه مرد زارع |
این شعر بخواند و نان جو خورد |
|
در فصل بهار چون کنم چون | |
|
دل از غم یار خون کنم خون | |
|
| |
|
صد شکر تمام شد زمستان |
شد فصل بهار و عیش مستان |
|
منقل بکشید سوی مطبخ |
کرسی ببرید از شبستان |
|
آن سینی هفت سین بیارید |
با سبزه و سنجد و سپستان |
|
سورنج و سماق و سرکه و سیر |
آرید به صفحه گلستان |
|
ریزید شراب ارغوانی |
اندر بلور قدح مستان |
|
یاد از فقرا نموده ناگاه |
دیشب یکی از خدا پرستان |
|
عریان و برهنه در شب عید |
می گفت یکی از تنگدستان |
|
در فصل بهار چون کنم چون | |
|
دل از غم یار خون کنم خون | |
|
| |
|
یاران چکنم که کس ندارم |
بلبل شده ام قفس ندارم |
|
خواهم بگریزم از زمانه |
اصلا ره پیش و پس ندارم |
|
بازار وطن شده پر از دزد |
یک شحنه و یک عسس ندارم |
|
هر روز عوض شود وزیری |
در محکمه دادرس ندارم |
|
گلدسته باغ عقل و هوشم |
من طاقت خار و خس ندارم |
|
جز علم و ترقی و معارف |
اندر دل خود هوس ندارم |
|
عید است برای پختن آش |
پول نخود و عدس ندارم |
|
در فصل بهار چون کنم چون | |
|
دل از غم یار خون کنم خون
اشرفالدین حسینی (نسیم شمال)
| |
عنوان این سروده ی زیبا را با سود بردن از متن سروده دستکاری نموده ام. ب. الف. بزرگمهر
ارسالی ب. الف. بزرگمهر