فروغِ زندگی
فروغ از لندن فروغ از لندن

  بسملِ تیغ جفا در بندِ هجران بسته ام

درحریم دشمنان بادَرد وغم بِنشسته ام

بندها بَردست و پا وارسته میگویم سخن

باهمه وارستگی ها من کجا وارسته ام

چون عقابِ پُر غرورِ سرزمینِ سر کشم

در دفاعِ  آشیان بال و پَرم بشکسته ام

ازنِفاق و دشمنی وانتحار وکشت وخون

وَز عداوت ها میان ملتِ خود خسته ام

من گلی از گلشن و باغ و بهارِ میهنم

شاخهٔ بشکستهٔ آن گلبن و گلدسته ام

سالها شد اندرین غُربت سرایِ بیکسی

در صفِ آواره گانِ جنگ ها پیوسته ام

گرچه ما را نیست دیگر آن فروغِ زندگی

از فروغِ معرفت خود را کمی پیراسته ام

           02/11/2012

   با تقدیم احترام

 

 


November 3rd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان