ازمیانِ خون وآتش
فروغ از لندن فروغ از لندن

 
ازوطن هرکفرو استکبار میباید کشید
ازوجود گلستان هر خار میباید کشید
درمیانِ دوست و دشمن ازتعقل بایدت
بعدازین گر میتوان،دیوار میباید کشید
ازنفاق ودشمنی باخویشتن پرهیز دار
تیغِ خود بر گردنِ اغیار میباید کشید
همچو انسانِ هرکجا ازاتحاد و اتفاق
خط بروی دشمنیِ پار میباید کشید 
دستِ یاری را بهم داده بَعمرانِ وطن
باعرق رنج و تَعب بسیار میباید کشید
ازمیان خون وآتش گردو خاک و خارزار
کشوری آباد و هم گلزار میباید کشید
هرکجا برضدِ رِشوت بایدت کردی قیام
ازدفاتر جمله رشوت خوار میبایدکشید
آنکه دستانش بخونِ بیگنه آلوده است
درصفِ هرقاتل وخونخوار میباید کشید
طبق احکامِ شریعت حُکمِ قرُآن و نبی
مجرمین و قاتلین بر دار میباید کشید
پینه بگذار از محبت بر سرِ هر زخمِ دل
سوزنِ عشق ازرَگِ جان تار میبایدکشید
دردِ بیدرمانِ ما را چاره و درمان تویی
تا بکی این محنت و آزار میباید کشید
ایکه همکارِ زدو بندِ جنایت پیشه ای
خویشرا،ازحلقه ای غدار میباید کشید
از فروغ زندگی هر لحظه ای لذت ببر
هموطن خود را،ازین اِدبار میبایدکشید
           06/01/2013
   با تقدیم احترام

January 8th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان