• رهروانی پا نهاده در سفر
• از خطر آگاه، از خود بی خبر
• هر یکی در سر نهاده رأی خود
• کرده بیش و کم در این ره، سعی خود
• آن یکی گویی که خواهد آن کند
• کاخ ِ بیداد و ستم ویران کند
• دیگری با پرچم داس و تبر
• می زند بر سینه، سنگ ِ کارگر
• سومی در خشم، همچون شیر ِنر
• نعره اش پیچیده در کوه و کمر
• وان دگر با احتیاط بیشتر
• راه می پوید به کژراه ِ سحر
• هر یکی در گوشه ای مانده جدا
• در جدایی، کرده جان ِ خود فدا...
• راه، بیرون چون بریم زین دامگه
• تا ندانیم رسم و آئین ِ سفر؟
• تیغ ِ دشمن کرده جاری سیل ِ خون
• دوره ی بیداد گشته مستقر
• یا به زنجیر است، یا بر اوج ِ دار
• از هر آن یاری که می جویی خبر
• زخمه ها بر تن فراوان است، لیک
• زان بتر این زخم ِ کاری بر جگر
• کس ندارد چشم دیدار کسی
• هر که خود رامی شناسد راهبر
• خصم کرده خیل ِ خود یکپارچه
• بر پراکنده سپاه ِ ما نگر!
• دشمنان را اتفاق افتاده است
• از نفاق ما ست، می خیزد خطر!
• چون معما می نماید این، شگفت
• نا شده مکشوف بر اهل ِ نظر
• تا طلسمی این چنین بر جای هست
• کار هر دم می شود دشوار تر...
پایان
• از خطر آگاه، از خود بی خبر
• هر یکی در سر نهاده رأی خود
• کرده بیش و کم در این ره، سعی خود
• آن یکی گویی که خواهد آن کند
• کاخ ِ بیداد و ستم ویران کند
• دیگری با پرچم داس و تبر
• می زند بر سینه، سنگ ِ کارگر
• سومی در خشم، همچون شیر ِنر
• نعره اش پیچیده در کوه و کمر
• وان دگر با احتیاط بیشتر
• راه می پوید به کژراه ِ سحر
• هر یکی در گوشه ای مانده جدا
• در جدایی، کرده جان ِ خود فدا...
• راه، بیرون چون بریم زین دامگه
• تا ندانیم رسم و آئین ِ سفر؟
• تیغ ِ دشمن کرده جاری سیل ِ خون
• دوره ی بیداد گشته مستقر
• یا به زنجیر است، یا بر اوج ِ دار
• از هر آن یاری که می جویی خبر
• زخمه ها بر تن فراوان است، لیک
• زان بتر این زخم ِ کاری بر جگر
• کس ندارد چشم دیدار کسی
• هر که خود رامی شناسد راهبر
• خصم کرده خیل ِ خود یکپارچه
• بر پراکنده سپاه ِ ما نگر!
• دشمنان را اتفاق افتاده است
• از نفاق ما ست، می خیزد خطر!
• چون معما می نماید این، شگفت
• نا شده مکشوف بر اهل ِ نظر
• تا طلسمی این چنین بر جای هست
• کار هر دم می شود دشوار تر...
پایان