الا ای باد
داکتر  عزیز فاریابی داکتر عزیز فاریابی





الا ای باد  عصیانگر    ،  زروی  روز روشنگر
بیا این پرده شب رابه همت پاره کن ، بردر .

زطوفانت شود گیتی  به سان پنبه ی  نداف
که زیر و روکنی یکدم تواین دنیای دون پرور .

زامواجت هراس افگن به قلب شیخ بی انصاف 
شود   امواج  طوفانزا  بجان مرد   افسونگر .

نه غربی را بود دینی ، نه شرقی را بود آیین 
به  فکر و حیله میخوانند خدا را صاحب کوثر .

ازین ملای بی فرهنگ  نیابی رمز انسانی 
هزار افسانه میگوید بگوشم در سر منبر .

جهانم تیره و تار است ، رهم تاریک بی فرجام 
خدا را  ناخدا  نادان و کشتی سخت بی لنگر .

زآخند نفاق افگن ، زقاضی شرار انگیز 
ازین دیوان آدم روفتد در خرمنم اخگر .

توای امریک بازاری   ،   نداری ذره انصافی 
دوچشم خود چرا دوزی به گنج سینه ی خاور .

نه یک بلبل  نه پروانه  زند بالی  درین گلشن 
اگر پیدا شود مرغی ، فتد در دام استمگر.



 


October 11th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان