هریک تبر بدستیم
فروغ از لندن فروغ از لندن


پُر سوزو شعله بارست،آهِ شبانه ما را
گرمَ است زِغُصه دایم،شعروترانه ما را
در سینه ای هزاران، مجمر بـنا نمودند
در کوره ای نهادند،با صد بهانه ما را
مُهری نهاده بَر لب ،ازتاپه ای اسارت
یوغی نهاده دشمن،بَرروی شانه ما را
دردامِ غیر بِسمل، افتاده خوارو زاریم
شادیم که لانه دادند، با آب ودانه ما را
ما شهرهٔ ایم درآفاق،هریک زِگُمنامی
در افتراق چندیست، یابی نشانه ما را
هریک تبربدستیم، برجانِ تک درختی
بادستِ غیرشکستیم، شاخ وجوانه مارا
خواهی فروغ  خود را،با رنگِ زرد بینی
پیش ازغروب بنگر،درهرکرانه ما را
             29/7/2013
  
  
 
Hassan Forough
18:53 (47 minuten geleden)
aan mashal
ازبُتِ نامهربانت جوهرا نامی مگیر
**********************

خامه در فرقت بیادت ناله و فریاد کرد
اشکِ چشمانم فروغ دیده را برباد کرد
دل تپیده بار ها پُرسانِ جوهر می نمود
سوزِ آهنگش خرابی های دل آباد کرد
حلقهٔ زنجیرِ نومیدی ز پایِ دل شکست
مُرغ بسملِ را رها از پنجهٔ صیاد کرد
ازبُتِ نامهربان ات جوهرا نامی مگیر
حیفِ آن عُمرِ که صرفِ آدم بَدزاد کرد
درشهادتگاه گردون هریکی گردیم فنا
مِی نشاید شکوه ازاین چرخ بی بنیاد کرد
مرگ میگیرد سُراغ هر کدامِ ما بوَقت
کی توانی خویشتن از قیدِ غم آزاد کرد
درقبالِ هرشکست پیروزیهای خُفته اند
خاکِ نومیدی نباید برسرِ خود باد کرد
جان ودل دارم فدایِ هریکی از دوستان
جوهرازنامِ یکایک درسرودش یاد کرد
خانهٔ خشنود آباد،کزمحبت های خویش
باکلام نغزِ جوهرشوروشوق ایجاد کرد
فضل الحق بَر ما فروغ دیدهٔ میهن بوَد
 چون فروغ دیده مارا دایما ارشاد کرد
           31/7/2013
 


این سروده به استقبال سرودهٔ آقای جوهر که ازشهرکیف ازدوستان خود یاد آوری کرده اند سروده شد وضمناً ازآقای خشنود
هم سپاسگذارم که سرودهٔ آقای جوهر را بجام غور فرستادند
 







July 31st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان