تجلی
نوشته نذ یر ظفر نوشته نذ یر ظفر

                              2012/20/05

  

عشق در سینه نهان بود نمیدانستم

نگهتء غنچه ای جان بود نمیدانستم

جلوه از هر طرفی برق بشارت میداد

همه  تقریر و بیان بود    نمیدانستم

در خط و خال بتان نقش طرب میدیدم

کار ء نقاش  جهان  بود   نمیدانستم

خنده بر زنده گی اهل  جنون میکردم

که چنین است و چنان بود  نمیدانستم

مکتب عشق مرا درس تجلی آمو خت

عمر استاد زمان  بود نمیدا نستم

 

 

 

 


May 21st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان