مکتب خاصی در نقاشی مدرن در نیمه اول قرن بیستم که بر سوپرماتیسم و آثار نقاش اوکرائینی به نام مالییویچ کازیمیر مبتنی بوده است.
قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
• آقای کاف با دیدن نقاشی او گفت:
• «نقاشی ئی از جهان باستان، از ایام بربریت!
• در ایام بربریت، انسان ها قادر به تمیز چیزها از یکدیگر نبودند:
• گرد در آن زمان گرد نبود، تیز نیز تیز نبود!
• نقاش ها می بایستی چیزها را برای مشتری ها نظم و نظام دهند، تا آنها بتوانند چیز معینی را، چیز واضح و روشنی را، چیز فرم ثابت یافته ای را ببینند.
• برای آنها همه چیزها مبهم و ناروشن بودند، سیال بودند، تردیدانگیز بودند.
• آنها چندان گرسنه رشوه ستیزی بودند که تنها برای کسی هورا می کشیدند که خریتش را نشان کسی نداده باشد.
• کار میان خیلی ها تقسیم شده بود.
• از همین نقاشی می توان به این حقیقت امر به آسانی پی برد.
• کسانی که مسئول تعیین فرم چیزها بودند، به مقصود از چیزها اهمیت نمی دادند.
• نگاه کنید این کوزه را.
• در چنین کوزه ای اصلا نمی توان آب پر کرد.
• در بربریت خیلی از آدم ها تنها و تنها به مثابه چیزها تلقی می شدند.
• هنرمندها می بایستی بر ضد آن هم به مقاومت برخیزند.
• در جهان باستان!
• در ایام بربریت!»
• وقتی به آقای کاف، توضیح دادند که نقاشی نه از جهان باستان، بل از جهان معاصر است، با آه و افسوس زیر لب گفت:
• «آره!
• جهان باستان!
• ایام بربریت!»
پایان