دمی با آقای زمان هوتک
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

  خوشحالم که پس از سال ها نوشتهء نارسای " ناهمگونی های املایی و .... " مورد توجه یکی از خواننده گان فرزانه قرار گرفت و سبب شد تا باب مناظره قلمی درمورد یکی از مبرمترین مسایل زبان یعنی املاء یا روش درست نویسی در زبان فارسی باز شود و همان طوری که آرزو برده شده بود، نوشتهء مذکور باابراز نظر خواننده گان و دیدگاه های آگاهان در  مسایل مربوط به زبان وادب فارسی دری تا حدی تکمیل گردد. اما چرا گفتم سال ها؟ به این سبب که آن نوشته را چندین سال پیش از امروز نوشته بودم و جهت نشر به چند تارنما ونشریهء برونمرزی نیز فرستاده بودم که اقبال چاپ یافته بود. کمی بعد آن نوشته  از نظر استاد لطیف ناظمی که خود عضو کمیسیون روش املای زبان دری بودند گذشته بود  که نکاتی هم درمورد آن نوشته بودند که به نشر رسید و ممکن است تا همین اکنون در آرشیف برخی از سایت ها مانند سایت مشعل و    " نی " موجود باشد. پس از آن نوشتهء دیگری درهمین زمینه به نام اغلاط مشهور املایی نوشتم و سپس دوسه مقالهء کوتاه  دیگرهم درهمان زمینه که از نظر دوست گرانقدر آقای صبور الله سیاه سنگ گذشت و در چند جا اقبال نشر یافت.

 

  به هرحال همان طوری که جناب هوتک فرموده اند ، متأسفانه این ناهمگونی های املایی نه تنها  در نوشته های بسیاری از فارسی زبانان دیده می شوند، بل حتی درمیان اعضای کمیسیون روش املای زبان دری نیز این ناهماهنگی به مشاهده می رسد. مثلاً جناب استاد ناظمی " ه " غیر ملفوظ را در واژهء زنده گی نمی نویسند ومی گویند که مخالفت خود را در هنگامی که رسالهء املای زبان دری به اکثریت آرای کمیسیون تصویب شد، ابراز کرده اند. اما استاد رهنورد زریاب نوشتن این " ه " غیر ملفوظ را در واژه هایی مانند زنده گی ، بنده گی ، شرمنده گی ، آزاده گی و... رعایت می کند ؛ ولی پیشوند " می " را از فعل جدا می نویسد ، درست مانند من. به همین سبب روزی نظرش را دراین مورد پرسیدم که چنین پاسخ داد: نوشتن پسوند " می " هم به شکل  پیوست با فعل درست است وهم جدا از آن. به شرط آن که نویسنده از شروع تا ختم نوشته اش روش خود را تغییر نداده وبه شکل یکسان بنویسد .  یعنی نباید گاه "میشود و میرود" بنویسد وگاه "می شود و می رود"، همچنان وی  که عضوبسیار برجستهء همان کمیسیون بوده است، پابندی چندانی به نوشتن پیوست نوشتن پسوند جمع { ها } باواژه ها نشان نمی دهد. درنامه هایی که او برای من نوشته است به وضاحت دیده می شود که این واژه ها را جدا نوشته است. نکته یی که می خواستم در همین جا یاد آور شوم این است که تصمیم دارم بعضی از نامه های آقای زریاب را که در گسترهء ادبیات و فرهنگ صاحب صلاحیت اند و گهگاهی درآن نامه ها به پرسش های من در مورد درست نوشتن واژه های زبان دری پاسخ داده اند برای استفاده دوستان علاقمند به زبان وفرهنگ مان به نشر برسانم وامیدوارم که این اجازه را استاد فرزانه زبان وادب پارسی به من بدهد. خلاصه این که به نظر من بسیار جای پریشانی نیست اگر ما "میشود" را "می شود"  بنویسیم یا سالها را سال ها . مهم آن است که معنی واژه ها را با روش نادرست املایی تغییر دهیم.

 

  درمورد نوشتن " همانطور"  و" همان طور"  آقای هوتک اشارت درست دارند. بلی من از روی نا آگاهی چند سال پیش این واژه ها را درست نمی نوشتم ؛ ولی اگر به نوشته های پسین از همین قلم توجه شود ، فکر می کنم که حالا مطابق دستور رساله روش املای زبان دری می نویسم. درمورد نوشتن اصطلاح های دخیل اروپایی درزبان فارسی منظور جناب هوتک اگر این است که چرا به عوض حرف " ز" حرف " س" نوشته ام باید گفت که این واژه ها لاتین و اروپایی هستند در زبان های مختلف اروپایی گاه با "ز" و گاه با "س" نوشته و خوانده می شوند  که از دیدگاه من ازنوشتن آن ها با "س" آسمان به زمین نمی افتد.

 

 راستش برخی واژه های جهان شمولی هستند که اگر چه به فارسی ترجمه شده و معادلی برای آن ها دست وپا کرده اند ؛ ولی تا همین لحظه نیز این واژه های نو نتوانسته اند جای واژه های جهان شمولی مانند تئوریسین یا پست مدرنیزم یا کمپیوتر را بگیرند. البته این خوب است که ما برای واژه های اروپایی و یا عربی و ترکی و هندی معادل هایی بسازیم وزبان خودرا سره بسازیم از ناسره ها؛ ولی همان طوری که درمقالهء " عشق را چگونه رها کنم ؟ " منتشره در سایت وزین مشعل نظر خویش را درباب سره سازی زبان دری از زبان های بیگانه بیان داشته ام دراین جا نیز متذکر می شوم که برخی واژه ها یی هستند که دردرازای زمان هنگام گویش در میان مردم ما جای پا پیدا کرده اند وبه مرور زمان جزیی از زبان شده اند. مثلاً آیا همین واژهء عربی " عشق " را همان طوری که جلال آل احمد نوشته است ، می توان به واژهء دیگری تبدیل کرد؟ مگر شما خود تلویحاً اشاره یی نداشته ونمی نویسید که از بس این واژهء "رایانه" تا هنوز درمیان مردم جا باز نکرده است، عظیمی بیچاره نیز معنی آن را نمی داند و آن را جدا از واژهء کمپیوتر تصور کرده است.   بگذریم:

 

 درمورد تعرض بالای اشخاص باید گفت که من با برداشت شما موافق نیستم ، هرچند به مثابه یک نظامی تعرض را بهترین شیوهء دفاع می پندارم. ولی باید خدمت شما به عرض برسانم که من هرگز پیش از آن که کسی بالای من تعرض نکرده باشد با درشتی و زشتی سخن نگفته ام. این موضوع را نویسنده گان بی طرف ازجمله مرحوم استاد عبدالحق واله درنوشته های شان یاد آور شده اند. البته  پس از نوشتن کتاب اردو وسیاست بود که برخی ها در برابر حقایق برهنه وغیر قابل کتمان آن قرار گرفتند وبه عوض این که مانند شما نقد شان را برنوشتهء اردو وسیاست با زبان معیاری دور از دشنام واتهام بنویسند، با زبان درشت و بازاری به توهین وتحقیر نویسنده وحتی خانواده و اجدادش پرداختند. درحالی که آن مرحومان خاک شده اند تا از خود دفاع کنند ووانگهی هیچ محکمهء باایمانی بنابرحرف مفت یک شخص عقده مند کسی  را مجرم نپنداشته است .  اما گناه من این بود که حقایق فراوانی رادر اردو وسیاست نوشته بودم . مثلاً هنگامی که زمین وزمان دیدند که داکتر صاجب نجیب الله در شب تاریک می خواست فرار کند ومجبور شد از میدان هوایی بازگشت نماید، چه می نوشتم ؟ آیا گریز کردن می نوشتم که ننوشتم زیرا ثقیل تر از " فرار" تلقی می گردید، نمی گردید؟  بنابراین حواریون داکتر صاحب خشمگین شده اند وتا همین امروز ازدادن دشنام وطعنه وزدن زخم زبان براین تنابندهء ناتوان اباء نمی ورزند که البته وصد البته  آن نوشته ها به  پشیزی نمی ارزند وبه همین سبب بسیاری نوشته های نویسنده گان آن چنانی پاسخی ازمن دریافت نکرده اند.               

 اما درنمونه هایی که شما یاد کرده اید باید گفت که این جناب فقیر محمد ودان بود که درکتابش از نویسنده اردو وسیاست با زبان بسیار درشت  وزشت مانند  دروغ گو و ... یاد کرد. یا این آقای حصین ( جناب هوتک حسین را به حصین اصلاح فرمایند ) همان طوری که فرموده اید با زشت ترین و بازاری ترین دشنام ها برنویسندهء کتاب اردو وسیاست تاخت وتاز کرده است. بنابراین وی که خود را نویسنده وازجملهء همکاران نخبهء روزنامه حقیقت انقلاب ثور می دانست، می بینید که حتی اینقدر سواد نداشت که چندین بار مثلاً واژهء " آسیب " را " آصیب " ننویسد.چه رسد به نقد یک کتاب حجیمی مانند اردو وسیاست. درباره پنجشیری صاحب باید بگویم که من همیشه به نامبرده با نظر احترام دیده ام به ویژه اکنون که حقایقی را درمورد زنده گی سیاسی زنده یاد ببرک کارمل به دست نشر سپرده است. یکی دو نکته یی که در اردو وسیاست درموردایشان آمده است زیاد جدی نبود و امیدوارم جناب پنجشیری صاحب ازآن بگذرند که من هم با سکوت خویش از حرف هایی که ایشان درکتاب شان نوشته بودند گذشتم  و قصه تمام شد.  نکته دیگر این که حرف شما درست است که گهگاهی اغلاط تایپی درهنگام نوشتن رخ می دهند ، مگر تکرار آن اشتباهات در یک نوشته نمایانگر آن است که نویسنده  املای زبان دری رابه خوبی نمی داند و هرچه در ذهنش آمد می نویسد که دراین صورت معنی جمله تغییرمی کند و خواننده   سردرگم می شود.

 

  غلطی هایی که درنوشتهء من پیدا کرده اید متأسفانه دقیق است . در اردو وسیاست نیز اغلاط فراوانی وجود دارند مثلاً یکی ازدوستان درجایی نوشته بود که گهگاهی جمع الجمع نوشته ای  مثلاً " امور " را که خودش جمع است، نباید             " امورات "نوشت ؛ که بیخی درست فرموده اند. چند اشتباه تایپیی را که نشانی کرده اید نیز درست اند و من از توجه دقیق تان به آن نوشته ناچیز اظهار سپاس می نمایم.

 

 درباره پست مدرنیزم باید گفت که آن چند سطر کوتاه که به عنوان توضیح بر مقولهء پست مدرن نوشته شده بودند، به هیچ  صورتی از صور نمایانگردیدگاه های نویسنده به این پسا نوگرایی به تعبیر شما، نیست. البته حالا به کمک همین جال جادویی ( انترنت – هرکسی که به آن دسترسی داشته باشد. *) می تواند با مراجعه به ویکی پیدیا در ظرف چند لحظه معلومات لازم را در زمینه به دست آورد که خوشبختانه شما این مهم را تا حدودی برآورده ساخته اید.

 

 در نوشته نا همگونی های املایی ، بیشتر بالای صورت نوشتن پسوند نکره مکث شده بود که پس از" ه " ملفوظ می آید  و من نوشته بودم که ما افغان ها از خود اصولی داریم ودوستان ایرانی ما اصول وروش دیگر برای نوشتن این پسوند. مثلاً جناب هوتک درحالی که رسالهء روش املای زبان دری را دراختیار دارند ، باز هم درعنوان نوشتهء شان می نویسند : "تبصرهء پیرامون نوشته .."، اما چون در این جا این پسوند ، پسوند نکره است باید آن را چنین نوشت : تبصره یی در پیرامون نوشته ...

 

 درفرجام درحالی که به کم سوادی خویش اعتراف وایقان کامل دارم ، این چند سطر را به این امید به فرجام می رسانم که این بحث ادامه یابد ودوستانی که به مسایل املاء وانشای زبان دری علاقه دارند و درزمینه کوتاهی های این نبشته حرفی برای گفتن، من وخواننده گان عزیز را از آن مستفید بسازند.

 

 

* خدمت جناب هوتک باید عرض شود که اگر سری به وطن بزنند ، امروزه روز آنقدر انترنت شاپ ( شاید دری آن را بتوان به تعبیر جناب هوتک : دکان های انترناسیونال نت ورک  نامید ) درهرکوچه وبازار شهر های وطن مشاهده خواهند کرد وآنقدر از برکت وجود قوت های رزمی بین المللی کمپیوتر های لپ تاپ یا به قول آقای زمان رایانه های دستی در هرمکتب و مدرسه مشاهده خواهند کرد که آن سخن این بنده خدارا درمورد دسترسی مردم ما به کمپیوتر تصدیق خواهند کرد.

 

 

 

                                                          یادداشت استاد لطیف ناظمی 

 

                                       دربارهء برخی ناهمگونی ها درزبان فارسی

                                           به ارتباط نوشتهء محمد نبی عظیمی

 

دوست گرامی آقای نبی عظیمی !

بعد از تعارفات :

 

  نشروپخش چنین مطالب راهگشا برای دورافتادگان از میهن ضروری والزامی است. درباب درست نویسی درزبان فارسی- دری بایسته است تا کارهای بنیادی صورت پذیرد وبر پایهء دانش زبان زبان شناسی شیوهء نگارش زبان مشکل آفرین مان ، همگون وتوحید گردد واز هرج ومرج درنگارش پرهیز گردد. با دریغ که درایران وافغانستان دراین عرصه، کار بنیادی صورت نپذیرفته است وپژوهشهای گوناگون دراین زمینه با پندار های انفسی واجتهاد های ناموجه علمی بوده است ویا توسل به فرهنگهای لغات که هیچ یک از این دوراه ، راه به دهی نبرده است. اتکاء به اواشناسی* و واج شناسی ** است که میتواند مددی براین امرگردد ورهنمودی برای درست نوشتن.

 

 من با برخی از فیصله های رسالهء " روش املای دری " سرسازگاری ندارم وهنگام تسوید آن نیز مخالفتم را با برخی از مسایل ابراز داشتم . ازآن جمله با نوشتن صایت ( آ ) یا ( های غیرملفوظ ) در واژگان زندگی وزندگانی که بااعتنام فرصت نظراتم را باز خواهم نوشت. سی سال پیش از امروز که چنین رساله یی را برای دانشگاه کابل تهیه کرده بودم عدم توافق خویش را با استاد الهام واستاد نگهت سعیدی که از هواداران این ( های غیرملفوظ ) درکلمات بودند ، اظهار داشتم.

 

 باری ، هرگامی که دراین راه گذاشته شود، سودمند است وصواب .

 

چند نکتهء کوتاه :

 

1: پس از وجه وصفی ،کاربرد ( واو عطف ) جایز نیست. مثلاً وطن مالوف شان دورافتاده ویا... ( سطر2 نوشتهء تان ) ، دراین مورد، باید یا کامه نهاد ویا وجه وصفی را به فعل ماضی تبدیل کرد،به گونهء نمونه :" از وطن مالوف شان دورافتاده است ویا.. "

 

2: درست است که ( را ) باید همواره جدا از واژهء پیشین نگاشته گردد؛ اما دلیل آن این است که ( را ) پیشینه است وحکم آن است که پیشینه ها ***را باید پیوست با واژگان نوشت.

 

3: ما واژگان تازی را که درساختارخود ( ط) دارند ودرزبان فارسی دری از واژگان دخیل اند، به گونهء تازیان می نویسیم؛ اما تمامی واژگان زبان های بیگانه دیگر را چنین واجی را ظاهراً ویا وارياواقعاً دارند، به این دلیل با حرف ( ت ) مینویسیم که ( واج "ط" ) را درزبان خود نداریم واین یک حکم کلی است.

 

4: درمورد هست واست ، باید تأکید کرد که ظرافت معنایی آن دورا در نظر گرفت. این دو واژه که نخستین آن ( موحودیت ) را نشان میدهد ودومین تنها رابطه را نمودار میسازد، از مصدر های " هستن" و " استن " اشتقاق یافته اند ونباید یکی پنداشته شوند.

 

5: اقلاً واکثراً ازاین رو نادرست اند که درزبان تازی ، صفت فاعلی تنوین نمی پذیرد.

 

6: به ، حرف جر نیست . اصولاً لغزش برخی از استادان ایرانی حتی شادروان معین درمورد نامگذاری واژگان نامستقل منبعث از عدم آشنایی شان به دانش زبان شناسی است. وهمان گونه که نوشته اید[ به ]  باید با کلمه پیوست نوشته نشود. این پیشینه از " بد " پهلوی آمده است و کلمهء نامستقل است نه حرف. چون حرف ، تنها همان علایم الفبا اند وبس.

 

7 : تغیر وتغییر به یک معنی نیستند ، اولی به معنای از حالی به حالی شدن وهم خشمگین شدن است وتغیر دگرگونی است که غالباً این دومی را به گونهء اولی مینویسند ونادرست است.  

 

8 : واژهء شرایین را برای این باید با دو ( ی ) نوشت که براساس قاعده ، واژه گان عربی که بر وزن " افاعیل " و " مفاعیل " باشند ، همزهء کلمات به ( ی ) بدل میگردد، مانند همین شرایین ویا مایل ، وسایل ، صایب و یا مصایب وهمانند آنها . /

                                                                                                                                                 به سلامت باشید

                                                                                                                                                      ناظمی

 

آویزه ها: 

 

    *phoniticc              ** Morphology           ***    preposition                   

 


June 1st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان