باغ ابریشم
کوروش آقا مجیدی کوروش آقا مجیدی

 

• از ورای چلّه ‌های ابرشم
• جلوه می‌ کند
• گنگ، خط خطی
• طرح چهره‌ های لاغر و پریده رنگ
• دست‌ های کوچکی که بی ‌درنگ
• باز می‌کنند
• چلّه‌ های تار را
• ریشه می ‌زنند
• زرد، سبز، سرخ، صورتی
• موشی و سفید و گل‌ بهی
• ماشی و سیاه و ملّه ‌ای
• قهوه ‌ای
• تربتی .

• موج می‌زند
• در فضای کارگاه
• غمترانه‌ های دختران

• شور زندگی به نقش ‌های مرده می ‌دهد
• عاشقانه ‌های دختران .

• آن طرف
• پشت دار کنج کارگاه،
دختری
• نقشه می ‌زند.

• رنگ‌های نقشه بر لبان او
• شعر می ‌شود:

• «دو تا سرخ و دو تام تنگـش سفیده
• کارام مـونده، غروب از راه رسیده

• سه تا جاش آبی و پنـــــج تا طلایی
• چه گل‌ هــــایی تو این باغـــا دمیده

• از این گل‌ ها که رو قالی می ‌کــاریم
• من و نســـرین و زهـــرا و فریــــده

• خدا جون! کار دنیــــــــا رو نیگا کن
• به دستامون فقط خـــارش خلیده.»

• خیل دست‌های چابک و ظریف
• ـ آفریدگار نقش ‌های گونه‌ گون -
• لحظه لحظه کار را
• جلوه و نمود می‌دهد.

• آن یکی
• پشت دار قالی ‌اش
• پود می ‌دهد
• پود زیر
• پود رو
• شانه می‌زند.

• ریشه ‌های سرکشیده در دهان قیچی ‌اش
• قیچ قیچ قیچ
• چیده می‌شود.

• «یک رج دگر تمام شد»
• حساب می‌کند.

• نقشه را دوباره روی دار می‌برد
• ریشه می ‌زند
• شتاب می‌کند.

• دست‌ های گرم کار
• دست ‌های بی‌ سکون و بی ‌قرار
• دست‌های خالق گل و بهار
• ناگهان ز نیش تیز چاقویی
• زخم می‌ خورند.

• دختران به خون سرخ دست ‌ها
• هر گلی که پیش ‌تر نشانده ‌اند را
• آب می‌دهند.
• باغ ابرشم
• غنچه می‌کند
• سرخ و سرخ‌ تر.

• این لطیف پرفریب
• یادگار دست ‌های مهربان دختری ا‌ست

• خواب ناز و غمزه‌ خیز باغ ‌های ابرشم
• از خمار فتنه‌ جوی چشم‌های او ست.
• این جلا و جلوه نیز
• ـ آه !
• صبر کن، لگد مکن -
• سوی چشم‌های اوست.

پایان


January 9th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان