قصه های آقای کوینر
• دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای کاف پرسيد:• «اگر كوسه ها آدم می بودند، با ماهی کوچک ها مهربانتر بودند؟»
• آقای كاف گفت:
• «البته که مهربانتر بودند!
• اگر كوسه ها آدم می بودند، برای ماهی کوچک ها در ته دريا صندوق های محكمی درست می کردند.
• همه جور خوراكی در آنها جا می دادند.
• دقت می کردند كه هميشه پر آب باشند.
• فکر بهداشت ماهی کوچک ها را هم می کردند.
• برای جلوگیری از دلتنگی شان پارتی هم می گذاشتند.
• برای اینكه گوشت ماهی سر حال خیلی بهتر از گوشت ماهی دلگرفته است.
• برای ماهی کوچک ها مدرسه هم دایر می کردند و به آنها می آموختند كه چه جوری به کام كوسه شنا كنند.
• درس اصلی آنها اما علم اخلاق می شد.
• به آنها می فهماندند که جان نثاری در راه کوسه ها بهترین کارها ست.
• به ماهی کوچک ها باور به كوسه ها را نیز یاد می دادند.
• راه دست یابی به سعادت ابدی در آینده را نیز یادشان می دادند:
• آینده توأم با سرسپردگی، غلاموارگی و گوش به فرمانی را.
• اگر كوسه ها آدم می بودند، در قلمروشان هنر هم می بود:
• ماهی کوچک ها عکس های زیبا از دندان های تیز كوسه ها رسم می کردند.
• در ته دريا نمايشنامه هم اجرا می کردند و نشان می دادند كه ماهی كوچک ها چه قهرمانانه با شور و اشتیاق به کام کوسه ها شیرجه می روند.
• ضمن نمایش، آهنگ هائي پخش می کردند که ماهی کوچک ها را به کام کوسه ها سوق دهند.
• در ته دریا جای دین وایمان نیز خالی نمی ماند.
ماهي کوچک ها یاد می گرفتند که کام دل را در کام کوسه ها جست و جو کنند.
پایان