بَردل نشانه بود
فروغ از لندن فروغ از لندن


هـرمُرغ  تیر خوردهٔ را آشیانه بود
بر رویِ شاخ هایِ سپیدار لانه بود
هرچند که قصروموترونوکرنداشتم
باغی پُرازدرختِ گل و ناردانه بود
تازه جوان بوده وگشتم اسیرِ عشق
ازتیرِعشقِ دلبری بر دل نشانه بود
باری هزارشُکرِ تو،ای خالقِ جهان
مهرِنگاری بر دلِ من جاویدانه بود
سررا به پایِ اُلفت و مهرش گذاشتم
دانی عدویِ خیره سری درمیانه بود
غُربت نشین نگشته میانِ وطن بودم
قدرو مقام وعزتِ در آن زمانه بود
آنگه که دیوِ جهل وستم سربلند کرد
آتش زدند بخرمن ونه کاه ودانه بود
باغ وزمین وخانه به آتش کشیده شد
عشقِ خداو مـردم و میهـن بهانه بود
قتل و قتال وکُشتنِ مردم بَنرخِ روز
خونِ یتیم و بیوه بهر سو روانه بود
تُخمِ نفاق ودشمنی درهرزمین کِشت
جنگِ زبان وتفرقه درخانه خانه بود
سرهابخاک فتاده وتن رَقص مینمود
رقصِ زِ پاو دست بهمراهِ شانه بود
ای هموطن برای خداوندو آن رَسُول
ترس ازخداو دینِ رسُولش فسانه بود
درحقِ کشورو،وطن ودین ومذهب ام
هر آنچه کرده اند همگی ظالمانه بود
در پُشت پرده نقشِ اجانب نهفته بین
طرح وپلان ونقشه زِدزدِ شبانه بود
در گفـته ات فروغ  بسی پندِ دلـپذیر
درخاطراتِ من همه شعروترانه بود
          11/9/2013
باتقدیم احترام








September 12th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان