سخت نیست باور کن‌ سخت نیست
سميه فروتن سميه فروتن

خطاب به «ميهمان نوازى» كشور هاى همسايه از هم وطن هاى مان است. 


 
 
 

سرزمین سوخته‌ام نمیدانم تا به کی‌ میتوانی داغدار این همه بی‌ عدالتی باشی‌

سردی فرزندانت را قسا وت دلهاشان را چگونه میبینی‌ و دم نمی‌زنی؟

دلت به درد نمی‌آید؟

که چنین می‌‌سوزانند و به آتش میکشند انسانیت و شرافت را

شادی به غم میرسد

عروسی‌ داغدار دامادش میگردد

مادری چشم به راه فرزند می‌ماند

و پدری دیوانه میشود

نه فرزندی شاد, نه مادری ارزومند و نه پدری با غرور

هیچ یک در این سرزمین سوخته جان نمیگیرند

مادرت زمین عزادار کدامین سنگدلی باشد ؟

از گوشه‌ گوشه‌ قلبش خون میجوشد, دم نمیزند

تن‌ پاکش قبرستان تک‌ تک‌ فرزندان وطن است

اما چه میتوان کرد برایش

در گوشه‌ گوشه‌ زمین انسانیت را به آتش کشیداند

آن که برای رهایی میگریزد را به تیر میبندند

آشیانه را به آتش میکشند

فرزندی را آواره بیابانها می‌کنند

به چه جرمی‌ ؟

انسانیت؟

غربت؟

تنهائی؟

اما کیست این فرزند آواره؟

انسانی‌ که از دور نیامده

آری!

همسایه است

هم زبان و هم کیش

قدمهای رنجورش او را به تو رسانید

هیچ فکر کرده‌ای چرا تو ؟

چرا نه دورتر؟

فکر کن‌!

به قلبت رجوع کن‌ !

آن وجدان خوابیده را بیدار کن‌!

امروز وقت بیداریست

فردا دیر است

فردایی دیگر برای آواره‌های آزادی وجود ندارد

خانه ویرانش سوخته, راه برگشتی‌ ندارد

امانش بده و دستش بگیر

برادر و خواهر توست که دست یاری بسویت دراز کرده است

نه دستی میگیری و دلی‌ شاد می‌کنی

میسوزانی

نه آباد می‌کنی و نه رهایی میدهی

چرا ؟

بیدار شو

مرزهای غرورت را بشکن

قلبت را باز کن‌

آشیانه آرامت را قسمت کن‌ و طعم شیرین شرافت و انسانیت را بچش


February 27th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان