مُحبت پیشه
فروغ از لندن فروغ از لندن


 
درین غُربتسرا بَرخویشتن آواز می خوانم

زِدردِ خویش ویارو همدم وهمبازمی خوانم

از اینکه بلبلِ آواره ای در بند و زنجیرم

بیادِ آن پریدن ها و آن پرواز می خوانم

درین کُنج قفس بال و پرِبشکسته مینالم

زِ سوزِ دل برایت ای بُتِ تناز می خوانم

نه دیگرازگل وگلشن نه از باغ وچمن گویم

بَدردِ هموطن آغُشته ام همراز می خوانم

شکستن نای و بَر آتش کشیدن آن نیستان را

بَدُور از نیستان بِدون نی بی ساز می خوانم

به آتش بسته اند کاشانه ام را خانه بَر دوشم

پُریشان خاطر و افسُرده سَر افراز می خوانم

ندانم اِنتهایِ شام هجرانم چه خواهد شد

برایت ای وطن از حُرمت و اعزاز می خوانم

فروغِ آفتابِ زندگی در حالِ نوسان است

بپایان آمد این دفتر من از آغازمی خوانم

        16/11/2012

  با تقدیم احترام  

 


November 17th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان