برزین آذرمهر |
با یاد یاران |
|
سفر دريايی
گر گرفته تن شب
وا شده بر سر دريا گل ابر
لای لای نفس دريايی
ماه را برده به خواب
در سرا پرده ی گهواره ی آب.
به دل شب زده ی من اما
ندهد گردش ِ خوابی تسکين.
گر گرفته تن من از تن شب
تيرگی در ته شب باخته رنگ
می کشم بيهده تا چند من اين سنگ به سنگ؟
اين چه کوهی است که ره بسته به دريا گذرم؟
جای پای همه دريازدگان هست بر آب
ز چه ام هست درنگ؟!
بستهام بار سفر بر دريا
سفرم گر نبوَد دريايي،
چه ره آورد من از اين سفرم؟!
آرميدن آری
از برای نفسی تازه کردن، چه بسا
ناگزيرست ولی
گر بپايد ديری
هر چه را، در هر جا
گنده دارد چون آب،
در کف ِ مردابی!
گفته اند اين را و
می دانيم،
بر لبان ِ همه دريا زدگان، می خوانيم:
«تن نداده به خطر، دست نيابی هرگز،
تو، به مرواريدی!»
در کوير اين شب
زير اين لاشه ی سنگين و سياه،
زير باران تند و سمجي،
از شقاوتهای ِ ماتم بار؛
که چنينم برده
ازميان
تاب و توان؛
و چنين بسته مرا
با هزاران زنجير؛
در کف زنداني،
با فرو مرده چراغی کم سو
که نمی آيد بر
گويی از عهده ی اين تاريکی ...
در چنين مرده شبی هم
حتي،
گر نخواند به گذر، مرغ ِاميد،
ندود در رگ ِ باران، تب ِ باد
نشکفد در دل دريا، گل ماه،
اين مپندار
فروريخته شب
جاودان بر دريا!
بی گمان از ره اميد کسانی چون تو
ـ که به اندازه ی دريا از موج،
که به اندازه ی جنگل از برگ،
برده از کشمکش ِ عمر نصيب؛ ـ
تيرگی بر تن شب بازد رنگ،
باد فرياد کشان آيد باز،
بتپد باز دل ماه در آب
باز دريا بشود توفانی!
گر گرفته تن من
به دلم هست شتاب
می خورد از جگرم مرغ ِ عذاب،
صدف سينه دريا ست پر از مرواريد،
صدف ِ روز من اما خالی...
بهر گم کردن ِ راه
ياوه گويان جهان
می گويند:
که بدي ها همگی
ـ ريز و درشت ـ
از سرشت ِ بشری آب خورند...
مرغ حق اما
گويد هر آن:
از بد و نکبت يک مشت طفيلی، هر گاه
باغ گيتی بروبيم درست،
و به هيچ ترفندی
نگذاريم بيافشانند تخم
در نهان خانه ی خاک؛
بر درخت بشری بال زند
عطر والای گل انسانی!
و در اين ره شب و روز
فکر آن رهگذر مانده به راه،
ياد آن توشه که می بايدم آن،
غم اين نيز که شبگير فرا آيد باز
وز نبود ِ تلاشی پيگير
گم شود در دل يک ابر ِ سياه
"لحظهای نيست که بگذاردم آسوده به جا."*
گر گرفته تن شب
وا شده بر سر دريا گل ابر
پر فرو ريخته مرغ ِ باران
سفری هست اگر بر دريا
بشود يا نشود توفانی
دل به توفان زدگان بايد!
تحلیلواره ای بر شعر |
|
این اولین شعری است که از آقای برزین آذرمهر می خوانیم.
از بیوگرافی ایشان هیچ نمی دانیم و برای حفظ عینیت تحلیلواره خویش، حتی گامی در جهت آشنائی بیشتر برنداشته ایم.
این رسم و راه ما ست:
اندیشه های انسان ها را ـ بی اعتنا به بیوگرافی آنها ـ زیر ذره بین تحلیل نهادن و در حد توان معرفتی خویش، از محصول کار به چند و چون مادی و معنوی کارگر ره یافتن!
چرا که کار ـ چه کار مادی و چه کار معنوی ـ کلید قفل ماهیت انسان است و چه آئینه ای بهتر از محصول کار برای آشنائی با ماهیت انسان ها.
خدا ـ حتی ـ پس از «خلق آدم»، در محصول کار خویش نظر کرد، در آئینه آن ماهیت خود را دید، به خودشناسی دست یافت و تبارک الله احسن الخالقین گفت.
ما البته می دانیم که در باره آثار هنری هرگز نمی توان حرف آخر را بر زبان راند.
آثار هنری انعکاس معنوی واقعیت عینی اند که لایتناهی است و هر کس در هر مکان و در هر زمان به عناصر جدیدی از آن پی می برد.
از این رو است که آثار هنری هزاران سال قبل همچنان تأثیرگذار و هیجان انگیزند.
*****
شعر مورد بحث، شعری نیمائی است، نیمائی تمامعیار و بی کم و کاست.
اشعار و شعرای نیمائی ـ بلحاظ فرم شعر ـ کم نیستند.
در جامعه ایران نیز نوآوری نیما ـ تنها ـ در فرم شعر او خلاصه می شود.
خدا مراد فولادی ـ بدرستی ـ شعرای فرمالیست نیمائی را ضد نیمائی می نامد.
(مراجعه کنید به آرشیو ایشان در مجله هفته)
فرمالیسم ـ بمثابه شیوه نگرش ـ در حال حاضر، تار و پود جوامع بشری را تسخیر کرده است.
فرم ـ امروزه ـ معیار معیارها تلقی می شود.
(مفهوم معیار معیارها را از فریدون تنکابنی به عاریه گرفته ایم.)
امروزه همه چیز ـ و نه فقط شعر ـ با توجه به فرم زیبا و یا زشت آن تعریف و تعیین می شود.
کسی اعتنائی به محتوای چیزها، پدیده ها و سیستم ها ندارد، چه برسد به ماهیت آنها.
میلیون ها دلار صرف مانی پولاسیون فرم اندام می شود و کسی حاضر نیست ـ حتی صناری ـ برای سر و سامان دادن به محتوای خویش خرج کند.
فرمالیسم دیری است که به شیوه تفکر غالب در عصر جاهلیت مدرن بدل شده است.
*****
خودویژگی شعر آقای برزین آذرمهر در این است که آن نه تنها بلحاظ فرم نمودین، بلکه علاوه بر آن، بلحاظ محتوای ماهوی اش نیمائی است.
در این شعر ایشان، حضور مداوم نیما و رد پای کسرائی غیر قابل انکار است.
چنین شعری بندرت سروده می شود و هر کسی قادر به سرودن آن نیست.
تز اول |
سفر دريايی |
سفر دریائی عنوان این شعر است.
سفر دریائی ـ اما ـ عنوان عجیب و غریبی برای این شعر است.
زیرا در این شعر سفری ـ به معنی واقعی کلمه ـ در کار نیست.
سفر همواره دیالک تیک مبدأ و مقصد است.
آماج سفر ـ عمدتا ـ رسیدن به مقصد است:
سفر دریائی، سفری از بندری است به بندری دیگر.
شیخ شیراز نیز مفهوم «سفر دریائی» را بکار برده است:
شیخ شیراز[1] |
گفتم: «آن نوبت، اشارت من قبولت نیامد، که گفتم: عمل پادشاهان، چون سفر دریا ست، خطرناک و سودمند: یا گنج بر گیری یا در طلسم بمیری.» یا زر، به هر دو دست کند خواجه در کنار یا موج، روزی افکندش مرده، در کنار |
ولی منظور شیخ شیراز ـ اگر اشتباه نکنیم ـ سفر تجاری است.
سفر به همان معنی است که ما در نظر داریم.
شاعر این شعر نیز ـ بی گمان ـ بدان واقف است و گرنه رفتن دهقان به مزرعه و یا رفت و برگشت کارگر به سنگستان برای حمل سنگ، سفر دشتی و یا سنگستانی نامیده نمی شود.
شاعر ـ بی شک ـ آگاهانه به گزینش واژه «سفر» دست زده است، تا جهان بینی خود را با خواننده در میان بگذارد.
خواهیم دید.
تز دوم |
گر گرفته تن شب وا شده بر سر دريا گل ابر لای لای نفس دريايی ماه را برده به خواب در سرا پرده ی گهواره ی آب. |
این شرح اوضاع و احوالی است که شاعر در آن می زید، می سوزد و می سراید.
مفاهیم مهم این تز عبارتند از شب و دریا و ابر و آب و ماه.
همه این مفاهیم را می توان در شعر نیما نیز باز یافت، اما در داربست دیالک تیکی دیگری.
شب در این شعر، سمبل مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است، در شعر نیما نیز به همین سان.
مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی ئی که دست و پای نیروهای مولده را به بند کشیده است و مانع پیشرفت جامعه گشته است.
جامعه در چنگ این مناسبات عهد عتیق به نفستنگی افتاده.
در ادامه شعر این وضع را بهتر خواهیم دید.
*****
شب اما شب آتش گرفته ای است.
شب گر گرفته ای است و می سوزد.
گر گرفتگی شب حاکی از آن است که روز ـ نطفه وار ـ در بطن شب نشو و نما می یابد، تا روزی بدر آید، در هیئت شبگبری:
این بیان دیگرگونه همان قانون وحدت و «مبارزه» اضداد است که یکی از قوانین دیالک تیک رسول پرولتاریا ست.
شاعر حق دارد.
شب همیشه چنین است.
مناسبات تولیدی ـ بمثابه زیر بنای هر جامعه ـ از سوئی با نیروهای مولده و از سوی دیگر با روبنای ایدئولوژیکی جامعه رابطه دیالک تیکی دارد:
یعنی در همزیستی ستیزمند با آندو بسر می برد.
گر گرفتگی شب نیز از این رو ست.
هر چیزی در هستی، با ضد خود همبستر است و حرکت و جنبش مدام چیزها از همین رو ست.
چیزها برای جنبش خویش به تلنگر خارجی نیاز ندارند.
شاعر این شعر نیز هستی دوگونه ای دارد، یا مستقیما در قلب نیروهای مولده جامعه ایستاده است و یا منافع آنها را ـ بمثابه ایدئولوگ جامعه ـ نمایندگی می کند، آنهم با چه صداقت و صمیمیت قلبی ئی:
او دست بردار نیست و بعد خواهیم دید که بی خواب و بی تاب سنگ بر سنگ می کشد!
*****
گل ابر بر سر دریا شکفته و دریا ـ دایه وار ـ برای ماهکودک خفته در سراپرده مه، لالائی می خواند و گهواره می جنباند.
ماه در خواب خوش شیرین است.
شاعر با تخیلی شگرف عکس لرزان ماه را در آب تصویر می کند.
اگر شیخ شیراز این شعر را می خواند، با شاعری روبرو می شد که هنرش صورتگری بر آب است:
شیخ شیراز[2] |
دهد نطفه را صورتی چون پری که کرده است بر آب، صورتگری؟ |
همه این تصاویر برای ما تازگی دارند و از زیبائی خاصی برخوردارند:
دریائی که دایه وار لالائی می خواند و ماهکودک خفته را در سراپرده ای از مه در درون گهواره آب می خواباند، ابری که مثل گل وامی شود، شبی که گر گرفته و می سوزد.
ما با مفاهیم یاد شده دوباره بر خورد خواهیم کرد و با فونکسیون آنها آشنا خواهیم شد.
همه چیز ـ اکنون ـ از عادی بودن اوضاع خبر می دهد، از عادی بودن نمودین و نه ماهوی اوضاع.
چرا که شب خود آبستن روز است، چرا که شب گر بدامان دارد و ماه می تواند هر لحظه بیدار شود و در همدستی با تضادهای درونی دریا بر آرامش نمودین کنونی فاتحه ای بلند بخواند.
همین قضیه خود، نشانی از درک دیالک تیکی شگرف شاعر است!
تز سوم |
به دل شب زده ی من اما ندهد گردش ِ خوابی تسکين. |
اکنون سوبژکت دیگری به سوبژکت های طبیعی اضافه می شود، سوبژکتی طبیعی ـ اجتماعی به نام انسان، در هیئت شاعری.
سوبژکتی شبزده، بی تاب، بی خواب، منقلب و تسکین ناپذیر!
چرا و به چه دلیل؟
تز چهارم |
گر گرفته تن من از تن شب |
دلیل بی خوابی سوبژکت انسانی همین است.
تن او که زیر سیطره شب قرار دارد، بسان شب در آتش است.
شب قادر به کشتن آتش شکفته در تن خویش نیست و لذا شاعر شبزده را نیز ـ خواه و نا خواه ـ به آتش کشیده است.
شاید هم خود آتش افروز گری از آتش خویش بدامان دارد.
یاد باراباس به خیر!
ولی ـ خواه این، خواه آن ـ این کار همیشگی دیالک تیک جامعه و فرد است:
تضادهای اجتماعی ـ همیشه ـ در ارواح زلال منعکس می شوند و طوفان بپا می کنند.
شعور رخنه کرده در ضمیر به قدرتی مهیب بدل می شود و خواب و راحت از فرد شعورمند می ستاند.
التهاب جامعه به افراد سرایت می کند، ملتهب و منقلب شان می سازد.
تز پنجم |
تيرگی در ته شب باخته رنگ می کشم بيهده تا چند من اين سنگ به سنگ؟ |
توسعه و بلوغ نطفه های روز در بطن شب به تضعیف شب منجر شده است، به رنگباختگی ناگزیر شب گر گرفته.
پرده تیرگی به خنجر نور شکاف خورده و رنگ باخته، ولی شاعر همچنان سنگ بر سنگ می کشد، به نیت تولید جرقه ای دیگر و بر پا کردن آتشی مهیب تر.
دیالک تیک همیشگی جبر و اختیار در کار مدام است:
از سوئی تشدید تضادهای درونی شب را به بحران می کشد و تضعیف می کند (جبر) و از سوی دیگر شاعر و دیگر سوبژکت های ایستاده در قلب نیروهای مولده جامعه، به نیت تولید جرقه، سنگ بر سنگ می کشند، بی تاب (اختیار).
روند و روال پدیده ها و روندهای اجتماعی را در چارچوب دیالک تیک جبر و اختیار باید دید.
اینکه شاعر همچنان سنگ بر سنگ می کشد، حاکی از آن است که رنگباختگی تیرگی نه امر اوتوماتیک محض، بلکه نتیجه تلاش سوبژکت جامعه و تاریخ است و شاعر این را به احتمال قوی می داند.
این حکم حاکی از آن است که روندهای اجتماعی ـ بر خلاف روندهای طبیعی ـ خودپو نیستند، برغم ادعای باطل رفرمیست ها که از «خود روئی» روندهای اجتماعی سخن می گویند .
بدون تلاش سوبژکت تاریخساز، تاریخی ساخته نمی شود و نمی تواند ساخته شود.
در قلب نیروهای مولده هر جامعه انسان مولد ایستاده است، همیشه و مدام، در هر سطح توسعه علمی و فنی.
درک این حقیقت امر از سوی شاعر، نشانه بلوغ تئوریکی ستایش انگیز او ست، چرا که خیلی از مدعیان از همین کشف تعیین کننده مارکس بی خبرند و انقلاب اجتماعی را ـ چه بسا ـ با زلزله و توفان و آتشفشان عوضی می گیرند.
شاعر بی هیچ تردیدی طرفدار اکتیف روز است و در ستیز بی امان با شب.
چنین شاعری ـ آنهم ـ در چنین دوره ای نه تنها نادر، بلکه استثنائی است.
امید و خوشبینی و شوق شگرفی در این شعر زبانه می کشد:
امیدی پوشیده در زره تئوری.
خوشبینی ئی منبعث از درک ژرف قوانین عینی هستی اجتماعی.
شوقی بی مهار به دیدار روز.
دلیل تلاش بظاهر عبث شاعر نیز از همین رو ست.
شاعر به نقش شعور در تحولات اجتماعی آگاه است و به رسالت خویش نیز.
تز ششم |
اين چه کوهی ست که ره بسته به دريا گذرم؟ |
اکنون عنصر طبیعی دیگری به عناصر پیشین اضافه می شود، این هم بسان آنان در فونکسیون سوبژکتی.
کوهی که پلیسوار ره به رهرو می بندد.
کوهی که راه گذر سوبژکت انسانی به دریا را سد می کند.
دریا سمبل توده ها ست.
دریا سمبل جامعه و همبود است.
کوهی که پیوند ارگانیک پیشاهنگ را با طبقه می گسلد.
کوهی که پل پیوند روشنفکر با توده را منفجر می کند.
اکنون خود خواننده باید کوه را از نو معنی کند و به نام بخواند، به نام مؤسسه ای آن.
البته اگر در عصر عسرت، خواننده ای وجود داشته باشد.
تز هفتم |
جای پای همه دريازدگان هست بر آب ز چه ام هست درنگ؟! |
شاعر واژه «دریا زده» را با مفهوم جدیدی پر می کند.
دریا زده اکنون به معنی سوبژکت دلیری است که ـ بناچار ـ دل به دریا می زند، به قصد صید مروارید و در هر حال، رد پائی از خویش بر آب می نهد.
رد پائی که نشانه راه است، یادگار رونده ی پیشین است، پل پیوند میان نسل ها ست.
رد پاها به خودی خود بیانگر صحت و سقم راه نیستند.
برای کشف صحت و سقم راه باید به آخر و عاقبت رهروان پیشین توجه داشت، به موفقیت و یا شکست صیادان.
باید با هشیاری اوبژکتیف به تحلیل راه و رسم پیشینیان پرداخت، به دستیاری مغزی سرد.
روشنگر بزرگ قله های یوش نیز بکرات واژه «نشان» را به خدمت می گیرد و دیالک تیک نشانه و راه را توسعه می دهد:
نیما[3] |
من به یاری آن شکفته چراغ راه بردم ز گلخنی سوی باغ هر کجا بود دلگشای مرا از نشانی که رهنمای مرا. |
حتی جانوران با نشانه ها راه می یابند و از طریق نشانه گذاری پیام می فرستند و برای دوست و دشمن از وجود خود خبر می دهند.
مفهوم «نشان» در دیوان نیما بکرات بکار برده می شود:
نیما[4] |
کم از این، گر نه خود به جا ماند مردم از او، نشان او خواند. |
با نشان زیست، با فسانه زیست آنکه دانست، این نشانه چیست. |
سهوها جمله در نشانه ما ست قهر حرفی است، کز بهانه ما ست با نشان، آن که بود و زیست، برست گرچه بسیارها بهانه به دست میرد آن رنگ، کاو نشان ندهد وز همانی که هست، آن ندهد آنچه کآن بدهد از من و تو نشان گو سخن باشد آن، ز ما ست همان دیده تا دید، دید بی کم و کاست هر نشان در کمال خود زیبا ست من به توفیق این خیال و گمان رفت اندیشه ام، به سوی نشان آنکه ز اینگونه در فکند مرا ز او نجویم نشان، ز بهر چرا رشته جان او به جانم دوخت که چو شمعی به مجلس آمد و سوخت نگه از دل، دلم ز دیده نرست تا چه آید از آن نشانه به دست. |
سیاوش نیز در شعر بلند «آرش کمانگیر»، مفهوم «رد پاها» و «نشانه ها» را توسعه می دهد، به احتمال قوی تحت تأثیر نیما.
سیاوش کسرائی |
بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها، لغزان ما چه می کردیم در کولاک دلآشفته دمسرد؟ |
شاعر اکنون از خود می پرسد که با وجود رد پاها در آب، درنگ و توقف برای چیست؟
تز هشتم |
بستهام بار سفر بر دريا سفرم گر نبوَد دريايي، چه ره آورد من از اين سفرم؟! |
شاعر بار سفر بسته است، بار سفری دریائی!
سفر شاعر باید بدون و چرا سفری دریائی باشد.
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا شاعر باید روی فرم سفر اینهمه پافشاری کند و تأکید ورزد؟
سفر که خود، هدف نیست.
سفر امکان و وسیله ای برای نیل به مقصد و آماجی است.
اصولا چه تفاوت ماهوی میان انواع مختلف سفر برای رسیدن به مقصدی وجود دارد؟
شاعر پیشاپیش به این پرسش بجا پاسخ می دهد:
اگر سفرش دریائی نباشد، رهاوردش نه مرواریدی گرانبها، بلکه خرمهره ای بی ارج و قیمت خواهد بود.
او در این تز، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک سفر ورهاورد بسط و تعمیم می دهد و نقش بی بدیل وسیله را نشان خواننده می دهد.
عشق و اشتیاق مروارید است که او را به سفر خطرناک دریائی ناگزیر می سازد.
کسانی که به خرمهره راضی اند، نیازی به دریا ندارند، نیازی به سفر دریائی ندارند، نیازی به سفر ـ حتی ـ ندارند.
تز نهم |
آرميدن آری از برای نفسی تازه کردن ـ چه بسا ـ ناگزير است، ولی گر بپايد ديری هر چه را، در هر جا گنده دارد چون آب، در کف ِ مردابی! |
شاعر اکنون تمامت انرژی خود را به توضیح سفر و عناصر متشکله آن صرف می کند.
سفر دیالک تیک حرکت و سکون است، دیالک تیک استراتژی و تاکتیک است، دیالک تیک مقصد نهائی و مقاصد میانی است، دیالک تیک کعبه و رباط است.
رباط و یا کاروانسرا، برای نفس تازه کردن، رفع خستگی کردن، انرژی جسمی و روحی برباد رفته را به نان و آب و استراحتی بازتولید کردن و دوباره به راه افتادن است.
سعدی نیز دیالک تیک حرکت و سکون را به شکل دیالک تیک رفتن و آسودن توسعه داده است:
شیخ شیراز[5] |
گفت: «آن، نشنیدی که گفته اند، رفتن و نشستن به، که دویدن و گسستن؟» |
*****
شاعر از دیالک تیک حرکت و سکون درکی ستایش انگیز دارد.
هر کس از سرچشمه میراث سعدی نوشیده باشد، نمی تواند دیالک تیکی ناندیشد:
آرمیدن به قصد تازه کردن نفس، به نیت کسب انرژی جسمی و روحی لازم برای ادامه حرکت.
اما آرمیدن اگر به درازا کشد، به گندیدن بلد می شود.
سکون نسبی است و مطلق حرکت است و بس.
سکون بدون جنبش ماندابی است، عفن.
گندابی است برای پرورش میکرو ارگانیسم ها و شروع روند تجزیه و تلاشی هر چه که هست و نتیجتا تولید تعفن نفسگیر و شیوع بیماری های نا شناخته ی لاعلاج.
تز دهم |
گفته اند اين را و می دانيم، بر لبان ِ همه دريا زدگان، می خوانيم: «تن نداده به خطر، دست نيابی هرگز، تو، به مرواريدی!» |
در این تز شاعر، حکم جاودان سعدی، «نا برده رنج گنج میسر نمی شود»، در فرمی دیگر بازگو می شود و شاعر برای اثبات صحت حکم خویش به بدیهیت عام آن و به پیام نشسته بر لب دریازدگان اشاره می کند، یعنی به تجربه، صلابت و درایت رهروان پیشین.
این حکم شاعر بر دیالک تیک بنیادی داد و ستد استوار شده است، بر خطر کردن (داد) و صید مروارید (ستد).
سعدی این دیالک تیک بنیادی و بی چون و چرا را ـ حتی ـ در روز محشر، حتی در مورد خدا صادق می داند.
تهیدست رفتن به محشر همان و روانه دوزخ شدن، همان!
بدون دادی، ستدی وجود نخواهد داشت!
سعدی[6] |
· کرم کن که فردا که دیوان نهند · منازل به مقدار احسان دهند. |
ما در فرصتی دیگر این شناختافزار را به تفصیل توضیح خواهیم داد و اکنون به مثال هائی اشاره می کنیم و می گذریم:
شیخ شیراز |
اگر شکر کردی بر این ملک و مال (داد) به مالی و ملکی رسی بی زوال (ستد) وگر جور در پادشایی کنی (بی داد) پس از پادشائی گدائی کنی (بی ستد) [7] |
مگردان غریب از درت بی نصیب (داد) مبادا که گردی، به درها غریب (ستد)[8] |
بزرگی رساند به محتاج، خیر (داد) که ترسد که محتاج گردد به غیر (ستد) [9] |
به حال دل خستگان در نگر (داد) که روزی تو دلخسته باشی مگر (ستد) [10] |
سپاهی در آسودگی خوش بدار (داد) که در حالت سختی آید به کار (ستد)[11] |
نواحی ملک، از کف بدسگال به لشکر نگهدار (ستد) و لشکر به مال (داد)[12] |
تو با خلق سهلی کن، ای نیکبخت (داد) که فردا نگیرد خدا با تو سخت (ستد)[13] |
تز یازدهم |
در کوير اين شب زير اين لاشه ی سنگين و سياه، زير باران تند و سمجي، از شقاوتهای ِ ماتم بار؛ که چنينم برده ازميان تاب و توان؛ |
شاعر در این تز، به نیروی تخیل حاصلخیز خویش، وضع و حال یاران در بند را در ذهن خویش باز سازی می کند:
شب از سوئی به کویر تشبیه می شود و از سوی دیگر به لاشه سنگین سیاه.
کویر که مظهر قحط همه چیز است، همانند زندان.
زندان نیز قحط زیبائی ها ست.
زندان اما قحط تنفس آزاد است و زندانی انگار در زیر لاشه ای سیاه و سنگین خفه می شود.
در زندان تنفس آزاد جیره بندی می شود.
باران نه باران رحمت، بلکه باران شقاوت است، در زندان.
باران شقاوت های ماتمبار است، باران تازیانه و شلاق است.
باران حرف های رکیک است.
باران تحقیر و توهین و افترا ست.
آن سان که تاب و توان از اسیر در بند می ستاند و بلحاظ جسمی و روحی ـ چه بسا مادام العمر ـ تخریب می کند.
تز دوازدهم |
و چنين بسته مرا با هزاران زنجير؛ در کف زنداني، با فرو مرده چراغی کم سو که نمی آيد بر گويی از عهده ی اين تاريکی ... |
کلام شاعر اکنون صراحت بیشتری به خود می گیرد و زندان به نام خوانده می شود و غل و زنجیر نیز.
و فرو مرده چراغی کمسو در ستیز بی امان با تاریکی قدر قدرت فراگیر.
چراغی کمسو که از عهده ظلمت قیرگون نمی تواند برآید.
تناسب نیروها به نفع تاریکی است.
چگونه می توان با این وضع، امید داشت؟
تز سیزدهم |
در چنين مرده شبی هم حتي، گر نخواند به گذر، مرغ ِاميد، ندود در رگ ِ باران، تب ِ باد نشکفد در دل دريا، گل ماه، اين مپندار فروريخته شب جاودان بر دريا! |
طعنه را باش!
سماجت خارائین را باش!
اکنون منظور شاعر از مفهوم «شب» به وضوح تمام نمایان می گردد:
دوام شب با خوانش مرغ امید در گذر، با رسوخ تب باد در رگ باران و با شکفتن گل ماه در دل دریا، یعنی با توفان پیوند ناگسستنی دارد.
برای ختم سیطره سنگین شب، به توفان نیاز است، به خیزش همگانی خلق، این سازندگان بی چون و چرای تاریخ!
اگر شب سمبل مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی حاکم نیست، پس چیست.
چرا که برای تحول بنیادی جامعه، برای «زبر و زیر کردن آنچه که هست»، به قول نیما، برای تغییر زیربنای جامعه به توفان نیاز هست.
چرا که باد و باران و ماه عناصر همیشگی دخیل در توفان اند.
اگر جاذبه خجسته ماه نبود، دریاها به گنداب ها بدل می شدند و پیدایش هستی در زمین محال می گردید.
شاعر چه خوب به نقش تعیین کننده جاذبه ماه در جنب و جوش دریا وقوف دارد!
اما نظری به فرم شعر ، به تصاویر ناب نیز لازم است:
گر نخواند به گذر، مرغ ِاميد،
ندود در رگ ِ باران، تب ِ باد
نشکفد در دل دريا، گل ماه!
چه تصاویر بی بدیل بدیعی!
دویدن تب باد در رگ باران!
شکفتن گل ماه در دل دریا!
در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، رشته کشکی بی محتوائی بود ـ اگر حافظه ام خطا نکند ـ به نام «ادبیات تطبیقی.»
همه هم و غم استاد کذائی معطوف به کشف این مسئله بود که چه کسی مثل حافظ، هلال ماه را به داس تشبیه کرده است.
اوج فرمالیسم!
اگر دستم به او می رسید، می پرسیدم، چه کسی باد و باران و ماه و دریا را بدین سان تصویر کرده است؟
احساس می کنم، انگار سیاوش کسرائی است که از حلقوم شاعر، امید لایزالش را شلیک می کند:
حتی در قیرگون شبی مرده از این دست، ابدیت ظاهری ظلمت توخالی است.
این بهترین و زیباترین بخش این شعر پر محتوا ست.
در مرده شبی از این دست که چراغ کمسوی مردم را توان غلبه بر ظلمت نیست، حتی اگر مرغ امید نخواند، حتی اگر باد و باران و ماه به تلاش مشترک بر نخیزند و دریا را به توفان بر نانگیزند، باز هم ابدیت شب توخالی است.
در هستی مادی، لایزالی وجود ندارد.
تنها لایزال همیشه همان، قانون زوال است.
هر پدیده و روندی ـ بمثابه تز ـ آنتی تز خود را در بطن خود می پرورد، تا روزی پس از نفی تز و خویشتن خویش، به شکل سنتزی برون آید. (تریاد هگلی)
تز چهاردهم |
بی گمان از ره اميد کسانی چون تو ـ که به اندازه ی دريا از موج، که به اندازه ی جنگل از برگ، برده از کشمکش ِ عمر نصيب ـ تيرگی بر تن شب بازد رنگ، باد فرياد کشان آيد باز، بتپد باز دل ماه در آب باز دريا بشود توفانی! |
در این تز شاعر، جهان بینی او به وضوح تمام نمایان می گردد.
مارکس خواهد گفت که روندهای اجتماعی ـ بر خلاف روندهای طبیعی ـ خودپو نیستند.
جامعه و تاریخ بی سوبژکت و بی فاعل نیست.
بی حضور خجسته توده ها در صحنه، تحولی ممکن نیست.
آیا شاعر نظری جز این دارد؟
غلبه بر ظلمت در گرو توفان دریا ست، توفان دریا در گرو بازگشت باد و تپش دل ماه در دل دریا ست.
و این ها همه به امید کسانی وابسته اند که به اندازه دریا از موج و به اندازه جنگل از برگ، از کشمکش عمر نصیب برده اند.
اگر سمبل های باد و ماه را بطور اجتماعی معنی کنیم، درخواهیم یافت که شاعر را سخن از پیشاهنگ است.
ما برای آشنائی با معنی پیشاهنگ، سطوری را از حکیم پرولتاریا ـ هانس هاینتس هولتس ـ نقل می کنیم:
«تضاد کارمزدوری و سرمایه، فقط به همت کارمزدوری قابل حل است.
چون کار مزدوری پیش شرط بقای مناسبات سرمایه داری است.
چون مناسبات سرمایه داری نمی تواند بدون کار مزدوری به حیات خود ادامه دهد.
این که توصیف این اوضاع و احوال، همزمان، فراخوانی برای جامه واقعیت پوشاندن به این امکان است، نتیجه سیاسی ـ اخلاقی ئی است که بطور اوتوماتیک از شناخت اوضاع و احوال ناشی می شود، بی آنکه بمثابه «فراخوان توخالی» (به قول هگل) افسار آن را (یعنی اوضاع و احوال اجتماعی را) بدست گیرد.
درک دلیل و معنای ابژکتیف (عینی) رسالت تاریخی طبقه کارگر دلیلتراشی های سوبژکتیف (ذهنی) برای مبارزه بخاطر سوسیالیسم را بی اعتبار می سازد.
در این صورت، دیگر کسی نمی تواند ادعا کند، که مبارزه بخاطر سوسیالیسم، صرفا برای تأمین منافع خصوصی توده های مزدبگیر است.
دیگر کسی نمی تواند مبارزه بخاطر سوسیالیسم را بمثابه مبارزه قربانیان به اصطلاح «پیشرفت» سرمایه داری قلمداد کند و در زمینه برقراری تعادل و همترازی میان اختلافات منافع به صدور پیشنهاد بپردازد، کاری که در دموکراسی حزبی بورژوائی مرسوم است.
چنین کاری معنائی جز درک رفرمیستی نخواهد داشت و بی تردید به معنی انکار و زیر پا گذاشتن معارف تاریخی ـ فلسفی مارکس و انگلس و لذا ماتریالیسم تاریخی خواهد بود.
طبقه کارگر بمثابه اولین طبقه در تاریخ جوامع طبقاتی، امکان آن را دارد، که مبدأ و سرآغاز نوینی برای تاریخ بعدی بنی نوع بشر تعیین کند.
این معنای فلسفی انتقاد مارکس از اقتصاد سیاسی است!
عدم پذیرش این انتقاد، انکار معنی فلسفی آن، برجسته کردن بخشی از تحلیل مارکس راجع به روندهای اجتماعی و دور انداختن صاف و ساده بقیه مطلب، معنائی جز جعل و تحریف آن نخواهد داشت.
ساختار اصلی تئوری مبتنی بر درک تاریخ بر مبنای قوانین تولید و بازتولید حیات انسانی را نمی توان بسته به میل و هوا و هوس خود دستکاری و تحریف کرد!
مقوله «رسالت تاریخی طبقه کارگر» جا و مقام منطقی خاص خود را در این تئوری دارد و بخش صرفنظر ناپذیر تاریختصویر مارکسیستی است.
اما از آنجا که طبقه کارگر به رسالت تاریخی خویش آگاه نیست، تحقق رسالت تاریخی به عامل[14] آگاه گشتن و به استراتژی سیاسی حاصل از آن نیاز دارد.
علت عدم آگاهی طبقه کارگر به رسالت تاریخی خویش این است، که این مقوله، نه محتوای تجربی صاف و ساده ای، بلکه نتیجه تحلیل مقوله ای محتواهای تجربی است، یک «تشخص فکری»[15] (جامه مشخص پوشاندن به اندیشه) است.
این عامل آگاه گشتن طبقه کارگر و تدوین استراتژی سیاسی حاصل از آگاه گشتن، فقط و فقط می تواند فرم یک سازمان را داشته باشد.
چون این عامل باید روند آگاه گشتن را نه با افراد، نه با تربیت تک تک افراد، بلکه در روند وساطت میان فعالیت ها و بحث های مشترک و ارزیابی تعمیم های تئوریکی تحقق بخشد.
از این رو، اعضای آگاهتر طبقه کارگر، گامی جلوتر از اکثریت اعضای این طبقه اند و در روند توسعه تاریخی، «پیشاهنگ» و یا «پیشقراول»[16] نامیده می شوند.
پیشاهنگ بودن هرگز به معنی حق دعوی رهبری نیست.
پیشاهنگی به معنی حضور در خطرناک ترین مواضع مبارزه طبقاتی است:
خطرناک ترین مواضع، زیرا پیشاهنگ باید بمثابه اقلیتی کوچک، پیشاپیش توده به مبارزه آغاز کند و بناچار بیشترین تلفات را تحمل کند.
خطرناک ترین مواضع، زیرا پیشاهنگ باید امکاناتی از مبارزه را مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، که احتمال غیرواقعی بودن شان می رود و او مجبور به پرداخت بهای خطاهای خویش است.
خطرناک ترین مواضع، زیرا پیشاهنگ چه بسا خود را ایزوله می کند، چه بسا تنها گذاشته می شود و بی یار و بی یاور می ماند.
موضع پیشاهنگی نه امتیازی، بلکه تحمل مشقات و چه بسا تلفات است.
لنین هم از نقش پیشاهنگی حزب تلقی دیگری نداشته است.
اگر کسی تصویر پیشقراول را بطور جدی در ذهن خود مجسم کند، تصور دیگری از آن نخواهد داشت.
چون پیشقراول، در واقع، نه رهبر سپاه، بلکه واحدی پیشتاز است، که قبل از همه به خطه خصم روانه می شود، تا دشمن را ردیابی کند، در باره چند و چون نقشه های دشمن اطلاعات جمع آوری کند، دشمن را به مبارزه کشد، اولین تلفات را بر او وارد سازد و حملات او را علیه سپاه اصلی خویش نقش بر آب سازد.
«پیشاهنگ» و یا «پیشقراول» (آوانگارد) روشنفکری و هنری نیز معنائی جز این ندارد.
آوانگارد روشنفکری و هنری نیز دعوی رهبری ندارد.
پیشاهنگی آن هم جز ایفای نقش پیشقراول در سپاه پیشرفت معنوی، جز نو اندیشی و آزمون و آزمایش اندیشه های نو، جز ابداع طرح های نوین، جز منشاء تکانه ها شدن، جز نوآوری معنائی ندارد.
معنی «پیشاهنگ» و یا «پیشقراول» (آوانگارد) در مورد سازمان مبارزه طبقاتی عبارت است از
تهیه و تدوین مبانی تئوریکی و به راه انداختن عملیات استراتژیکی، عملیات استراتژیکی ئی که راه را برای جنبش توده ای هموار می سازند و راهنمائی آن.» [17]
*****
شاعر ـ چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند ـ در این تز، دیالک تیک شخصیت و توده را در نظر دارد.
برای جنبش دریا، برای به صحنه آمدن توده ها به پیشاهنگ، به حزب طبقه مولد نیاز مبرم هست.
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن توده ها ست، ولی بدون حزب شعورمند و رزمنده و رهنما، توده غول بی سر است.
از این رو ست که شاعر به پیشاهنگان آزاد و در بند امید می بندد.
البته باید توجه اکید داشت که این دیالک تیک وارونه نشود.
در تاریخ جنبش رهائی بخش ـ چه بسا ـ نقش تعیین کننده به عهده پیشاهنگ ـ و چه بسا به عهده پیشاهنگواره های منفرد بی پیوند با توده و جامعه ـ محول شده است که ثمره اش را می بینیم.
تحول بنیادی جامعه از دیالک تیک توده و تشکیلات می گذرد.
نه توده بدون تشکیلات سیاسی خویش کاره ای است و نه تشکیلات سیاسی بی پیوند با توده.
تز پانزدهم |
گر گرفته تن من به دلم هست شتاب می خورد از جگرم مرغ ِ عذاب، صدف سينه دريا ست پر از مرواريد، صدف ِ روز من اما خالی... |
این گزارشی از وضع و حال خود شاعر است که همانند یاران دربند از سیطره سنگین شب سیاه رنج می برد، تنش در آتش است، در دلش شتاب است و جگرش طعمه کرکس عذاب.
زئوس ـ خدای آذرخش ـ پرومته را به جرم دزدیدن آتش از بارگاهش و آوردن آن به انسان، به جرم آموزش انسان و مداوای امراض ساکنان زمین، مسمارکوب صخره ای سهم در کوه کرد، تا کرکس ها سینه اش را به منقار بدرند و از قلبش اطعام کنند.
وضع و حال شاعر به وضع و حال پرومته خردمند جسور شباهت دارد.
صدف سینه دریا پر از مروارید است، صدف روز شاعر اما خالی است.
برای پر کردن صدف روز از مروارید باید به دریا زد.
شاعر با این حکم چه برای گفتن دارد؟
آیا منظور شاعر این است که یاران در بند، خورشیدهای هستی شاعرند و غلبه شب به سبب غیاب آنها ست؟
خلأ صدف روز شاعر از مروارید، آیا به سبب غیاب دوست است؟
رهائی دوست نیز آیا در گرو توفان است و شاعر از این رو ست که بار سفر دریا بسته است؟
خواننده باید باقی ماجرا را خود باندیشد.
البته اگر در عصر عسرت، خواننده ای برای نوشته ها باشد!
تز شانزدهم |
بهر گم کردن ِ راه ياوه گويان جهان می گويند: که بدي ها همگی ـ ريز و درشت ـ از سرشت ِ بشری آب خورند... |
آنچه که بظاهر خبری ساده و پیش پا افتاده جلوه می کند، تبری غول آسا ست، نه تنها بر ستونی از ستون های اصلی فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) سعدی و حافظ، بلکه بر ستون فقرات فلسفه بورژوائی واپسین و معاصر.
یاوه گویان جهان نمایندگان تئوری بنیاد نیک و بد و یا خیر و شر هستند.
به ازلیت و ابدیت بدی باور دارند، به یاوه هابیل و قابیل!
یاوه گویان جهان ـ به علل اوبژکتیف و سوبژکتیف، به علل طبقاتی و معرفتی ـ برای گمراه سازی توده ها، بدی ها را ـ از ریز تا درشت ـ ناشی از طبیعت بشر، ناشی از بنیاد و نهاد و طینت و سرشت و گوهر انسان ها می دانند و علل اجتماعی عینی آنها را منکر می شوند، تا نظام اجتماعی مبتنی بر ستم را بتون ریزی کنند.
تخریب شعور توده ها، پیش شرط فلج کردن دست و پای آنها ست.
میلیاردها دلار هر سال صرف تخریب شعور زمینیان می شود، به قصد تضمین و تحکیم وضع موجود.
آثار سعدی و حافظ به سرمایه دربارها بارها تجدید چاپ می شوند.
ما تئوری ارتجاعی و شبه فاشیستی بنیاد (نهاد، سرشت، طینت، طبیعت و گوهر) را در حکایتی از حکایات سعدی مورد تحلیل قرار می دهیم، تا نشان دهیم که فرزند نیما در عصر عسرت چه برای گفتن دارد:
حکایت گلستان[18] |
|
طایفه دزدان عرب، بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان[19] از مکاید[20] ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب.
به حکم آن که ملاذی منیع[21] از قله کوهی بدست آورده بودند و ملجأ و مأوای خود کرده.
مدبران ممالک آن طرف، در دفع مضرت ایشان مشاورت کردند که این طایفه گر هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند، مقاومت ایشان ممتنع گردد.
درختی که اکنون گرفته است پای
به نیروی شخصی در آید زجای
وگر همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ بر نگسلی
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پرشد، نشاید گذشتن به پیل
سخن برهمین مقررشد که یکی را به تجسس ایشان برگماشتند و فرصت نگاه همی داشتند، تا به وقتی که در سر قومی رانده بودند و بقعه خالی مانده.
تنی چند از مردان واقعه دیده جنگ آزموده را بفرستادند تا در شعب[22] جبل پنهان شدند.
شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفر کرده و غارت آورده و سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند، نخستین دشمنی که در سر ایشان تاختن آورد، خواب بود.
چند پاسی از شب در گذشت.
قرص خورشید در سیاهی شد
یونس اندر دهان ماهی شد
مردان دلاور از کمین بدر جستند و دست یگان یگان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند.
همه را کشتن فرمود، اتفاقا در آن میان جوانی بود که میوه عنفوان شبابش نورسیده و سبزه گلستان عذارش نو دمیده.
یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورد ست و از ریعان[23] جوانی تمتع نیافته.
توقع به کرم اخلاق خداوندی همی باشد که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد.
ملک روی از این سخن در هم آورد و موافق رأی بلندش نیامد و گفت :
پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن، که آتش کشتن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاه داشتن، کار خردمندان نیست.
ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید، بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر!
کز نی بوریا، شکر نخوری
وزیر گفت :
آنچه خداوند دام ملکه فرمود، عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی، طبیعت ایشان گرفتی.
اما بنده امیدوار می باشد که به عشرت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد آن گروه در نهاد آن مستحکم نشده و در حدیث است که هر مولودی به سرشت اسلام زاده می شود و بعدها ابوانش او را یهودی، نصرانی و مجوس می کنند.
با بدان یار گشت، همسر لوط
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
این بگفت و طایفه ای از ندمای ملک با وی بشفاعت یار شدند تا ملک از سر آزار او در گذشت و گفت :
اگرچه مصلحت ندیدم.
فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند، تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد.
باری، وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه ای همی گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او بدر برده.
ملک را زین سخن تبسم آمد و گفت :
عاقبت گرگ زاده، گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
سالی دو برین بر آمد.
طایفه اوباش محلت در او پیوستند و عقد مرافقت بستند تا به وقت فرصت، وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمتی بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد.
ملک دست تحسربه دندان گزیدن گرفت و گفت :
شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس
باران که در لطافت طبعش دریغ نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس.
*****
تحلیل حکایت شیخ شیراز |
|
حکم اول |
پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است. |
سعدی در این بیت، تئوری گوهر و بنیاد را مطرح می سازد.
بنا بر این تئوری، هرکس بطور مادرزادی و خدادادی، دارای بنیادی نیک و یا بد است.
این تئوری بر مبنای قصه کتب مقدس در باره پسران آدم و حوا استوار شده است:
حضرت آدم و حوا دو پسر داشتند، هابیل و قابیل، که مظهر تئولوژیکی خیر و شر بوده اند و از همان آغاز بود انسانی بر زمین (پس از اخراج آدم و حوا از بهشت) جنگ میان خیر و شر آغاز شده است، این جنگ امری طبیعی و خدا خواسته است و تا ابد ادامه خواهد یافت.
تئوری گوهر و بنیاد، مبتنی است بر دترمینیسم فلسفی که در تفکر تئولوژیکی بمثابه تز ایدئالیستی «مشیت الهی» مطرح می شود.
پیاده کردن این تئوری در مسائل اجتماعی به فاتالیسم و یا سرنوشتگرائی می انجامد.
تئوری گوهر و بنیاد شامل حال کل هستی می شود.
بنا بر این تئوری، جمادات، نباتات و حیوانات نیز به نیک بنیاد و بد بنیاد طبقه بندی می شوند.
مفاهیم مطروحه در این حکم، یعنی مفاهیم «بنیاد»، «نیک»، «بد» و «تربیت» همه مفاهیمی انتزاعی و نسبی اند.
نمایندگان این تئوری نمی توانند و نمی خواهند تعریف دقیق و علمی از مفاهیم بنیاد، خوب، بد و تربیت عرضه کنند.
خوب و بد، خیر و شر مفاهیمی نسبی اند، یعنی از سوی طبقات مختلف مردم، در فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی مختلف، بطرز گوناگون و چه بسا متضاد، در قالب هنجارها، قواعد و مقررات اجتماعی، مطرح، تعریف و توجیه می شوند.
تربیت را سعدی از نقطه نظر دربار فئودالی ـ قرون وسطائی تعریف می کند :
فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند، تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد. |
پس تربیت، یعنی به ناز و نعمت پروردن، حسن خطاب، رد جواب و آداب خدمت ملوک آموختن تا مقبول درباریان بشود.
به هرحال، بنا بر این تئوری، بنیاد نیک و بد انسانی امری طبیعی، الهی، مادرزادی و مقدر از قبل است.
فردوسی نیز همین تئوری را نمایندگی می کند :
ز ناپاکزاده مدارید امید که زنگی، به شستن نگردد سفید! |
انسان، بنظر نمایندگان این تئوری، موجودی بی اختیار، وابسته و هیچکاره است.
او بنا به خواست غیر (یعنی خدا)، بنا بر اراده غیر، بطور تصادفی صاحب بنیاد نیک و یا بد می شود و لذا مستقل از خواست خود، یعنی چه بخواهد و چه نخواهد، مظهر خیر و یا شر می گردد.
اگر کسی بنیادش بد باشد، هرگز قابل تربیت نخواهد بود، در نتیجه، جامعه باید فاتحه او و امثال او را درجا و بی درنگ بخواند و فرمان قتلش را بلافاصله صادر کند:
قتل الموذی، قبل عن یوزی
موذی را قبل از اینکه فرصت آزار پیدا کند، بکشید!
ملک هم، به عنوان رئیس قوه مجریه، همین کار را می کند :
«همه را کشتن فرمود.»
اکنون می توان به پتانسیل وحشتناکی که در این تئوری باطل و غیرعلمی قرون وسطائی نهان شده است، پی برد.
ولی بنیاد انسانی به چه معنی است؟
معیار بنیاد نیک و بد کدام است؟
سعدی کوچکترین اشاره ای به این معیار که از اهمیت حیاتی ـ مماتی برخوردار است، نمی کند.
اگر معیار عینی روشنی برای بنیاد خوب و بد تعیین نشود، در و دروازه به روی هر قلدر و جباری ـ چارطاق ـ باز خواهد شد، تا اراده خود را ـ بی پروا ـ جامه عمل بپوشاند.
درغیاب معیارعینی برای بنیاد خوب و بد، در غیاب تعریف دقیق از بنیاد خوب و بد، راه برای تصمیم گیری دلبخواهی و سوبژکتیف هر قدرتمندی باز خواهد شد.
اکنون این سؤال پیش می آید که آیا به تعداد آدم ها بنیاد وجود دارد و یا اینکه تنها دو نوع مشخص از بنیاد، در نهاد آدمی نهاده شده و کل بشریت به خیر و شر بنیادین طبقه بندی شده است؟
نمایندگان این تئوری از همان آغاز فرمولبندی آن، دست به گریبان تناقضی لاینحل بوده اند که در سراسر آثار سعدی به صور مختلف و با سماجتی خارق العاده مطرح می شود:
اولا اگر بنیاد انسانی خدادادی است، اگر بنیاد بد، به خواست خدا در نهاد انسانها نهاده شده است، اگر انسان در داشتن نوع بنیاد، صاحب اختیار نبوده و نیست، پس به چه دلیلی باید حکم اعدام او را صادر کرد؟
سعدی دترمینیسم ایدئالیستی خود را از صراحت غیرقابل انکار می گذراند:
گر گزندت رسد زخلق، مرنج که نه راحت رسد زخلق، نه رنج از خدا دان، خلاف دشمن و دوست که دل هر دو در تصرف او ست گرچه تیر از کمان همی گذرد از کماندار داند، اهل خرد. [24] |
اگر همین گفته سعدی را با قاطعیت بپذیریم، آنگاه مسئولیت دزدی و راهزنی افراد فوق الذکر در حکایت، نه به عهده دزدان و راهزنان، بلکه مستقیما به عهده کماندار است و لذا کسی حق ندارد، فرمان کشتن آنها را، به هر بهانه ای هم که شده، صادر کند.
ثانیا کسی هم که بنیاد خوب دارد و بانی عمل خیر است، برای بنیاد خوبش رنجی نبرده است و لذا ماهیتا فرقی با دیگری ندارد، که تصادفا قرعه بنیاد بد بنامش افتاده است.
ثالثا انسان نیک بنیاد، به چه حقی باید نقش خدا را بازی کند و فرمان صادر کند، که «نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن»؟
تئوری گوهر و بنیاد انسانی که سعدی هفتصد سال پیش مطرح می کند، امروز هم از همان اهمیت و فعلیت برخوردار است که در زمان سعدی برخوردار بوده است.
امروز هم «ملوک» گونه گون براساس همین تئوری تئولوژیکی ـ ایدئالیستی، بشریت را به خیر و شر طبقه بندی می کنند و فرمان قتل عام میلیون ها انسان به اصطلاح «بد بنیاد» را در جامعه و جهان صادر می کنند.
از این رو، باید این تئوری باطل را مورد انتقاد جامعه شناسانه و فلسفی ـ علمی همه جانبه قرار داد.
2 |
برخورد سوبژکتیویستی |
حکم اول |
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن. |
بگذارید، تخیل خود را بکار اندازیم و مسئله مطروحه را جامه مشخص بپوشانیم :
رعیت و یا بنده به تنگ آمده ای که از یوغ اربابی فرار کرده، سر به کوه و بیابان گذاشته و برای سیر کردن شکم خود و کودکانش راهی جز راهزنی نیافته و نمی توانست هم بیابد، بمثابه انسانی بد بنیاد تلقی می شود و ارباب و پادشاه و وزیر و ملازمانی که انگلواره از محصول کار دیگران زندگی می کنند ویوغ بندگی برگردن این و آن می نهند، بمثابه انسان هائی شریف و نیک بنیاد قلمداد می شوند، بی آنکه دلیلی بر نیکی و بدی این و آن در میان باشد.
انسان نیک بنیاد کذائی، اکنون نه تنها حق دارد، خود انسان بد بنیاد را، بلکه حتی کودکانش را قتل عام کند.
دلیل این جنایت وحشتناک را از زبان ملک می شنویم :
دلیل اول |
آتش کشتن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاه داشتن، کار خردمندان نیست. |
دلیل لازم برای توجیه عملی انسانی ـ اجتماعی، از عالم جمادات و جانوران (آتش و افعی) سرهمبندی می شود.
به عبارت دیگر، انسان از لحاظ تکاملی ـ تاریخی سلب هویت می شود و به درجه جمادات و خزندگان تنزل می یابد.
و لذا همان رفتاری که «خردمند تاجدار» با آتش و افعی باید بکند، در حق موجودات انسانی روا می دارد.
تشبیه افراد وابسته به توده مردم به اشیاء و جانوران، علت اجتماعی ـ اقتصادی دارد.
در جامعه فئودالی، فقط طبقه اشراف فئودال، بدلیل اصل و نسب و خون و تبار و مالکیت خویش، بمثابه انسان قلمداد می شوند و بندگان و رعایا فرقی با گاو و گاوآهن ندارند، حتی کسبه و اصناف و صنعتگران و تجار شهرنشین آدم حساب نمی شوند.
طرز تفکر عقب مانده حاکم که نه از قانونمندی های جهان انسانی خبر دارد و نه از قوانین عینی جاری در جهان جانوران و گیاهان، بطور سوبژکتیف، بنا به میل خویش، حتی جانوران و گیاهان را به نیک بنیاد و بد بنیاد طبقه بندی می کند.
ماری که این چنین بی پروا حکم قتل عامش صادر می شود، از ده میلیون سال پیش ساکن سیاره زمین بوده است، یعنی میلیونها سال قبل از پیدایش انسان.
ملک تهی مغز نه از زندگی و نقش مثبت ماران خبر دارد و نه از پیوندهای متقابل عینی و ضرور موجودات و پدیده های طبیعی و اجتماعی.
دلیل دوم |
ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید، بر نخوری با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا، شکر نخوری |
تئوری گوهر و بنیاد، بدین طریق علاوه بر عالم جمادات و جانوران (آتش و افعی)، شامل حال عالم نباتات نیز می شود و بید و بوریا به درجه درختان بد بنیاد تنزل می یابند.
فردوسی نیز همین اندیشه را نمایندگی می کند :
به نابودنی ها ندارد امید نگوید که بار آورد شاخ بید |
اکنون می توان معیار خوبی و بدی فئودالی ـ بنده داری را کشف کرد:
هرچیزی که برای سیر کردن شکم انسان ها مفید باشد، خوب است و لاغیر.
بید اگر چه برای پرندگان مأمن و مأوا، برای جانوران مواد غذائی و برای انسان ها سایه و اکسیژن و هیزم فراهم می آورد و بوریا اگرچه حصیر می شود و مساجد و خانه های شهر و روستا را مفروش می سازد، با این حال، چون میوه قابل خوردن ندارند، بد بنیاد تلقی می شوند.
آنگاه از این حقیقت امر نتیجه گرفته می شود که کودکان راهزن بدبخت غیرقابل اصلاح و تربیت اند و باید قتل عام شوند.
دلیل ارائه شده، دلیلی بی پایه و شیوه تحلیل رایج، شیوه مطلقا ذهنگرایانه و سوبژکتیویستی ـ ولونتاریستی است.
کسی که به ریشه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و عینی چیزها و پدیده ها کاری ندارد، کسی که نمی خواهد، علل عینی عاصی، یاغی و راهزن شدن کسی را دریابد، همه چیز را فاتالیستی، تقدیری و از پیش تعیین شده جلوه گر می سازد.
تئوری گوهر و بنیاد، ابزار تئوریکی لازم برای توجیه هر جنایتی را به رایگان، در اختیار اربابان و شاهان و قلدران و جباران می گذارد.
و بدین طریق هر رعیت و بنده ای که از یوغ اربابی بگریزد، بلاقاصله، داغ ننگ انسان بد بنیاد بر پیشانی اش حک می شود و قتلش واجب شمرده می شود.
رعیت و بنده تا زمانی که تن به استثمار و ستم این و آن می دهند، قابل ترحم و همدردی اند و به محض اینکه سر به طغیان بردارند و چارچوب اجتماعی ـ اقتصادی موجود را بشکنند، حکم اعدامشان ـ بی تأملی کوچک ـ صادر می شود.
پس اگر چنین است، باید نیستان های بوریا را آتش زد و بیدها را ریشه کن کرد و حتی به ابر فرمان داد که از باریدن بر سر بید و بوریا خود داری کند.
چون گیاه و درختی که میوه اش شکم شاهان و اربابان و مداحان را سیر نکند، به چه حقی باید از نعمت باران برخوردار باشد.
سعدی به تناقضات تئوری بنیاد واقف است و لذا نظریات مخالف را نیز مطرح می سازد، تا با نتیجه گیری های «تجربی» دلبخواهی، خواننده خود را خلع سلاح تئوریک کند:
3 |
رد تئوری بنیاد انسانی |
حکم اول |
وزیر گفت : آنچه خداوند دام ملکه فرمود، عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی، طبیعت ایشان گرفتی. |
وزیر تئوری گوهر و بنیاد را ـ بی پروا ـ به تیغ تیز انتقاد می سپارد.
او بد بنیادی مادرزادی و خداد دادی کودکان را زیر علامت سؤال می برد و بر آن است که کودک در معاشرت با پدر تربیت می یابد و طبیعت پدر را می گیرد و لاغیر.
به عبارت دیگر نیکی و بدی انسان ها نه مادرزادی، نه خدا دادی و نه طبیعی، بلکه اکتسابی و اجتماعی است.
حکم دوم |
اما بنده امیدوار می باشد که به عشرت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد آن گروه در نهاد آن مستحکم نشده. |
وزیر بنیادی بودن طبیعت انسانی را رد می کند، آن را اکتسابی می داند و برای آن ریشه های همبودی ـ اجتماعی قائل می شود.
خوی انسانها، بنظر وزیر، در همبود و جامعه تکوین می یابد، نه در رحم مادر.
بدین طریق تئوری گوهر و بنیاد، بطورکلی، زیر علامت سؤال قرار می گیرد، مطلقیت خود را از دست می دهد و بنیاد انسانها نسبی و اکتسابی تلقی می شود.
بنظر وزیر، خوی بد اصلا بنیادی نیست، بلکه در معاشرت با گروه بد جوانه می زند و رفته رفته استحکام می یابد.
هفتصد سال بعد، همین نظر را با فرمولبندی دقیق علمی ـ فلسفی، از زبان فرزانگان برجسته جهان خواهیم شنید.
ماهیت انسانی در روند کار اجتماعی قوام می یابد، درروند تولید مادی، در مناسبات تولیدی حاکم.
و چون انسانها در روند تولید مادی جایگاه، مقام و نقش گوناگون دارند، پس به انسان هائی با طبایع گوناگون بدل می شوند.
کار انسان را می سازد و ماهیت و بنیاد او را تشکیل می دهد و مفاهیم «خیر» و «شر» از دیدگاه افراد مختلف جامعه طبقاتی، بنا به پایگاه طبقاتی شان، به طرق متفاوت تعریف و توجیه می شوند.
همان غارتگری راهزنانه که از نظر شاهی، وزیری، ملازمی، مداحی بمثابه عملی قبیح تلقی می شود، در کلام رعیت و بنده فراری از قید و بند اربابان، بمثابه عملی عادلانه تلقی می شود، به مثابه برگرداندن حق به غارت رفته به غارت شدگان بی امید، به مثابه امری مباح و مشروع قلمداد می شود.
وزیر برای اثبات تئوری علمی خود و رد تئوری باطل بنیاد انسانی، حدیث هم می آورد.
به عبارت دیگر، با سلاحی از زرادخانه تئوریکی تئولوژی، تئوری گوهر و بنیاد را زیر ضربه می گیرد :
دلیل اول |
و در حدیث است که مأمن المولود الا وفد یولد علی الفطرة ثم ابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه هر مولودی به سرشت اسلام زاده می شود، بعدها ابوانش او را یهودی، نصرانی و مجوس می کنند. |
اگر مفهوم «سرشت اسلام» را به معنی بنیاد خوب تعبیر کنیم و مفاهیم «یهودی، نصرانی و مجوس» را بمعنی بنیاد بد، آنگاه نظر وزیر عبارت از این خواهد بود که همه نوزادان، با بنیاد نیک زاده می شوند و بعدها در جامعه طبقاتی، در جهنم تضادهای اجتماعی، بنیاد نیک شان تخریب و تار و مار می شود.
همین نظر را قرنها بعد هومانیست بزرگ اروپا، ژان ژاک روسو بر زبان خواهد آورد.
وزیر برای اثبات نظر علمی خویش، حتی قصه های کتب مقدس را به خدمت می گیرد، تا شالوده تئولوژیکی خارائینی برای نظریه خود بریزد :
دلیل دوم |
با بدان یار گشت، همسر لوط خاندان نبوتش گم شد سگ اصحاب کهف، روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد |
مبالغه آمیزتر از این نمی توان مثال زد، پاکترین زن از خاندان نبوت در ارتباط با بدان، تغییر گوهر و بنیاد می دهد و به ضد مطلق خود مبدل می شود و جانور «نجسی» (سگی) ببرکت همراهی با نیکان، به تحول کیفی ـ ماهوی دست می یابد، از درجه نازل حیوانی به مرتبه متعالی انسانی فرا می بالد و تحولی جهشی می یابد.
4 |
تربیت فئودالی |
حکم اول |
فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند، تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد. |
تربیت فئودالی هنوزهم، مثل هشتصد سال پیش، در حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوک خلاصه می شود.
فئودال زاده ها تنها چیزی که در محضر ادبای اشرافی ـ درباری می آموزند، همین است و بس:
فرمالیسم ناب:
آداب سخن گفتن و آداب خدمت ملوک.
حکم دوم |
باری، وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه ای همی گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او بدر برده. |
خرد و جهل نیز در قاموس فئودالی ـ بنده داری از محتوای واقعی خویش تهی می شوند و معنی بی در و پیکری کسب می کنند.
خرد در آداب سخن گفتن و آداب خدمت ملوک و جهل در عدم استفاده از لغات قلمبه ـ سلمبه فارسی ـ عربی و عصیان علیه اربابان و شاهان خلاصه می شود.
خرد، اما در قاموس فلسفه روشنگری، معنای دیگری دارد:
خرد درمصاف خونین با اسکولاستیک، با کلیسا، با تعالیم قرون وسطی قوام می یابد.
خرد آنتی تز مشیت الهی است.
خرد اولین و آخرین معیار صحت و سقم هر نوع قضاوت، نظر و اندیشه است.
خرد نافی هرنوع برتری طبقاتی، خانوادگی، ملی، مذهبی، نژادی و غیره است.
وزیر ظاهرا عقل و جهل را ذاتی (جبلی) تلقی می کند و از «بدر راندن جهل قدیم از جبلت کسی» سخن می گوید.
این بی پایه ترین تصوررایج در جامعه و جهان عقب مانده است.
عقل و فراست و دانش را نمی توان در رحم مادر فراگرفت.
ایده های مادر زاد (دکارت)، هنوز از مادر نزاده اند.
ایده ها و اندیشه ها در مرحله معینی از توسعه بیولوژیکی ـ اجتماعی انسان می توانند پدید آیند.
برای ساختن مفاهیم، ایده ها و اندیشه ها باید به سلاح فکری انتزاع و تعمیم مجهز شد و برای رسیدن به این درجه متعالی معنوی، به درجه بالاتری از توسعه نیروهای مولده جامعه نیاز است.
اما شگفت انگیزتراز این، ادعای بی پایه تر ذاتی بودن جهل است.
جهل، یعنی نادانی.
جهل حاکی از نداشتن دانش است.
نداشتن را نمی توان داشت.
بی هنر کسی نامیده می شود، که فاقد هنر است و لذا نمی توان گفت که او بی هنری را بطور ذاتی دارد.
چنین ادعائی بلحاظ منطقی مطلقا نادرست است.
ناداری را نمی توان داشت.
حکم سوم |
ملک را زین سخن تبسم آمد و گفت : عاقبت گرگ زاده، گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود. |
ملک در موضع فکری خود همچنان ایستاده است.
حدیث و قصه اصحاب کهف و غیره کارساز نبوده اند.
از تئوری بنیاد نیک و بد نمی توان صرفنظر کرد.
تئوری گوهر و بنیاد، برای فئودالیسم و دربار از اهمیت حیاتی ـ مماتی برخوردار است.
این تئوری، ستون فقرات ایدئولوژی فئودالی ـ بنده داری را تشکیل می دهد.
بدون این تئوری اساس و پایه استبداد فئودالی به لرزه در می آید.
و لذا ملک، برای اثبات صحت تئوری بنیاد، به طبقه بندی جانوران به خیر و شر ادامه می دهد و قصه اصحاب کهف و زن لوط را دور می اندازد.
ملک گرگ بیچاره را به مظهر شر و گوسفند فلک زده را به مظهر خیر مبدل می کند.
چون گوسفند گشتن بچه گرگ محال است، پس تربیت فرزند راهزن عاصی نیز محال خواهد بود.
فردوسی نیز همین نظر را نمایندگی می کند :
که چون بچه شیر نر پروری چو دندان کند تیز، کیفر بری چو با زور و با چنگ بر خیزد او به پروردگار اندر آویزد او |
و سعدی خود در جای دیگر می نویسد :
یکی بچه گرگ می پرورید چو پرورده شد، خواجه را بر درید. |
نادرستی این نظریه، اکنون بارها ثابت شده است.
جانوران وحشی، بویژه گرگ و شیر وپلنگ و غیره تربیت و رام می شوند، بدون آن که پروردگار خود را بدرند.
سعدی بلبشوی معنوی حاکم بر جامعه خویش را و همزمان آشفتگی فکری خویش را به وضوحی شگفت انگیر برملا می سازد.
تا چشم کار می کند، معیاری برای تعیین صحت و سقم نظرات و احکام در کار نیست.
هرکس بنا به منافع خویش، حدیثی، شعری، تمثیل و تشبیهی ارائه می دهد و در موضع فکری خویش درجا می زند و می ماند.
بحث را هوده ای در کار نیست.
این سیر وسرنوشت جامعه و جهان فئودالی است و سعدی به جانبداری از تئوری گوهر و بنیاد برمی خیزد و برای اثبات آن و رد نظریه علمی وزیر حکایت خویش را خاتمه ای درخور می دهد :
نتیجه نهائی |
سالی دو برین بر آمد، طایفه اوباش محلت در او پیوستند و عقد مرافقت بستند تا به وقت فرصت، وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمتی بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد. |
فرض کنیم که قصه سعدی، واقعیت دارد و فرزند راهزن، زندگی ذلت بار پر مخاطره در مغاره های پر موش و مار را به زندگی در ناز و نعمت ترجیح داده است.
کشتن کسی که از مرگ حتمی نجاتش داده، ترجیح دادن زندگی مخاطره آمیز در مغاره به زندگی آسوده در قصر، در بهترین حالت از بی شعوری و بی خردی او حکایت می کند.
پس باید تربیت کذائی را زیر علامت سؤال برد و آن را ـ بمثابه تربیتی خردستیز ـ مورد انتقاد و تجدید نظر قرار داد.
باید به این نتیجه رسید که «حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوک آموختن و در نظر همگان پسند آمدن»، شیوه تربیتی درستی نیست.
ولی منافع عینی زندگی ملک را کور کرده است و او را به اطمینان بیشتر به تئوری باطل خویش وامی دارد.
ملک دست تحسربه دندان گزیدن می گیرد و می گوید :
شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟ ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس |
این مشاجره نا تمامی است که پانصد سال بعد، میان شیللر و کانت شعله ور می شود، بی آنکه آن دو خردمند بورژوائی قادر به حل آن باشند.
شیللر معتقد است که برای بنای جامعه ای مطلوب باید هنر و ادبیات به تربیت روحی و اخلاقی انسانها بپردازد.
سوبژکت تاریخ ساز باید اول خودش بطور بی عیب و نقص ساخته شود، تا بتواند جامعه ای مطلوب و ایدئال بسازد.
کانت، برعکس، بر آن است که باید شرایط سیاسی جامعه دگرگون شود، تا زمینه عینی لازم برای پرورش انسان نیکخواه فراهم آید.
به عبارت دیگر، هر دو خردمند بورژوائی دوره روشنگری، بعلل عینی و ذهنی، یکجانبه می اندیشند.
آندو هنوز به دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف پی نبرده اند.
یکی عامل سوبژکتیف را، عامل معرفتی ـ نظری را عمده می کند و دیگری عامل اوبژکتیف را، عامل عینی را.
راه حل درست این مسئله، یک قرن بعد، از سوی مارکس و انگلس ارائه داده می شود.
آنها بر مبنای «درک ماتریالیستی تاریخ»، کشفی که همتراز کشف آتش بود، راه حل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی خود را ارائه می دهند.
*****
به نظر ملک، چون از آهن بد، از آهن آلوده به فلزات دیگر، نمی توان شمشیر نیک ساخت، بنابرین از ناکس، نمی توان کس ساخت.
تئوری گوهر و بنیاد را بهتر از این نمی توان توضیح داد.
اشتباه ملک اولا در این است که انسانها را با چیزهای مادی دیگر، با جمادات، یکی می گیرد.
او برای انسانها هویت اجتماعی و استقلال روحی و روانی فردی خاص انسانی قائل نمی شود.
ماتریالیست های مکانیکی قرن هجدهم نیز انسان را ماشینی در نظر می گرفتند که بطور مکانیکی عمل می کند.
غافل از اینکه انسان، میلیون ها سال پیش، جهان جمادات و جانوران را ترک گفته است و ببرکت کار، خود را و محیط پیرامون خود را تحول کیفی بخشیده است.
دیگر نمی توان در پرتو قانونمندی ها و قوانین حاکم بر جهان جمادات و جانوران به بررسی جامعه، جهان و روان انسانی پرداخت.
انسان علیرغم اینکه موجودی بیولوژیکی ـ طبیعی است، علیرغم خویشاوندی اش با جهان جمادات و جانوران، موجودی اجتماعی است، موجودی اندیشنده، شناسنده، تصمیمگیرنده و دگرگونساز است.
انسان موجود اجتماعی پیچیده و بغرنجی است و او را نمی توان یکشبه، با نصب ادیبی درباری به انسانواره نوکرصفت دلخواهی مبدل ساخت.
ثانیا، بر خلاف تصور ملک، از آهن بد می توان شمشیر نیک ساخت، به شرط اینکه آن را نخست از آلودگی هایش پاک کنیم.
سعدی به این حقیقت امر واقف است و حتی شیوه تطهیر آهن را می داند، ولی بر زبان آوردن آن را اینجا صلاح نمی داند (اوپورتونیسم سعدی).
او در غزلی شیوه تطهیر نقره را باز می گوید و آهن و نقره فرق اساسی با هم ندارند، فقط درجه حرارت لازم برای تطهیر باید بالاتر باشد :
هر که عاشق نبود، مرد نشد نقره فائق نگشت، تا نگداخت. [25] |
حکم پنجم |
باران که در لطافت طبعش دریغ نیست در باغ لاله روید و در شوره زار، خس. |
ملک در این حکم ظاهرا درست، اشتباه دیگری مرتکب می شود.
او رویش لاله و خس را تنها و تنها وابسته به آب می داند.
البته او تقصیری ندارد.
شعور انسانی نتیجه انعکاس واقعیت عینی در ضمیر او ست و اسباب انعکاس اوبژکت در سوبژکت کار نام دارد و ملک و همه درباریان کار را همانقدر خوش دارند که جذام و وبا و حصبه و طاعون را.
در روند کار و ببرکت کار است که اوبژکت در ضمیر سوبژکت منعکس می شود.
کار حلقه واسط و ضرور میان انسان و طبیعت است.
اگر ملک به جای سعدی، باغبانی دم دستش می بود، می توانست دریابد که علاوه بر آب، جنس و ترکیب زمین و تخم لاله و خس در رویش این یا آن گیاه نقش تعیین کننده و بی چون و چرا دارند.
پس برای ساختن «کس» از «ناکس» باید شرایط زندگی مادی و معنوی انسانها را چنان تحول بخشید که پیدایش و تکامل و تکوین انسان نیکخواه و ایدئال فراهم آید.
چند و چون انسانها در دیالک تیک مادی و معنوی تکوین می یابد.
برای رویاندن لاله، باید شوره زار را به باغ تبدیل کرد.
سعدی یک سال قبل در بوستان موضعی دیگردارد.
او هنگام نگارش بوستان که هنوز معروف خاص و عام نیست :
همانا که در فارس، انشاء من چو مشک است بی قیمت، اندر ختن. [26] |
زمانی که هنوز کیسه های زر پادشاهان حواله اش نشده اند و لذا موضعگیری خلقی تری دارد، خطاب به پادشاه می نویسد:
که را شرع فتوی دهد بر هلاک الا تا نداری ز کشتنش باک و گر باشد اندر تبارش کسان پریشان، ببخشای و راحت رسان گنه بود مرد ستمکاره را چه تاوان، زن و طفل بیچاره را[27] |
ظاهرا یک سال قبل از نگارش گلستان، در سال 655 هجری قمری، هنوز از تئوری گوهر و بنیاد خبری نیست و سعدی حکم اعدام « گرگ زاده ها» را صادر نمی کند.
******
تز هفدهم |
مرغ حق اما گويد هر آن: از بد و نکبت يک مشت طفيلی، هر گاه باغ گيتی بروبيم درست، و به هيچ ترفندی نگذاريم بيافشانند تخم در نهان خانه ی خاک؛ بر درخت بشری بال زند عطر والای گل انسانی! |
شاعر در این تز، انگار یاوه های «ملک» سعدی را پاسخی دندانشکن می دهد و راه و رسم رویش «لاله» را بطور علمی توضیح می دهد.
این پاسخ علمی شاعر به تئوری باطل بنیاد است.
دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف و دیالک تیک جبر و اختیار را بهتر از این نمی توان نمایندگی کرد:
شاعر همین دو دیالک تیک را به شکل دیالک تیک خاک و مشتی طفیلی بسط و تعمیم می دهد.
و بدین طریق پارادوکس شیللر و کانت را به شیوه مارکس حل می کند:
خلع قدرت از سوبژکت ستمگر و پی ریزی سیستم اجتماعی ـ اقتصادی دیگر و بهتر برای استشمام عطر والای گل انسانی، ضمن هشیاری مدام در جهت پاسداری از نظام نوین!
دقت علمی عظیم شاعر واقعا شگفت انگیز است!
تز هجدهم |
و در اين ره شب و روز فکر آن رهگذر مانده به راه، ياد آن توشه که می بايدم آن، غم اين نيز که شبگير فرا آيد باز وز نبود ِ تلاشی پيگير گم شود در دل يک ابر ِ سياه "لحظهای نيست که بگذاردم آسوده به جا."* |
اکنون به علل بی خوابی و بی تابی شاعر بهتر می توان پی برد.
نگرانی شاعر از آن است که رهگذر توشه بدوش در ره بماند، به مقصد نرسد و توشه ضرور به دست نیاید.
منظور شاعر از رهگذر چیست و توشه کدام است که بدست آوردنش ضرورت مبرم دارد؟
شاعر انگار کنار جاده نشسته، چشم انتظار رهگذر توشه بدوش!
درد فقط این نیست.
شاعر نگران آن نیز است که شبگیر فراز آید، ولی به سبب فقدان تلاشی پیگیر در دل ابر سیه گم گردد.
دقت تئوریک شاعر خواننده را در هر گام غافلگیر می کند.
اوتوماتیسمی در کار نیست.
فراز آمدن شبگیر به چند و چون تلاش سوبژکت تاریخ و جامعه وابسته و منوط است.
تلاش ناپیگیر، همان و گمگشتگی شبگبر، همان!
مارکس خواهد گفت که روندهای اجتماعی بی سوبژکت نیستند، تاریخ و جامعه بی فاعل نیست.
تز نوزدهم |
گر گرفته تن شب وا شده بر سر دريا گل ابر پر فرو ريخته مرغ ِ باران سفری هست اگر بر دريا بشود يا نشود توفانی دل به توفان زدگان بايد! |
این تز شاعر بلحاظ منطقی متناقض است.
زیرا پیش شرط به توفان زدن، توفان است.
یعنی اگر توفانی در کار نباشد، منطقا نمی توان انتظار توفانزدگی داشت.
مگر اینکه مفهوم «توفانزدگان» را بمثابه طرفداران توفان تلقی کنیم.
در هر صورت، این کلام آخر شاعر است:
بود و نبود توفان تعیین کننده خفت و خیز سوبژکت نیست.
برای تدارک مادی و معنوی انقلاب آلترناتیوی وجود ندارد.
تاریخ نمی تواند بر سوبژکت پیشاهنگ چشم پوشی کند:
دل به توفانزدگان نقش بی همانندی دارند.
شاعر جز این نمی خواهد بگوید.
توفان روزی ناگزیر از راه فرا خواهد رسید و باید برای پیشواز از آن آماده بود:
هم بلحاظ نظری و هم بلحاظ عملی!
پایان
از دایرة المعارف روشنگری
[1] گلستان با ب سوم، ص 112 ـ 123.
[2] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 1 ـ 3.
[3] نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 190.
[4] نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 176.
[5] گلستان با ب ششم، ص 160 ـ 161.
[6] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 25 « 26.
[7] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 24 ـ 25.
[8] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 54.
[9] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 54.
[10] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 54.
[11] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 48.
[12] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 49.
[13] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 62.
[14] Träger
[15] "Gedankenkonkretum"
[16] "Avantgarde" oder "Vorhut"
[17] Hans Heinz Holz : Kommunisten heute Die Partei und ihre Weltanschauung Essen: Neue-Impulse-Verl., 1995
[18] گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24.
[19] شهرها
[20] مکر و حیله
[21] بلند و محکم
[22] کوره راه، دره
[23] رونق و شکوفائی
[24] گلستان با ب اول، ص 47.
[25] خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی، ص 48 ـ 49.
[26] دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 5.
[27] ایضا همانجا، ص 21.
December 21st, 2010
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)بیم و امید
- يحيي دبيركابينه ى ما
- مترجم نگين كارگرداستان«تغییر تدریجی»
- الحاج الھام الدین قیامافغانان یو
- جوهرفروشفروغ از لندن
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)جادوگران...
- فروغ ازلندنبیگنه
- يحيي دبيردموكراسي
- (طنز) از . ز. رزمیخصوصیات یک زن گوسفندی و خوب کاری و باری و ...
- مسعود حدادبس کنید
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودزما ګرانه وطنه
- عبدالله « وفا »شب یلدا
- نوشته نذیر ظفرسوخت میهن کس نگفت کار منست
- فروغ از لندن آلوده دامانی
- ف. بریخطاب به کرزی
- پوهاند دوکتور م.ا. زيارله نويو سپېدو سره راټوکېدلی ((سحر))
- مسعود حدادیاد پدر
- مولانا کبیر فرخاریشب یلدا
- محمد اسحاق ثنااشک
- داکتر عزیز فاریابیشادروان استاد سید محمد (دروگر )
- انجنیـر خلیـل الله روؤفـیمخاطبــم شمائیــد
- فروغ از لندنآتش افروخت
- نوشته: نذیر ظفرصیاد
- فروغ از لندنقصرِستم
- دکتر بیژن بارانحافظه در شعر فروغ
- نوشته نذیر ظفر بیادت
- زلیخا پوپلدوست دارم این وطن را
- نوشته :جنیدمعمارزادهسرګذشت
- شاعر : عبدالغفور لیوالبارانونه او ډيوې
- دکتر حمیدالله مفیدبه بهانه ای ۸۰۹ مرگ روز استاد سخن
- نوشته نذیر ظفرتاریک
- زلمی رزمی درام زن افغان درسه پرده :
- زلمی رزمیسنگسار
- مسعود حداد به مهدی شما قسم
- امین آريبلريشه
- نوشته نذیر ظفرمرا ببخش
- انجنېر ظهورالدين انديشلغمان__ استراخان
- شاعر : عبدالحمید ماشوخیلغزل
- عبدالله وفا «عمر ما چون نوح در اندیشه توفان گذشت »
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر)بی تو...
- مسعود حدادبیاد جان باختگان المار
- محمد اسحاق ثناجام غرور
- نوشته نذیر ظفرکنار یار
- نوشته نذیر ظفردروغ بود
- مولانا کبیر فرخاریزبان گهر بار دری و خرم
- نوشته نذیر ظفربیگانه
- مسعود حدادلاله زار من چه شد؟
- الحاج الھام الدین قیامدکابل خوب
- عبدالله وفا گریه آبشار
- نوشته داکتر حمیدالله مفیدکاکا گریزی
- ناهيدبشردوستسمفونى خنده
- عزیزه عنایت خورشید صلح
- مسعود حدادرویا
- محمد اسحاق ثناکج
- الحاج الھام الدین قیامګاوندیه!
- یکونکی پوهندوی اصف بهاندڅه کړمه خدایه چې دغم دپاسه غم دی
- الحاج الھام الدین قیام!کاشکی
- نایابهغه ماښام راته بیا بیا یادیږي
- مسعود حدادغیابت
- انجنیر عبدالقادرمسعود ارواښاد ډاکتر حنیف بکتاش د پښتو ادب نوښتګر، انځورګر او پر ښکلا مین شاعر
- علی کریمیچند پرنده
- مولانا کبیر فرخاریخـــــــــــــــــــــزان
- از: پوهندوی شیما غفوریافق گـُنگ
- نوشته : نذیر ظفرماه محرم ماه حسین علیه السلام
- دکتر بیژن بارانشخصیت اجتماعی شاملو
- اکرامایه های زمینی
- مسعود حداد یاد شهید
- ف.بریمدعیان رهبری
- ع. بصیر دهزادچند قطعه شعر انتخابی
- عبدالله وفا خاک گردِ پا
- صحبت با جناب واحدی صاحب
- نوشته نذیر ظفر شکایت زندانی کابل
- لیلا فرجامیآخرین خورشید
- محمد اسحاق ثناآشفته مو
- نوشته نذیر ظفردست شاعر
- انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالوهاب سرتیر
- دکتر بیژن باراناختلال شخصیت شاعر
- شادی شریفیانداستان پناهنده
- نوشته از: پوهندوی شیما غفوریپیام مسافر نو
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- نوشته نذیر ظفر ملول
- صالحه وهاب واصلدو عید
- عبدالو کیل کوچی جایگاه طنز در ادبیات دری
- احمد شکیب جانبازیاد وطن
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودد ژوند کاروان
- محمد اسحاق ثنا عید
- زمستان
- نوشته نذیر ظفر آرزوی عید
- مختار تاجزیدر کمینگاه نگاهش
- رسول پویانعید قربان
- داوود اکمل احمدیعید بر همگان مبارکباد...
- الحاج الھام الدین قیامدسولی اختر
- عبدالو کیل کوچی عید قربان
- ف.بریرنج مردمان
- نورالدین همسنگرعید قر بانم نگر
- نوشته نذیر ظفررای میدهیم
- علی کریمیرویایی یک پروانه
- نوشته از پوهندوی شیما غفوریزخم اجل
- دکتر بیژن باران مشعر در شعر
- محمد اسحاق ثناغرور
- شاعر : صدیق کاوون توفانيگاونډیه
- از قلم فضل الرحیم رحیمنامه ء پسر به پدر اش !!!!!
- نوشته نذیر ظفرسنگلاخ عشق
- الحاج الھام الدین قیامغالمغال
- شاعر : غني خانمینه او حسن
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در 5 شاعر معاصر
- عبدالله وفابازار این زمانه دِگر رنگ و بو گرفت
- نوشته نذیر ظفر بد نبود
- بهروز مطلبزادهاشک شاعر …
- فروغ از لندندرتک و تاز است
- دکتر بیژن بارانشعر و فکر
- نوشته نذیر ظفرخواب
- علی کریمیغفلت های روزمره
- ترتیب کوونکی : انجنیر عبدالقادرمسعودد دوکتور نجیب الله د اوولسم تلین په ویاړ انځوریز شعرونه
- مولانا کبیر فرخاریبیدار دل
- مسعود حدادافسر تخم فروش
- فروغ از لندنانباز
- پوهندوی شیما غفوریچشم به راه
- عبدالله وفابه قهرمانان جنوب آسیا
- مختار تاجزیاز عمق زمین و یا فضا آمدهام ؟
- نوشته نذیر ظفرعاشقانه بگو
- ترتیب کوونکی : انجنیرعبدالقادرمسعودله زمانې سره یو ځای
- کریمیقصه ای که راست بود
- نوشته نذیر ظفر نادم
- الحاج الھام الدین قیامڅلوریځه
- شاعر : ارواښاد استاد ګل پاچا الفتد ښکلیو خیال
- فروغ از لندن درجستجویِ دفترِعُشاق
- دکتر بیژن باران بلاغت در شعر
- نوشته نذیر ظفرمرجع الهام
- فروغ از لندناُمید وارگریه کنیم
- عبدالله وفااشک بی اثر
- نوشته نذیر ظفرمطرب
- مسعود حدادببخشیدم خدارا
- دکتر بیژن بارانشعر- کارکرد مغز
- فروغ از لندنرِندانه پُرس
- مسعود حدادنماد گُل
- مولانا کبیر فرخاریازمون
- فروغ از لندن بَردل نشانه بود
- نوشته نذیر ظفر فدای شکار
- طنز کوتاه: نوشته داکتر حمیدالله مفیدخبر
- عبدالله وفاآواره گان
- فروغ از لندنعلی اصغر
- لیکونکی: ن.س. محجوب دلیکوال یاد
- شاعر : عبدالباري جهانيغزل
- مسعود حدادشنیدم
- فروغ از لندنغلامم نوکرانِ نوکرم را
- نوشته نذیر ظفریادت
- نورالدین همسنگرملک بی قانون
- مسعود حدادنمی دانم چه خواهد شد
- فروغ ازلندندودازسُخن برآید
- شاعر : ارواښادملنګ جانمقام
- زيارراڼه توري
- شیما غفوریاوزان حق*
- نوشته نذیر ظفرتصادفی
- فروغ ازلندننه زرازِغُنچه دانم
- نوشته نذیر ظفرحب وطن
- شاعر :ارواښاد غني خانپلوشه
- نوشته : دکتر حمیدالله مفیدحلال است یا حرام؟
- عبدالکبیر کاکړمیړانه
- فروغ از لندنمُشتِ خاک و ریگ
- مولانا کبیر (فر خاری)حکایت ها
- اناهیتا محبوبحیله
- نوشته نذیر ظفروطن
- فروغ از لندنمحتاج عصا شد
- مسعود حدادنالۀ زن
- فروغ از لندن ازدهانِ قندِ ماست
- سید احمد ضیا نوریعشق در بیشه اندیشه حضرت مولانا
- رسول پويانفرهنگ ستيزان تمدن گريز
- اسحاق ثناآزادی
- نوشته نذیر ظفربگریم
- انجنېر ظهورالدين اندېشآزادی
- فروغ از لندن بوریایِ فقر
- پوهندوی شیما غفوریآزادی
- مسعود حدادخدا اینجاست
- فروغ گردوغُبارِحادثه
- فروغ از لندن آهنگِ سفر
- اناهیتا محبوبجفا
- سلیمان راوشدرنگی بر نقد و نظر ِ یک شعردوشیزه کریمه شبرنگ
- Sumaia Frotanسرزمين خسته ام
- مختار تاجزیفلک
- نوشته نذیر ظفرپیام عید
- مسعود حداد ما وکیلیم ما وکیل
- الحاج الهام الدين قياماختره
- نورالدین همسنگرمژدهء عید
- عبدالو کیل کوچی جشن آزادی وعید رمضان
- فروغ ازلندنخدایاچه کنم
- نوشته نذیر ظفریادم رفت
- مولانا کبیر فرخاریهیولای ستمگستر
- دکتر بیژن باران تنانگی شعر زن خاور میانه
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه
- مهران زنگنهتنهایی (1)
- مهستی شاهرخینگاهی به رمان«هیچکس«از مهران زنگنه
- فروغ از لندن درلوحهٔ تقدیر
- مسعود حدادشِکوَه
- مختار تاجزیسکوت
- حمیدالله مفیدپاسداری از زبان
- شاپوراحمديگزيدهاي از شعرهاي الكساندر پوشكين
- نوشته نذیر ظفرامیدوار
- نورالدین همسنگردام حریص
- فروغ از لندن هریک تبر بدستیم
- داکتر مراد( تأسف )
- سلیمان راوشبانو کریمه شبرنگ یا هودج نشین کاروان ابریشمین راه شعر و اندیشه
- دکتر بیژن باران نقد ساختاری پرستوهای شهلا
- مختار تاجزیملای علم ستیز
- مسعود حدادچه باید کرد
- اناهیتا محبوبروژی
- الحاج الهام الدين قيامګيله من
- شاعر : عبدالحمیدماشوخیلغزل
- فروغ از لندن گلابت میتوان نامید
- ضیاالدین همت ملته ښایسته رنګین غزل یې
- مسعود حدادحیف می
- نوشته نذیر ظفردر پر تو نور
- فروغ از لندنهمچوگلعذارانی
- نویسنده: سید تمیم بهارمرده سرگردان
- نوشته : نذیر ظفرخواست دل
- مسعود حدادسنت شکن
- محمد اسحاق ثنادرد وطن
- فروغ ازلندنزُلفِ چلیپا
- نوشتۀ داکترمراد( پیرپسرِخودپسند )
- نوشته نذیر ظفرمداوا
- فروغ از لندنمُبتلای عشق
- عبدالو کیل کوچیشاه وشبگرد
- بیژن بارانشکوفه
- اناهیتا محبوبانصاف
- مختار تاجزیذوق هستی
- مولانا کبیر فرخاریکوره ی کباب
- انجنیر حفیظ ا له حازمفقط اگربدانم
- محمد اسحاق ثناجلوه حسن
- نبشتۀ داکتر مراد«دکتور»و«پیردختر» اش(1)
- الحاج الهام الدين قيامدمينې پور
- اناهیتا محبوببال شکسته
- از دکتر حمیدالله مفیدگذر شتابنده بر گزیده ای شعری«باغ در پاییز» اثر بانوی گهر نگرکریمه ملزم پرکار
- نوشته نذیر ظفررنگ پیری
- فروغ ازلندنکبابِ ازجگر
- ( زلمی رزمی ) ابر و باران بهار
- عزیزه عنایت امیردانشمند، نظام الدین علی شیرنوایی !
- فروغ ازلندنتوسنِ جهل
- دکتر بیژن باراننقد رمان دکتر محمود صفریان
- نوشته نذیر ظفرنیافتم
- اناهیتا محبوبثنا
- اناهیتا محبوبجانان
- محمد اسحاق ثنازخم زندگی
- دکتر بیژن بارانعشق
- فروغ از لندندرجاده های جبرِزمان
- یونس عثمانیتضرع
- مختار تاجزیمقام عرش
- ف. بریزخود بیگانگی
- شاپوراحمدياسفار
- الحاج الهام الدين قياموايي سوله
- مختار تاجزی چور
- فروغ ازلندنآینه دار
- نوشته نذیر ظفر حیران مانده ام
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش نهم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هشتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش هفتم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش ششم
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش پنجم
- مختار تاجزیمباد
- حسنیه عثمان داودملال
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »بخش چهارم
- اناهیتا محبوبملگرتیا
- فروغ ازلندن کرانه هایِ اُمید
- نوشته : نذیر ظفرچشم امید
- از محمد ضیا، ضیاقلم
- شاعر : افضل ټکورغزل
- شاعر اسدالله زمرید وطن د مور اولاد
- نورالدین همسنگراحساس تند
- مختار تاجزیو اینبار خنده میکنم ......
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی » بخش سوم
- الحاج الهام الدين قيامافغانه
- مولانا کبیر (فرخاری)روز پدر را گرامی میداریم
- مختار تاجزی« گریه میکنم »
- اناهیتا محبوبوطن پریژدم
- فروغ ازلندنخراب شوی
- مسعود حداددروغ است
- هادی عروس سنگمرد بیباک
- محمد اسحاق ثناپدر
- نویسنده : داکتر مراداز « لیلی » تا « نازی »
- نــــگارنده : مــــــــــاریـــــــا داروبه پاسخ محبتهای بی پایان استاد کهزاد گرامی ! ...و مجموعه جدید شان
- یعقوب منګلخماري سترګي
- یونس عثما نیگاوسنگها
- بوسه جوانی نوشته نذیر ظفر ورجینیا
- دکتر بیژن باراننقد ادبی ساختاری
- فروغ از لندنسوخت
- الحاج الهام الدين قيامپوښتنې اوغوښتنې
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادگل لالا ترک وطن می کند !!!
- رحمت الله روند پوشکین شاعر بزرگ وبنیانگذار ادبیات زبان روسی
- مسعود حدادبت دلخواه
- فروغ از لندنپای انصاف
- از قلم : فضل الرحیم رحیمساعات تیری ریئس ، در طول یک روزکاری !!!
- ف. بریاسرار خلقت........
- دکتر بیژن باران زیبایی شناسی شعر-1
- یونس عثمانی گمشده
- عزیزه عنایتبزم عاشقــان
- انجنیرعبدالقادرمسعودد ښاغلی صدیق کاوون توفاني انځوریز شعرونه
- شیما غفوریبر خیز ای زن
- مسعود حدادخسته ام
- یعقوب منګلدآسیادزړه ګلشن
- نوشتهء نذیر ظفر امید واری
- فروغ از لندن پرچمِ قوم وقبیل
- منیر سپاسدر حضور مولانا
- مسعود حداد مرغ هما
- محمد اسحاق ثناطلب عشق
- فضل الرحیم رحیم تکرار
- نوشته نذیر ظفرلا فوک
- فروغ از لندن بعزمِ کویِ یار
- نورالدین همسنگردیو را از پا فگن
- اناهیتا محبوبیا خدا یا
- لیلا فرجامیپیش از خداحافظی
- الحاج الهام الدين قيامپنجابه
- مسعود حدادمن زنسل دیگرم
- نوشته نذیر ظفر عادت کرده ام
- فروغ از لندن مَیِ ناب
- نو شته نذیر ظفر یاد میهن
- اناهیتا محبوبدیوانَگی
- فروغ از لندن ارجمندی
- عبدالله وفا نورستانی گُردان سر زمین من
- یونس عثمانی باران
- مترجم ليلي مسلميداستان«نقطه روشن
- انجنیر عبدالقادرمسعودارواښاد ملنګ جان زموږ دهیواد خوږ ژبې، حماسي او اولسي شاعر
- محمد اسحاق ثناحادثه
- اناهیتا محبوبترانه وطن
- اناهیتا محبوبجور روزگار
- نویسنده: عبدالجمیل شیرزادمولوی پنجره ی به سوی بی نهایت
- نوشته نذیر ظفر دو بیتی های خونچکان
- فروغ از لندنشهیدِ شاشهید
- امان الله سېلاب ((ساپی))آزاد ژوند
- حسنیه عثمان داوددیورند
- فروغ ازلندن خاکِ نیاکان
- نوشته نذیر ظفر بهانه
- اناهیتا محبوبقسمت نشد
- حسن پیمانمقام زن،مقام مادر است
- یونس عثمانی سنگستان
- لطیف کریمی استالفی« شرمنده ام »
- پروین اعتصامیاشک یتیم
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریسه قطعه شعر در وصف مادر
- مادرمولانا کبیر (فرخاری)
- الحاج الهام الدين قيام مور
- فروغ از لندنمادرازدستِ من وجبرِزمان میسوزی
- م-اسحاق ثنامادر
- نوشته نذیر ظفرپشت ما نگرد
- اناهیتا محبوبدیشب
- ف.بریاز همه بهترین
- نو شته نذیر ظفر غنچه
- محمد اسحاق ثنا نوید وصل
- اناهیتا محبوبیار دل جو
- فروغشام هجران
- دکتر بیژن بارانشهر زمان
- انجنیرعبدالقادرمسعودشهیدامان الله سیلاب( ساپي ) دلوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعراولیکوال
- یونس عثمانی عزم
- اناهیتا محبوبمینه
- فروغ ازلندن مردِ سفاک
- محمد اسحاق ثناتخم نفرین
- نوشته نذیر ظفر دل فروش
- فروغ از لندنعالمی یک رنگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انقلا ب خصلت
- مولانا کبیر فرخاریپاسخ به یک هرزه گویی
- فروغ ازلندن مُستزاد
- عبدالوکیل کوچیکار گر
- نوشته نذیر ظفرمنت کش
- جعفر مرزوقی ( برزین آذرمهر )سپاه ماه مه
- شعر ـ از یونس عثمانی خواب
- هادی عروسسنگننگ تاریخ
- سید احمد ضیا نوریاستاد خلیل الله خلیلی
- اناهیتا محبوبغوغا
- فروغ ازلندن پرستویِ مهاجر
- نوشته نذیر ظفریعنی من
- محمد ضیا ضیا نگاهی؛ مبنی برممنوعیت کاربُرد: زبانها ولهجه های بیگانه واستفاده از کلمات نامانوس) در افغانستان
- مولانا کبیر (فرخاری)عنصر گیتی
- محمدنعیم جوهرجوهرِهرمصرع اش بیجوره وطاق آمده
- محمد اسحاق ثنااظهار تمنا
- فروغ از لندن خدایِ عشق
- ف.بری زادهء تفتین
- نوشته نذیر ظفر قسمت
- فروغ از لندن حِرص دنیا
- اناهیتا محبوبهیچ چیز بی تو دگر مقبول نیست
- یونس عثمانی شبستان
- کاخ بلندپوهندوی شیما غفوری
- فروغ از لندن نفهمیده برفتم
- مسعود حداد!چه خوابی
- اناهیتا محبوبسرشت ناله
- نورالدین همسنگرچور کردند
- محمدنعیم جوهریادِوطن
- یعقوب منګلسپینه سپوږمۍځلیږي
- نوشته : نذیر ظفرعالمتاب
- یونس عثمانیجال بد گمانی
- فروغ از لندندرسِ عبرت
- مسعود حدادبگو
- فروغ از لندنسلام ای هموطن
- نوشته : نذیر ظفر جلوهء حسن
- نبشتۀ س. راوشبهار سعید بهارینه کاج شعر و خِرد باغستان ادبیات سرزمین ما
- محمدنعیم جوهرګنجِ پُرازغم
- مولانا کبیر (فرخاری)توان
- محمد اسحاق ثنافهم سخن
- نوشته نذیر ظفر بدم می آید
- از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریچند قطعه شعر انتخابی
- محمد نادر ظهیراثرات پربار آثار عرفانی اخلاقی بیدل رحمة الله علیه
- اناهیتا محبوبخسته
- شعرـ از یونس عثمانیکدورت
- عبدالله وفا مَیآ ای نوبهار !
- یعقوب منګلچه دډوهل غږشي
- ترجمه رحمت الله روند شعر ازخندیوکوف ادوارد والیتینویچ
- محمدنعیم جوهرجانرابه کف ګرفته وسوداکنم کم است
- نوشته : نذیر ظفرآتش غم
- محمدنعیم جوهرخسته ام
- رحمت الله روند احوال وآثار حکیم عمر خیام
- اناهیتا محبوبزړګی
- ارسالی صمیمیبهارانههای شاعران افغان در وصف نوروز
- نوشته نذیر ظفربوی نگار
- یعقوب منګلدکیڼي سترګي اشاره کړه
- محمد اسحاق ثنایاد جوانی
- آصفه صبابیا بیا
- فروغ شوخی وترفند
- نوشته نذیر ظفراز یاد رفته
- مسعود حداداز من وطن دزدیده اند
- هادی عروس سنگخدای کی ؟
- سرودۀ عبدالله وفا نورستانی گلاره
- سميه فروتن بى خبر از اندوهِ بى پايانِ انسانها
- دکتر بیژن باراناعدام ماه
- مولانا کبیر (فرخاری)بهار من
- چاووش بهار
- محمد اسحاق ثنافصل طرب
- عبدالله وفاارمغان بهار
- اناهیتا محبوببهار دل
- شعر از مرحوم محمد ابراهیم کوهی لشکریبهار آرزو
- انجنیر خلیـل الله روًوفیگل صحرای شقایق
- داسپرلۍ دئ؟الحاج الهام الدين قيام
- محمدالله نصرت میلۀ نوروز
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی،دوجهت متضاد واقعیت زندگی انسان
- ننګیا ربسرلی
- كانون فرهنگي چوك سي و دومين شماره ماهنامه ادبيات داستاني چوك(PDF) منتشر شد
- محمد اسحاق ثنانوروزانه
- ف.برینو بهاران
- عزیزه عنایتتا کهکشان گل
- نورالد ین همسنگر رشک بهاران
- یعقوب منګلپسرلي مومبارک شه
- الحاج الهام الدين قيامميراتې مېلې
- جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر )ای گل من !
- عبدالو کیل کوچی یک بهار ودو بهاریه
- سميه فروتن روز خوش
- زلیخا پوپل بهار میرسد
- نوشته: نذیر (ظفر)صدای بهار
- محمد اسحاق ثناانتظار بهار
- انجنیر ظهو رالدین اندیشزړور مبارزهوګوچاوزته ډالۍ دی- د انسا ن مغز
- فروغ از لندن هرچه بادا باد
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نوبهار
- محمد اسحاق ثناشاعر
- جلیلیاشک غم
- آصفه صباشیون زنجیر
- رحمت الله روند مثنوی سرایی ومثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی
- مسعود حدادگرگ مکار
- نوشته نذیر ظفر گریه میکند
- زلیخا پوپل بشکن
- د نزار قباني پښتو سکښت : لطیف بهاند
- عبدالو کیل کوچیخورشید آزادی
- الحاج الهام الدين قيامښځه
- نورالدین همسنگرشاهین فلک تاز
- بهروز مطلب زادهروز همبستگی جهانی زنان بر همه مبارک باد!
- نوشته نذیر ظفر زن ستایش خداست
- مسعود حدادصرف بشما
- محمد اسحاق ثنالیلی جان
- مسعود حداد آذین
- رحمت الله روند ابو عبدالله رودکی وآثار او
- صدیق کاوون توفانيزما د هېواد افغاننستان رنځېدلو او ستم زپلو ښځوته :
- پوهندوی شیما غفوری در گیر دو عشق
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) کشور
- رحمت الله روند شاهنامه فردوسی پیکار ابدی انسان بادیو
- دگروال انجینر نصرالله نصرتما در! مره رها نکو
- مهران زنگنهشاهزاده و سیاه[1]
- فروغ از لندن ننگ و نام
- از انجنیر خلیل شجاعسر شک غم
- نوشته نذیر ظفر پیشبرو !!!
- دکتر بیژن بارانساختار در ژرفای هنر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب در رسانه ها
- (یعقوب( منګلسري اورڼي اوښکي
- سميه فروتن سخت نیست باور کن سخت نیست
- محمد اسحاق ثنانوازش
- نوشته نذیر ظفربهار نزدیک است
- عبدالله « وفا »نوید وصل
- نوشته نذ یر ظفر فلک فتنه
- اناهیتا محبوببشنو
- مسعود حداد حضور
- پوهاند دوکتور مجاوراحمد زيار مورنۍ( لومړنۍ) ژبه
- فروغ از لندن پیکِ خوشبختی
- الحاج الهام الدين قيامماوې کاشکې
- یعقوب منګلبي آوازه ژړا
- بیژن بارانخانه دو در
- محمد اسحاق ثناقهر
- سميه فروتن داستانى كوتاه در وصف انتحارى
- محبوبگریان
- طنز گونه های از قلم : فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!!!!
- نوشته نذیر ظفر فاصله ها
- الحاج الهام الدين قياملکه زرکه
- سميه فروتن غريب و ساكت و تنها
- نوشته نذیر ظفرخاطر
- مولانا کبیر (فرخاری)پرتو نادری
- نور محمد غفوری پل په پل
- انجنیرعبدالقادرمسعودلنډۍ
- مسعود حدادمن تن به توفان داده ام
- یعقوب منګلدوطن سره مینه
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!!
- اناهیتا محبوبدرد گیتی
- محبوبجواب
- محمد اسحاق ثناآواره گی
- هادی - عروس سنگبستر فرهنگ
- یعقوب منګلخوندکوي
- اناهیتا محبوببه پاس شعر محترم نذیر ظفر
- مسعود حدادسوی جانانه خواهم رفت
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)سبب خلقت
- نویسنده : ا.محبوب امتحانی که ژورنالیست از مردم میگرفت
- محمد اسحاق (ثنا) استاد فضل
- نوشته نذیر ظفر معراج
- نورالدین همسنگرهرچه بادا باد
- محمد نعیم جوهردرگۀ فضل
- دکتور محمد شعیب مجددیمخفی بدخشی و محجوبه هروی شاعران آزاد در قفس
- پوهندوی شیما غفوریچیم و کیم ؟
- مسعود حدادوطن از دیدگاه آغای کرزی
- یعقوب منګلدغیرت چیغه
- محمد اسحاق ثناآه و حسرت
- فروغ از لندن یک مُشتِ قلیل
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادشوخی با عناوین رسانه ها
- نورمحمد غفوریڅــــړیــکه
- دکتر بیژن باراننقد یا نق
- مسعود حدادیاد آن شب
- محمد اسحاق ثناننگ دفتر
- نوشته نذیر ظفرگفتم ؛ ولی نشد
- یعقوب منګلملالۍ په میوندکي
- محمدنعیم جوهر صلح وصفا
- نوشته نذیر احمد ظفربلبلان مهاجر
- عبدالو کیل کوچیملت آزاده
- (یعقوب(منګلګلالۍراشه
- محمدنعیم جوهرخداحافظ
- نو شته : نذیر ظفرتعریف شعر
- محمد اسحاق ثنانیرنگ
- فروغ ازلندن اغیارِوطن
- مسعود حداداعتراف مجاهد
- محمد اسحاق ثناآمد بیاد
- فروغ از لندنجوهرِشعروادب
- نوشته نذیر ظفرپدر
- مسعود حدادباور مدار
- فروغ از لندن مُرواری هایِ اشک
- ازپوهندوی شیماغفوری عقیق سوخته
- نوشته : نذیر احمد (ظفر)محجوب
- جوهرازمُلکِ افغانم مپُرس
- محمد اسحاق ثنامیهن
- از قلم فضل الرحیم رحیموزارت مالیه افغانستان چهار نوع بیمه را اجباری می سازد !!!!!!!!
- اناهیتا محبوبکاش
- فروغ از لندنازمیانِ خون وآتش
- امان معاشر ابوالمعانی میرزاعبدالقادر بیدل
- محمد نعیم (جوهر) معماي سروری
- نوشته نذ یر احمد ظفر دعا
- مسعود حدادعشق پنهان
- دکتور لطیف بهاند رنگ او د پير محمد کاروان شعر
- یعقوب منګلآشنادي
- فضل الرحیم رحیم طنز گونهء ( شوخی با عناوین مطالب رسانه ها )
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز کوتاه در مجلس نماینده گان
- رجنی کمار پران نخواھم کرد
- مصطفی انصاربناهای مسلمانی تنظیم ها
- محمدنعیم جوهر از آلمانفلکِ نامهربان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وزارت کار چلتاراست؟
- برگردان شاپور احمدي شعر زرافه سروده ي گوميلف
- فروغ از لندن نظم و قانون
- نیما فرمین فرهنگ ستیزی دانسته یا ندانسته !
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طنز گونه ء (شوخی با عناوین رسانه ها !!!!)
- محمد اسحاق ثنا(فروغ دیده )
- نوشته نذیر (ظفر)عذر
- فروغ از لندن سردوخاموش
- مصلح سلجوقیمولانا جلال الدین بلخی به روایتی دیگر ؟
- محمدنعیم جوهر ازآلمانگنجینه ها
- شوخی با عناوین مطالب رسانه ها !!!! فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد
- محمد اسحاق ثناخیمه نشین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) لطف و احسان
- نوشته نذیر ظفردیار دگر
- فروغ از لندن جامِ بشکسته
- بیژن بارانرفتی و نرفتی ز یاد
- محمد نعیم جوهر گمشده
- اناهیتا محبوبدر نیمه شب
- هادی - عروس سنگنهاد باطل
- مولانا کبیر فرخاری ستاک
- مسعود حدادطویله پاک است
- نوشته نذیر ظفر بود؟ نبود
- عبدالودود فضلیشـــاهِ خـــوبــــا ن
- وزیر اویستاوطنم
- نورالدین همسنگرایمان به عشق
- دکتورخلیل وداد حافظ شاعر محبوب و ماندگار سده ها و سرزمینها
- منوچهرجهشبرف
- مسعود حدادقاضی
- عزیزه عنایت حضرت ابوالمعانی بیدل واوضاع نابسامان روزگارش !
- په درنښت او ادبي مینه : انجنیرعبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- محمدنعیم جوهربه یاد صوفی عشقری
- وزیر اویستا جشن کار خانه!؟؟؟
- فروغ از لندن مَگو که کیستی
- عبدالودود فضلیگــوهـــــرِهـسـتـی
- مولانا کبیر فرخاریدر مورد شهادت انیسه
- محمد اسحاق ثنادیوانه دیوانه
- محمد نعیم جوهرکردند خموش مشعل رُخشان دیارم
- مولانا کبیر فرخاردرد بی دوا
- فروغ از لندن فرعون زاده گان را
- شعر ازبکی از جناب سمیع رسولیافسانه اگر خواهی
- مسعود حداددوپهلو
- عبدالودود فضلیکـلمــات حـیـرت انگـیـز چـهــار حــرفــی
- محمد اسحاق ثنادشمن جان
- نگارنده : زلمی رزمیسخنی کوتاه درباره استادسخن سعدی شیرازی
- (محمدنعیم(جوهربکام ِ نهنگ
- نو شته نذیر ظفرآوای یتیم
- محمد اسحاق ثنا آه و ناله
- پوهانددوکتورم.ا. زيارد نوې پښتوژبپوهنې په مورچل کې
- فروغ از لندنبربند دُکانِ جهل را
- جاویدفرهادگپی با یک ترانه سُرایِ تروریست
- محمد اسحاق ثنادل آرا
- نو شته نذ یر ظفرمصاحب خورشید
- فروغ از لندن دوبیتی ها
- عبدالودود فضلیهـمــرنگِ جـمـاعـــت بـاش
- (محمدنعیم (جوهرلوحِ مزار
- مولانا کبیر (فرخاری)شرم و حیا
- امان معاشرمدام از خون منصورم میی درساغرعشقم
- محمد اسحاق ثناسوال ؟
- (محمدنعیم( جوهرکج
- فروغ از لندن باعَزمِ فدا
- شعرـ از یونس عثمانینازنین
- نورالدین همسنگرلحظه پرواز
- عبدالله « وفا »عصر وحشت
- جوهر بشنو
- شاپور احمديسوار بر سرسرههاي پر از كاه
- برهانافسوس
- ثناشد ، شده باشد
- نورمُحـمَدغـفوريد زړه مینه
- فروغ از لندنداغِ وطن
- نوشته نذ یر ظفراشک محرم
- دمحمد عمر ننګیار لیکنهچاغ ښکار
- فضلیشــــور بـخـتــی
- فروغ از لندن اشکِ مادر
- عمر ننگیارپه ده څه شوي دي؟!
- نوشته نذ یز ظفر معرفت
- (محمدنعم(جوهرجوهرِ شمشیر
- محمد اسحاق ثناانتحاری
- غلامعلی بیگدلی، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز- فرانسهنقدی بر یک برگردان تازه از گاتا های زرتشت
- امان معاشربابا رحیم مشرب
- فروغ از لندن مُحبت پیشه
- محمدنعیم(جوهر)ازآلمانهیچ نگفت
- مسعود حدادپدر وطن
- غلام مصطفی بیدارزمونږ ملائی نه منی
- فروغ از لندنسَرها بپایِ دار کج
- نوشته نذ یر ظفر شام محرم
- محمدنعیم جوهرمهرووفاوبوسه
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد انسان مغز
- تانیا زبیر عاکفیکودک ام
- دولت محمدجوشننگین لعل
- از قلم فضل الرحیم رحیموجدان پیوندی !!!
- نو شته نذیر ظفراوج طو فان
- (محمدنعیم(جوهرداستانِ غم
- فروغ از لندن دُکان حُسن
- عمر ننگیار رنگین ژوند
- محمد اسحاق ثناپاس دوستی
- مسعود حداد زن افغان
- عبدالله وفا نورستانیعصر وحشت
- استاد فضل الحق فضلالتماس دعا
- نوشته نذ یر ظفر گله از یار
- فروغ از لندن آتشِ عشق
- فروغ از لندن تیغِ قاتل آتشست
- عبدالودود فضلیپــای خُــشـــک
- مسعود حداد اعتراف
- تانیا زبیر عاکفیعید ما در راه است
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دست خون چکان طالب
- شیرین نظیری: فعال حقوق زن یادبودی اززنده یاد بانو ناديه انجمن
- عنایت اله پویان ظلم واکي
- فروغ از لندنمرا و ترا
- اناهیتا محبوبهرکه را دست دادم
- نوشته نذ یر ظفربیچاره
- نوشتهء دکتور فرید طهماسمصاحبه – راپورتاژ از فیسبوک
- (محمدنعیم (جوهردنیاي حیله گر
- نوشته نذ یر ظفر اعجاز جانان
- رجنی کمار پران دعا کنید
- شاعر: عنایت الله پویاند غلا په پیسو حج کونکي وکیل ته
- فروغ از لندن فروغِ زندگی
- انجنیر ظهو رالدین اندیشد قدرت ترانه
- (محمدنعیم(جوهرمخمس برغزل سمین بهبهانی
- شاعر: عنایت الله پویاند حق آواز
- نو شته نذیر ظفر غربت پیری
- عبدالله - وفا کشتی شکسته
- نوشته نذ یر ظفرعید مسافر
- اناهیتا محبوببه جواب قطعه شعر جوهر صاحب
- محمدنعیم جوهرعیدمبارک
- محمد اسحاق ثناعیدت مبارک
- عبدالودود فضلیعـیــــدی
- اناهیتا محبوبیاد از خاطره ها
- فروغ از لندنمه کُش درعیدِ قُربانم
- نورالدین همسنگر هموطن عزیز عیدت مبارک
- نورالله وثوقعید میآید ولی
- الحاج الهام الدين قيام دويرونواختر
- عبدالو کیل کوچی عیدانه
- نورالله وثوقدستِ نامرادی
- ناله خلیل نجاتدر سوگ عاشقان خفته به خون سیمرغ البرز
- نورالدین همسنگرتوفان فاجعه
- فروغ از لندنعفریت جنگ
- مسعود حدادنالۀ گوسفند
- (محمدنعیم(جوهرکمکِ بانمک
- نورالله وثوقبحرانِ خیال
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمسال 2014 چی رقم یک سال خواهد بود !!!!؟؟؟؟
- عزیزه عنایت داغ نهـــا ن
- محمد اسحاق ثنانرگس مست
- نورالله وثوقهنرعاشقانه
- شاعر: اناهیتا محبوبمرد افغان ام نگهبان وطن
- عنایت الله پویاند ملالۍ پیغام خپل پلار ته
- فروغ از لندنخون بهایِ جنگ
- (محمد نعیم (جوهردیدارِروي مردِسخندانم آرزوست
- نورالله وثوقعمق سراب
- مولانا کبیر فرخاریدختر امروزه
- پوهندوی شیما غفوریگفتگوی مادر و دختر
- نوید (ثنا) ناصری مادر
- عبدالودود فضلی عـــروس جــهــان
- نوشته نذ یر ظفر غم بسیار
- (محمدنعیم (جوهرگوش کن
- محمد اسحاق (ثنا)یادی وطن
- فروغ از لندن شهیدِ لاله رویِ من
- نورالله وثوقخاطرِآیینه
- فروغ از لندنآتشِ نِهانی
- د محمد عمر ننګیار لیکنهنوی لیکوال
- محمدنعیم جوهردُختِ آریا
- یونس عثمانی عمر بی آسایش
- نذ یر ظفر دیگ بی سر پوش
- مولانا کبیر فرخاریمعلم
- ارسالی مسعود حدادبهار سعید
- مسعود حدادازما نپرس ماکیستیم؟
- رجنی کمار پران اسیرم
- امان معاشربانوی سنت شکن وبا عظمت کشور ما بهار سعید
- پوهندوی شیما غفوریپیدای ناپیدا
- فروغ از لندنکشورِ ویرانکِ ما
- مسعود حداد یامر آزاد کن
- محمد اسحاق ثناخزان
- فروغ از لندن بهرِچه حج میروی
- فروغ از لندن شِعر میشود
- دکتر بیژن باراندیگران در شعر فروغ
- مترجم «شعله آذرداستان «سلطان باتري»نويسنده «آراویند آدیگا»»
- نورالله وثوقتلاطم
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینقش تبسم
- رسول پویانسکوت شب
- فروغ از لندن خورشید گونه
- (محمدنعیم( جوهربرسرِ مزدورِ پاکستان وایران خط بکش
- پوهندوی شیما غفوریقطرۀ نوازش بر زخم های دخت جاغوری ام
- دمحمدعمر ننګیار لیکنهپردی ږيره
- نو شته نذ یر ظفر سخن سوخته
- لیکوال : انجنیرعبدالقادرمسعود ارواښاد میرزاعلم حمیدي د پښتو د معاصر ادب هوډمن، تکړه لیکوال، ادیب، ژباړونکې او شاعر
- هاکان مسعود نوابییک شعله ی شکسته
- فروغ از لندناِنتحاری
- عبدالودود فضلیبـال شـهـبـاز
- پوهندوی شیما غفوری بتخانه
- نوشته نذیر ظفربتخانه
- نورالدین«همسنگر» غم جانسوز
- (محمدنعیم( جوهرگُلهاي پیراهن
- هاکان مسعود نوابیشب وهم انگیز
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انتحاری
- مسعود حدادکاشکی
- پوهندوی شیما غفوریبی آبروی تاریخ
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- (محمدنعیم (جوهرغمشریکِ دلِ بشکستۀ< دهزاد>شوم
- محمد اسحاق ثنافکر کاکل
- فروغ از لندنخــط بکــش
- شعرـ از یونس عثمانیطواف
- مسعود حداداگر انسان همین باشد
- سجیه الهه (احرار)شکر یزدان
- مسعود حدادمیهـن
- نوشته نذیر ظفر ســــــــــــوز
- فروغ از لندنبسکه زیکزاک میرویم درجاده هایِ راستی
- جعفرمرزوقی (برزین آذرمهر) فرو ناهشته شب
- محمد اسحاق ثنا شاعر نیکو سیرت
- رجنی کمار پران پارچہ ادبی
- فروغ از لندنفروغِ ابرِ عشق پیشه ام من
- نگارش : قدیر جهانبین چهار راه ها
- فروغ از لندندور از میهن همی داند عذابِ خویش را
- نورمحمد غفورید زړه احساس
- محمدنعیم جوهرماشه
- م حداد ترا هرگز نمی بخشیم
- رجنی کمار( پران )ببینم چہ میشود
- داکتر حنیف بکتا ش ودیرته چې زما دهیلو پېلوزی دی
- نوشته نذ یر ظفر بی حضور
- ستاره وقتی که عشق را زندانی میکنند
- از پوهندوی شیما غفوریداستان کوتاه درهای بسته
- شعرـ ازیونس عثمانی خارستان آرزو
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینقــل مکــان معجــزات الهــی !
- دکتور فرید طهماسطنزکوتاه تفاوتها
- محمدنعیم جوهرهواي بوسۀدزدانه
- عبدالودود فضلیآیــا در شـهـرِ شـمـا بـاران مـیشـود؟
- فروغ از لندنکسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
- مسعود حدادسیاه پوش
- ارسالی : داکتر عزیز فاریابینمونه از شعرهای استاد سید محمد دروگر
- نورمحمد غفوریویـــــر
- فروغ از لندن چهره ای صلح
- شاپور احمديچقدر خوب به خود روشنایی دادهام
- (محمدنعیم( جوهرعیداست بیـا
- انجنیر ظهو رالد ين اندیش بر ېالي ملتو نه
- لیکونکی: ولی محمد« نورزیاختر به څنګه ښه اخترشي!
- نوشته نذیر ظفرعید سعید فطر برای همه تان مبارکباد !
- فروغ از لندننیمروزِ من!لاله ای خونین جگر بوَد
- نورالدین(همسنگر) عید بهروزی
- الحاج الهام الدين قيامداختردعا
- رسول پویانهلال عید
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیانتقال بیت المال از کابل به زاخیل
- نورمحمد غفوری فلک ته
- مسعود حدادهمانم من
- مولانا کبیر فرخاریعید غریب
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیدور بعـدی المپیـک در اسـلام آباد
- ناهید بشردوسترقص سما
- (محمدنعیم( جوهرنورِدیده
- شیما غفوری ای آزادی
- فروغ از لندنآواره ای دَهرم من
- نگارنده : زلمی رزمینگاهی اجمالی به زندگینامه خانم بهارسعید شاعر آزاده و شیرین کلام
- فروغ از لندندرقیامت میشود پُرسانِ مایان غم مخور
- (محمدنعیم( جوهربه خانۀمن وتودشمنِ وطن باقیست
- مصلح سلجوقیماه مبارک
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیشایعات راکت پرانی پاکستان وعواقب آن
- نگارنده : زلمی رزمییادی از روانشاد فانی شاعری با پرتوی ازفضیلت
- سرودۀ شکیب جانبازنوای عشق
- فروغ ما مورد تمسخرِ شاه و گدا شدیم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیزمــزمه هــای شــب هنــگام کــرزی
- مسعود «حداد»سوز وآه
- ناهید بشردوستسرگذشت یک بی واسطه
- نورالدین (همسنگر ) از جمع این خفتگان
- عبدالودود فضلیفــــــــردا چـــه مـیـشـــود
- پوهندوی شیما غفوریسخنی با نجیبه های وطنم!
- مسعود حداداطفاء
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیبقــه کـه تقلــید از مــار کــرد
- سلیمان راوشحکایتِ یک قلعه
- فروغ فِرعونهای قرنِ جدید
- نوشته نذ یر ظفراینجا وطنم نیست
- سميع الدين افغانیبيا ای هموطن
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیقــندی گل در المپیــک لنــدن
- شاپور احمديويرايشي تازه از برگردان شعرهاي آنا آخماتوا
- یونس عثمانیزاغ
- عبدالله « وفا » نورستانی چهار غزل در یک قافیه
- مسعود حدادگم کرده
- سميع الدين افغانيغم لړلي ماښامونه
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و اعـــمارفــابریکــه یخســازی در کــابل
- برزین آذرمهرلحظه ی پرواز را آماده باید شد!
- محمدنعیم جوهرصلح وآشتی
- شعر: از یونس عثمانیآئینهٔ دریا
- فضلیدربِ سـعـیــــــر
- نوشته : نذیر ظفردرد ها بسیارشد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیماه رمضان ماه تزکیه نفس یا ماه خود فریبی ؟
- مسعود حدادبیادت هست؟
- فروغ ماهِ مُبارک
- فروغصبحِ اُمید کُجاست
- خلیـل الله رووًفیچرا اینگونه خاموشی ؟
- عنایت الله پویانرحمان بابا ته لیک
- محمدنعیم جوهربه گُمانم که کلاه وچپن ازموداُفتاد
- رسول پویانزندگی
- دکتور فرید طهماسدعوتـــــــنـامه
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیســنت پــیامــبر مــانع اظهــار نظــر مــولــوی کشــاف شــد !
- مسعود «حداد»رویا
- فروغ از لندن ازلاله دُکان کرده اند
- فروغخاکِ اجدادو نیاکان
- نوشته نذ یر ظفرشبگرد
- مسعود حدادتوبیخ شیخ
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانینشست توکـیو و آخـرین غسـل دالـر کـرزی
- پوهندوی شیما غفوریآدمیت
- صادق افروزچالش ها (190)
- برگردان تراب حق شناسامید می پروریم!
- (محمدنعیم(جوهرگریه میکنم
- هانیه بَرکوهیچه کسی از دیوانهها نمیترسد
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیاحمـدی نژاد هیتـلر را خجـالت داد
- عبدالله اورکزیدرد
- نوشته نذ یر ظفر – ورجینیا - امریکاغایب
- رجنی پران کمارمیہن
- فروغ ازلندن ناله ای شبگیر
- عبدالودود فضلیدنـیــــای رنـگ
- (محمدنعیم (جوهرهزاران مسموم
- شکوفه ی گیلاس
- برزین آذرمهرالهام
- تقدیم کننده فروغ از لندن تـاکــی ؟ تـاچـنـد ؟
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلې زیب منتظر مسید
- (محمدنعیم(جوهربه یاد صوفی عشقری
- مسموم کودک
- دکتر بیژن باراندهه 60
- عزیز فاریابیازبکی و ازبک
- مسعود حدادصورت گر
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیعلت سـؤتفـاهـم در سـخـنان کـرزی بی سـوادی ملت اسـت
- شاعر عنایت الله پویانتصویر او مصور
- مولانا کبیر فرخاری مرغ دل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکرزی بالای شکم ملت سنگ بسته میکند
- شاه فیضی فیضینسیم صبح
- عنایت الله پویاند دین ټیکه داران
- دکتر بیژن باران زبان مادری
- حسنا صدیقیان (احرار)بزرگداشت از مقام والای پدر
- هاکان مسعود نوابیمهر پدر
- دکتر بیژن باران نیازبان طالقانی
- نوشته نذ یر ظفر چور معادن
- انجنیر ظهورالدين اندیشدغا زي امير اما ن له خا ن سو ګند په انقلا بي مبا رزه په غز ني کې
- برزین آذرمهرجهان درخواب سنگین است . . .
- مولانا کبیر فرخاری مرد ارجمند
- عزیزه عنایتلاله ء دا مانک ما !
- نویسنده: مهرالدین مشیدادبیات قافله دار حوزه های فکری و فرهنگی و درفشدار توسعهٔ سیاسی ٬ تاریخی و اجتماعی
- ګل پاچا الفتغم
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیکــرزی و ذبح شــرعی مخــالفــین ســیاسی
- عبدالودود فضلی بــروکـه رسـوانشـیـم
- مسعود حدادپناگاه
- رجنی پران کمار یک پارچہ شعر تقدیم دوست ھا
- نوشته نذ یر ظفر چپه کا کل
- حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانیجواز شرعی سمپاسی در مکاتب دخترانه
- مرکه وال : انجنیرعبدالقادرمسعودښاغلی عبدالهادي هادي د پښتوژبې او ادب تکړه، مخکښ اوخوږ ژبې شاعر
- عبدالله وفا نورستانی دلیران آرین
- نوشتهء دکتور فرید طهماسطنز در بارهء خودم
- دکتر بیژن باران پیدایش سرود سراومد زمستون
- ترتیب : از مسعود حدادخطاب به سم پاشان گرامی
- دکتر بیژن بارانشعر سلطانپور در زندان 1353- 1356
- عبدالو کیل کوچیایام جنگ نخواهد ماند
- انجنېر ظهو رالدين اندېشهفته فهمه شېطا ن
- عبدالودود فضلیزنـــده کُـشِ مــرده پـرسـت
- مسعود حداد وحشت سرا
- نگارنده: زلمی رزمی بزرگداشت از باقی قایل زاده شاعر نابینای روشن ضمیر
- هادی - عروس سنگ سرداری ملت
- مسعود حدادتنها
- دکتر بیژن بارانتعیین مولف شعر انقلابی
- اشرف فروغروسپی
- مولانا کبیر فرخاریکلاه دانش
- نوشته نذ یر ظفرتجلی
- صدیق کاوون توفانيتنده
- عبدالودود فضلیرقــص بـســازِ دیگــران
- مصطفی انصارخود شناسی
- عبدالو کیل کوچیهمسفر
- رجنی پران کمارداستان کوتاه : ایکاش شکست دل صدا میداشت
- هادی – عروسسنگ کدام حکم ؟
- رسول پویانفصل نو در ميهن
- عبدالله وفا نورستانیقلب پاره
- ترتیبکوونکی : عبدالقادرمسعودښاغلی صدیق کاوون توفاني
- الحاج الهام لدين قيامدمورغېږه ټوله مينه
- مسعود حداداعتراف زاهـد
- دکتر بیژن بارانوزن هجایی و لحن
- محمدالله نصرتدل خـــســـتـــــه
- سیاوش کسراییاین بار
- میراکبر صابرواسوخت در هرات
- الحاج الهام الدين قيامليونتوب
- رجنی کمارپرانچہ کردہ ای
- عبدالقادر مسعوداکادیمیسن سلیمان لایق اوپښتوڅلوریزې
- امام عبادیهما طرزی شاعره، طراح و نگارگر
- کمباور کابلیکرزی و عشق « پيمان راهبردی »!
- عبدالله ( وفا ) نورستانیباران سنگ
- پوهندوی شیما غفوریآرزو های بارانی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) نظام کهنه
- کمباور کابلیهشتم ثور و جغدان جهاد فروش !
- مسعود حدادراز نشگفته
- لالاگل پغمانیطنزی به پیشواز بیستمین سالروزپیروزی مجاهدین سربکف
- ناهید بشردوستترک جانان
- سلیمان راوشیادداشتی در بارۀ اظهار نظر یک دوست
- نوشته نذیر ظفرآیینه
- عبدالودود فضلیشکــایــت مـیـهــن
- رجنی کمار (پران) دختـــر ھمسایہ
- سلیمان راوشمرا با مُرید کاری نیست، آنچه دارم با شیخ دارم
- نورالدین همسنگرهوای کوی دوست
- مسعود حداد شروفساد
- شاپور احمديهمبازيان گمشده
- نوشتاری : از دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از دستور زبان فارسی- دری بخش سوم
- سلیمان راوشزوال خرد در زادگاه خرد
- نوشته نذیر ظفرتنهایی
- رجنی کمار (پران) غــم وطن
- بقلم فرهاد فاريابیچرا آقای رويين ، پارسی را پاس نمی دارد!
- عبدالو کیل کوچیگوهر پربار
- ډاکټرحنیف بکتاش منلی علمي اوفرهنګي شخصیت ملګری اولارښودډاکټرمجاوراحمدزیار
- نوشته نذیر ظفرمیلهء بهاری
- سیمین دانشورجدایی و تنهایی
- الحاج الهام الدين قيامدنارنج ګله
- مسعود« حداد»ویرانه آشیانم
- رجنی کمار (پران)ای باد نو روزی
- نوشته نذیر ظفرهیزم
- پوهندوي آصف بهاند زيار، زغم او بری
- اکبر سیدآبادیلبخند شیطان
- داکترحنیف بکتاشکابله مه ژاړه ته
- مريم اسمعلي پورتقسيم بندي اشعار مجموعهي ساعت بدون تيكتاك سرودهي مهدي مرادي
- نوشته نذ یر ظفرمطیع
- پوهندوی شیما غفوریسرودلاله
- عزیزه عنایتخورشید سحر
- مولانا عبدالکبیر فرخاریدرخت باغ پنجوایی
- محبوب الهی حسن زاده ومکتب را آتش خورد
- نوشته دکتر حمیدالله مفیدگذری بر بخشی از ویژه گی های دستور زبان فارسی – دری بخش دوم
- امان معاشرمشاعره
- محمدالله نصرتجشن دهقان
- برگردان یدالله سلطان پورنقل قول هائی از لئو تولستوی
- نگارش: جهانبیندیروز و امروز
- شاعر:صدیق کاوون طوفانيراشه پسرليه
- حلیمه مهرپور بها ر آ مد . . .
- رجنی کمار (پران)ای بهار زیبا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)نوروز
- الحاج الهام الدين قيامدسولې سپرلۍ
- سلیمان کبیر نورییک جوان انتحاری را کمک کرده ام
- «نسیم شمال»از زبان و قلم زنده یاد سعید نفیسی
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرعید آمد و ما قبا نداریم
- نورالدین«همسنگر»اگر آید بهار ما
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرتازیان و مزدوران بیگانه، همبستگی تاریخی و فرهنگی خلق های مان را نشانه گرفته اند!
- از پوهندوی شیما غفوریبهارآرزو
- قیوم بشیرناخلف ها
- فرستنده- دوکتور بشيرافضلیبخت و طا لع
- حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانیکشــاف وجـــداســـازی قــبرســتان مـــردانه و زنانه !
- محمدالله نصرتمقام زن
- الحاج الهام الدين قيام!ای پرديو !
- رجنی کمار (پران)ظاھر ھویدا
- آصفه صبا پدرود
- فرستنده: امان معاشرمشـاعـره
- خالد رسول پوروطن ادبیات کجاست؟
- مسعود حداد توقف کن ای زمان !
- بهاره ارشدریاحیپنجرهی اتاق خواب خانهی جدیدمان
- نورالله وثوقبه : زنان دربندِ سرزمینم
- عبدالودود فضلیمـقـــــامِ زن
- نصرت شاد بورژوازی و ایدئولوژیک نامیدن ادبیات اجتماعی انتقادی
- اسماعیل هوشیاراصلاح طلب دینی و زن روز ....!
- شاپور احمديمارينا تسوهتايواي من
- نورالدین«همسنگر»نغمه آزادی
- مسعود حداد به مادرم، به خواهرم
- پوهاند دوکتورم.ا. زيارپښتو ټپيزه دجاپاني هايکو تر څنگ يو منلی نوی شعري ځېل دی
- نوشته نذ یر ظفر مقام زن
- پوهندوی شیما غفوریگـِلۀ زنان از مردان
- انجنیرعبدالقادرمسعودټولپېژندلی او ټولمنلی شاعر، لیکوال او رسنوال ښاغلی لایق زاده لایق له خپل اندو ژوند سره
- نوشته: دکتور فرید طهماسفرامین جدید به افتخار 8 مارچ
- میلاد مسیح رشیدیدل
- پژوهشی از داکتر خلیل ودادابوالقاسم لاهوتی شخصیت سیاسی و فرهنگی فراتر از یک کشور و منطقه
- مهدي مراديبررسي روايت و عناصر داستاني در مجموعه شعر كلاغ سه شنبه سروده ي مهدي مرادي
- صابردرد نا پیدا
- رسول پویانبیاد طنزسرای ناقد
- امام عبادیهما طرزی شاعر، طراح و نگارگر
- دکتر بیژن بارانمقایسه 2 سرود ای ایران و سراومد زمستون
- پوهندوی شیما غفوریقالب تازه
- نصرت شاد آغاز رمان اجتماعی زنان در آمریکا
- ولی محمد نورزیمونږ څه لرو
- ترتیب و ارسال کننده: امان معاشرمشاعره
- شعری از: «پابلو نرودا» امروز زندگی را آغاز کن!
- مسعود حدادبرگشت
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدگذری بر دستور زبان
- صابرآفتاب طالع
- نورالدین«همسنگر»بشارت
- از پوهندوی شیما غفورینسخۀ علاج
- عبدالله « وفا » نورستانی وطن در تنور داغ
- خسرو صادقی بروجنیگلسرخی؛ گل سرخ همیشه جاوید
- شاعر : عنایت الله پویانآسمان ته !
- مسعود حدادهوشدار
- زبیر واعظیآید همی
- رجنی کمار (پران)چــہ بــد میبـــود
- فتانه «شمع»نگو کاین ریش؛ چه معنی دارد؟
- آزادیپوهندوی شیماغفوری
- صابرتمکین
- نصرت شادادبیات ، اتوپی آشتی طبقاتی
- مولانا عبدالکبیر فرخاریولادت با میمنت محمد ص
- زبیر واعظیگنهکار
- مصلح سلجوقیمستان قدرت
- رجنی کمار (پران) ترا دیگر نپرستــم
- قیوم بشیروصا ل
- نصیر سهام ببرک ارغند و رُمان ِ «لبخندِ شیطان»
- برتولت برشت تصمیم
- نوشته نذ یر ظفریادوطن
- پوهندوی شیما غفوریجوانه های امید
- هادی - عرو سسنگگرد توفان
- عبدالکریم(خشنود هروی کهدستانی) نیست ! یک رهبر،که دستش پاک بُود
- عبدالودود فضلیچـشــم نـهــان
- رجنی کمار (پران)ز چیســــت
- اسماعیل هوشیارگفتگوی اختصاصی در تیف نیوز!
- جلال - پیروز مواد فضله دربار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)را ز ســـرو ش نیمــــــه شـــــب
- رجنی کمار پراندحتـــــر افغـــان
- نوشته نذیر ظفردعا به یار
- فرخاریارباب دگر
- نوشته ف. فرشيد به زبان مادری ات ريشخند ميزنی؛ پس حرامزاده ای!
- برتولت برشتآن که گفت آری و آن که گفت نه
- برتولت برشت استثناء و قاعده
- میرزا میر اکبر (صابر)صیاد
- حمید محوی نظریات برتولت برشت
- انجنیـر خلیـل الله رؤوفـیکی میداند چه جانفـرسا
- الحاج الها م الدين قيامدکابل واورې
- mashooddr.Argand
- ارشیاخطابه ای برای جنگ و صلح کودکان فردا
- مصلح سلجوقیچند کلامی با (چارگِردِ قلا گشتم)
- رجنی کمار پرانبرایــــش
- الحاج الهام الدين قيامګرانه وطنه
- عبدالودود فضلیانـسـان و محـبـت
- مسعود حدادجناب رئیس ما
- عزیزه عنایتشیادان دوران !
- نوشته نذ یر ظفردلگیر
- حسیب شریفیمرا با خویش بگذار و بگذر
- عبدالکریـم (خشنود هروی کهد ستا نی)بشنو ا ین حرفــــم ، که تو جا نِ منی !
- جوزجانیخواب کودک
- صــابــرماتم ســر ا
- آرام بختیاری ایستگاههای سیاسی یک نویسنده
- بیژن باراننام تو
- مسعود حدادمشکل است
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې لټول
- ارسالی ب. الف. بزرگمهرخنده ای که جهان می تواند بشنود ...
- ج-پ-سباتو شناسم
- سلیمان کبیر نوریآهای هموطن !
- فرخاریآستین ذره
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عجب گنجینه ایست
- مسعود حدادمعنی هردوجهان
- ميرزا مير اکبر (صابر)فر یاد های د م بد م
- عبدالغفور امینیبه استقبال غزل صایب تبریزی
- نوشته نذ یر ظفر سوال از شیطان ؟
- رجنی پران کمارمادر میهن صدایت میکند
- ارسالی ج پلوشهشاهکاری از سیمین بهبهانی
- الحاج الهام الدين قيام دزړه دربار
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) عصر نوین
- آرام بختیاریادبیات اعتراضی سرخپوستان آمریکای لاتین
- شاعر : صدیق کاوون توفانيدرڼا جام
- «نورالدین « همسنگرگلسنگ محبت
- رهیابشب یلدا
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)سالهای سال گُــذ شت ، تو تَوَجُّه نکرده ای !
- از عبقری سکوت گلبدین
- انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- عبدالو کیل کوچیعمر بگذشت به جنگ
- مولانا عدالکبر (فرخاری)ریحان جنت
- نذ یر ظفرداوری
- عبدالکریم (خشنود هروی) کهدستانی)مــــــیهـنــــم !
- دکتر بیژن بارانتاثیر فکر بر قالب در شعر فروغ فرخزاد
- انجنیرعبدالقادرمسعودزموږ دهیواد ولسي شاعر
- شاپور احمديشوخيهاي ناگوار
- دوکتور لطیف بهاندنا اشنا ليک
- عنایت الله پویانکابل
- استاد عبدالله وفا جرس
- کمباور کابلیستايش از مردی که قلم را نفروخت !
- مرکه وال: انجنیر عبدالقادرمسعودښاغلي شهسوار سنګروال سره مرکه
- ناهید بشردوستسلطان عشق
- عنایت الله پویانکنځلې او که شعرونه؟
- نوشتاری از دکتر حمیدالله مفیدواژ (واج) همزه(ء) Hamza و جایگاه آن در زبان نوشتاری فارسی- دری
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) سراب
- «نورالدین «همسنگر ملکی که زان ماست
- الحاج الهام الدين قيام!ګاونډيه!
- (خشنود هروی کهدستانی)شعر چیست؟
- ارسالی عثمان صابریمیر
- گاف سنگزادآموزش متد علمی تحلیل در مکتب سیاوش کسرائی (5)
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (27)
- مجید نفیسیهمسایگان من می خندند!
- گاف سنگزادقصه های خانم گا ف (20)
- ع: پویاند شپونکو بیم
- بیژن بارانبیاد تو ام
- نـجـیـب بـهـروشمــراد دل
- نو شته نذ یر ظفرافغان گله دارد
- مرتضی کیوان هاشمی خطبه ای از مرتضی کیوان
- میرعنایت الله ساداتقافله سالاران فرهنگ افغانستان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)«عشق چیست؟»
- سجیه الهه (احرار)کودکان امروز آینده سازان فردا
- مجید نفیسیدیدار از دیوار
- مسعود دلیجانیتنها عشق
- نذ یر ظفرفتنه
- نـجـیـب بـهـروش خـطـاهـای نـبـخـشـودنـی
- فراخوان فرهنگی :روزگاری جنگی درگرفت
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (17)
- مجید نفیسیبه بست نشینا ن وال استریت
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)استمگر
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریکدمی با اشعار خروشندۀ عبدالقیوم خروش
- الحاج الهام الدين قيامغيرتي ولس
- شاعر: عنایت الله پویانورووستۍ لوبه او وروستی سبق
- لقمان تدین نژاد احمد محمود و رمان درخت انجیر معابد:
- کمباور کابلیلويه جرگه ء امروز روسياهی فرداست!
- مرکه وال : انجنیر عبدالقادر مسعوداستادپوهاند زیار سره مرکه
- شاعر: عنایت الله پویاند قیام صیب د هغه شعر په ځواب کې چې وايي
- نو شته نذ یر ظفرعید عاشق
- عبدالودود فضلیعـمـرنــافـــرمـــان
- نجیب بهروش هـمـدلـی و هـمـرنـگـی
- اسحق ثنا سکۀ تزویر
- مولانا عبدالکبیر فرخاری لکۀ ننگ
- یونس عثمانییورش خزان
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی (26)
- ماندانا زندیاناشعاری از دکتر ماندانا زندیان (1)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)مـُژده اید وست ! که همان عید سعید آمدنیست
- شاعر : صدیق کاوون توفانيهېر
- الحاج الهام الدين قيام! دلته که راځې اختره
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (6)
- نورالدین همسنگرای عید
- خواجه عبداله (احرار)ایام رحمتبار عید سعید اضحی (قربان)
- زبیر واعظیخط بطلان
- صمدرؤیاها را پرچم کردیم!
- شاعر عنایت الله پویاند بیزو ګانو نڅا
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (5)
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای همسفر! کُجاست ،همان منزل و مقا م؟
- برزین آذرمهربیم و امید
- محمدنبی عظیمی این همه ویرگل (، ) وسمیکولن (؛ ) برای چی ؟
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (4)
- دولت محمدجوشن مختصر سوانح و چند سروده
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (3)
- قیوم بشیرروز وصال
- مولانا عبدالکبیر ( فرخاری ) آزادی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و ماهی
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (2)
- ادامه تحلیل از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (5)
- ن- اسپندمرگ خدايان پيکار
- نوشته نذیر ظفرمهدی ظفر
- محمدعلی شاکری یکتازمزمه های ناپیوسته
- سور اکتبر
- محمد اسحاق ثنا فروغ جمال
- مولانا عبدالکبیر فرخاریخانه انسانی
- دکتور فرید طهماسنابغه های شهرما
- سید زبیر واعظیغم مخور
- حنیف بکتاشد نښت پرټکي
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (5)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رهیاب (1)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (11 )
- شعر از یونس عثمانیبستر تب آلود
- دعنایت الله پویان لیکنه سپينې خبرې
- مولانا عبدالکبیر فرخاریچرخ گردون
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (4)
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (10 )
- عنایت الله پویاند ژوندیوموجوداتوقاتل
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (25)
- جلال پیروزخون و آتش
- اسحق (ثنا)شهر دل
- کیوان باژنتکیه گاه ها فرو ریخته است(بخش اول)
- تحلیل واره ای از میم حجریسیری در شعری از رضا اکوانیان
- استاد فضل الحق فضلاهداء به حضور استاد فاضل و دانشمند جناب محترم مولاناعبدالکبیر فرخاری
- زبیر واعظیطبع هوسباز
- برزین آذرمهرفردای دریایی
- برگردان میم حجریمعماری
- الحاج الهام الدين قيامبی انصافي
- داکتر عزیز فاریابیالا ای باد
- نو شته نذ یر ظفر پیام همد لی
- علی آلنگمقدمهای بر ناییویسم ( Naivism) در ادبیات و هنر
- سید زبیر واعظیخــــواهـــــش مــــــادر وطن
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و سیرک
- قصه های خانم گاف (7 )
- افضل ټکورغزل
- نو شته نذیر ظفر تکبیر عشق
- شاعر: عنایت الله پویانهغه شپې او هغه شیبې
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (5)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)دُوربا د ازمیهنم ! د ست خسا نِ د د منش
- نورالله وثوقحرف ته دل شما
- عبدالودود فضلیدوری از انسـانـیـت
- برگردان میم حجریطنز برای طنزدانان (4)
- حیدر مهرگان (رحمان هاتفی) انسان طراز نو
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (34)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (6 )
- نو شته نذیر ظفر کور و بینا
- سید احمد ضیا نوری نقش زبان دری فارسی
- بیژن بارانمیهن2
- علی آلنگ از شماتتهای پدر!
- کامبیز گیلانیدو دنیا
- شاعر عنایت الله پویانورک کاڼی
- گاف سنگزادقصه های خانم گاف (4)
- الهام هومین فرنفس کم آورده ام!
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (3)
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (3)
- افرایم کیشونطنز برای طنازان (3)
- انجنېر ظهورالدين ا ندېشد قدرت ترانه
- نوشته نذیر ظفرباور
- علی آلنگمشیری، شاعری که عشق را از کوچه به دریا رسانید!
- برگردان میم حجریقصه های خانم گاف (2)
- دکتور فرید طهماسعشق فیس بوکی(طنز)
- نو شته نذ یر ظفر سزای ما
- شاعر: عنایت الله پویانقسم
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (2)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (33)
- برتولت برشتقصه های خانم گاف (1)
- نورالله وثوقلُنگی انتحاری
- طنز از قلم فضل الرحیم رحیمبه پیش بسوی حمام های شهر !
- ولی محمد نورزیمونږ سوله غواړو
- برگردان میم حجریباغ بهشت برای اجاره از نو (1)
- برگردان میم حجریهمزیستی مدام با ستیز
- عبدالغفور امینیقانون شکن
- الحاج الهام الدين قيامبيابه رڼاراشي
- رضالطفا مرا پشت همین رؤیا نگه دار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (32)
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)عَـــــقل را، کُــن پیشوای هر عــمل
- برگردان میم حجریبخشش آسان و بخشش دشوار
- خسرو صدریچاله ها و چالش ها (69)
- رهیابعشق و آزادی
- شاعر: عنایت الله پویاند باڼو غشي
- تحلیلواره ای از گ. سنگزادشعر نیما در آئینه ضمیر سیاوش کسرائی (1)
- برگردان میم حجریجهان بینی ها و جهان تصویرها
- تحلیل واره ای از شین میم شینتئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (1)
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعودد هیواد د پښتو ژبې او ادب پیاوړي او وتلي خدمتګار ښاغلي ګل افضل ټکور سره ادبي مرکه
- مولانا عبدالکبیرفرخارینظم آبدار
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و عصای جادو
- الحاج الهام الدين قيامدربار
- سروده دکتر احمد سیفرؤیائی به رنگ کابوس
- قیوم بشیرکشور آبایی
- عبدالودود فضلیدنـیـای ابـلــه پــرور
- مسعود دلیجانیچاله ها و چالش ها (65)
- برگردان میم حجریآقای کوینر وروزنامه ها
- دکتور فرید طهماسمعلم اخلاق(طنز)
- شعر از : یونس عثمانیستاره شناس
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای مــاه صــیا م !برای ما صُــلح بیــا ر
- شاعر : صدیق کاوون طوفانيشاړې کوڅې
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و فیل
- مهران رفيعیکه هر شامی سحر دارد
- مسعود دلیجانیپیوند
- تنظیم ش اسحاق زیفر یاد
- رهیابخاک و تاک
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (31)
- برگردان میم حجریآقای کوینر و پزشک
- نو شته نذ یر ظفر ریشه در آب
- برگردان میم حجریعشق به کی؟
- مسعود دلیجانیاز من تا انسان
- لیکوال عنایت الله پویانشعر او د شاعر د تخیل خوږه دنیاګۍ
- شاعر عنایت الله پویانرا ځئ چې ؤژاړو ګریوان څیرې ګړو
- محمد عوضسوز دل
- ولی محمد نورزیداڅه غم دی
- استاد عبدالله « وفا »صیا د فتنه جوی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)وظیفه ی ممتاز
- شهیار قنبری امان از
- نوشته: دکتر حمیدالله مفیدبد بختی روز اول عید
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک در شهر
- نو شته نذیر ظفرخواب پر یشان
- انجنېر ظهورالدين اندېشدمينې زور
- عبدالو کیل کوچی عید مایان و عید آنان
- ناهید بشردوستهواى عيد
- سید احسان واعظیپند زمانه
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (30)
- برگردان میم حجری آقای کوینر و مد دریا
- تر تیب کوونکی انجینر محمود صافیاختر راغی
- نو شته نذ یر ظفر عید
- )استاد علی اصغر اصفهانی (سلیمتو کز محنت دیگران بی غمی
- سیاوش کسرائی یلدا
- فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد طرح روزنامه انگریزی بند بلا بند برای بن دوم !
- نورالدین همسنگر ای عیدبیا
- برگردان میم حجری غریزه طبیعی مالکیت
- خواجه عبداله (احرار)فیض رحمت بار قرآن
- برگردان میم حجری حس عدالت طلبی
- رهیاببابونه در برهوت
- برتولت برشت سخنرانی در نخستین کنگرهٔ جهانی نویسندگان
- برگردان میم حجری سوء تفاهم
- الحاج الهام الدين قيامداخترخوب
- برگردان میم حجری اسطرلاب
- دکتر بیژن بارانسرقت ادبی
- عنایت الله پویانمه وژنه
- عبدالودود فضلیخــود فـــروشــی
- آذرخش آذرخش
- رسول پویانقندیل نور
- برگردان میم حجریسیری در اندیشه های لا ئو تسه (1)
- هادی خرسندیهيلا صديقی، هالو و شاعر افغان
- الحاج الهام الدين قياممه راځه اختره
- رسول پویانآهنگ رویش
- مسعود دلیجانی دوباره تولدی باید!
- تحلیل واره ای از شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (29)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)لطف پسر
- برگردان میم حجری انتظار
- برگردان میم حجری پدریت (ابوت) افکار
- اميد سرخابیچاله ها و چالش ها (44)
- برگردان میم حجری سقراط
- ع. اروند چاله ها و چالش ها (45)
- ولی محمد نورزید امان الله خان غازی په ویاړ
- برگردان میم حجریقضاوت
- ولی محمد نورزیافغانی رسالت
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (3)
- دست غولان منفعت در کار
- برگردان میم حجری درخت آلو
- گلاب الدین سخنورخاطره ی از شب خاطره ها
- برگردان میم حجریوحشت و نکبت رایش سوم (2)
- نوشته نذیر ظفر جلوه
- برگردان میم حجری وحشت و نکبت رایش سوم (1)
- برزین آذرمهرهنگامه ی درو
- عبدالودود فضلیعـکـسِ تــــوقـــع
- حشمت امیدمیدان ِ تحریر ِ دگر ...
- رجنی پران کماراشک
- فاطمه «بهانه» جمالنیاز عشق
- مولانا عبدالکبیر( فرخاری)دختر گل
- ژاله اصفهانیاجازه بدهید آشنا شویم
- برگردان میم حجری تعریف و تمجید
- خواجه عبداله (احرار)فیض معنوی ماه صیام
- برگردان میم حجریایام بربریت
- مسعود دلیجانی سنگ های دوزخی
- الحاج الهام الدین قیامسترسوال
- عبدالله وفاای کاش با بهار....
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (2)
- برگردان میم حجریوفور بیش از حد درندگان
- حسیب شریفیباغچهی خالی
- حشمت امیدیادگار زندگی ...
- نو شته نذیر ظفر هیچکس
- برگردان میم حجریطنز برای طنزشناسان! (1)
- مولانا عبدالکبیر فرخاری درویش هنر پرور
- برگردان میم حجریآقای کوینر و طبیعت
- مسعود دلیجانیسپیدیْ جاودان
- برگردان میم حجریگرسنگی کشیدن
- شعله رهاچاله ها و چالش ها (28)
- ناتاشا محرم زادهچاله ها و چالش ها (26)
- برگردان میم حجریحق عجز
- هاکان مسعود نوابیمبارک رمضان آمد
- سید زبیر واعظیاشک و خون
- عبدالودود فضلیعـُجــبِ یـک خـاکــی
- مسعود دلیجانینسیم، باد، طوفان، گردباد
- برگردان میم حجریدو شهر
- برگردان میم حجریعمله شکم
- گزيده شعرهاي لي بوبادهپيمايي با لي بو1 در تموز
- نو شته نذ یر ظفر پدر غریب
- اسدالله زمرید ښاغلي کاوون توفاني د «مینې په نامه » شعر په تړاو کې
- شاعر: صدیق کاوون توفانيدمينى په نامه
- تحلیل رباعیات خیام از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (3)
- برگردان میم حجریپاسخی بجا
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)نخل مراد
- برگردان میم حجریمحبوب ترین حیوان آقای کاف
- رهیابما همانیم، شصت و هفتی ها
- برگردان میم حجریدر قبال قلدری چه باید کرد؟
- مسعود دلیجانیطلوع بینائی
- محمدالله نصرتنمی ارزد
- سید زبیر واعظینامهء سر گشاده عنوانی رئیس جمهور کرزی
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)ای وطنــدارِ نیکوسیرتی من !،قـار بس ا ست
- الحاج الهام الدين قياميتيمه!
- عبدالودود فضلیبــاده فـــــروش
- شاعر : غنی خانتصور
- قیوم بشیرانتظارِ دیدن
- دو دوره در شعر فروغ فرخزاددکتر بیژن باران
- رهیابامید
- رهیابگرگ ها و سگ ها
- بیژن باراناعدام ممنوع
- برگردان میم حجریاگر کوسه ها آدم می بودند!
- مسعود دلیجانی من انسانم!
- مسعود دلیجانیبر زمینه سربی رنج
- نو شته نذ یر ظفر طبع شا عر
- طوفان كورِ سود طوفان كورِ سود
- هاکان مسعود نوابیبه فرد فرد وطن
- انگبین وحدتانگبین وحدت
- ا. م. شیرییادداشتهای پراکنده (٢)
- الحاج الهام الدين قيام بی خوندي
- ترجمه: شهاب آتشکارچاله ها و چالش ها (2)
- نویسنده : مهرالدین مشیدزبان واندیشه در شعر و دستگاهٔ فکری شاعر
- دکتر بیژن بارانپدر در شعر فروغ فرخزاد
- عبدالودود فضلینـیکـی وپــاداش
- جلال-پیروزطعمهء اشرار
- شاعر عنایت الله پویاند یتیم وصیت
- بیژن بارانبیاد تو ام
- قیوم بشیرطلوعِ فجر
- برزین آذرمهردریا و درنا (2)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و دوستش
- فرخارینبض گیتی
- مینا اسدیآفتاب این ویرانه
- برزین آذرمهردر سوگ آن عقاب
- جاویدفرهادنوش جانت چندپیاله شعر!
- قیوم بشیرحق انسان
- عبدالودود فضلیاشــکِ مـیـهــن
- الحاج الهام الدین قیامافغان
- نوشته نذیر ظفر زرع خر بوزه
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)گــُذرکـُن !به آن کــوچه ای فهـــمِ خــویش
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (2) (بخش آخر)
- نجیب بهروش دوبـیـتـی هـا
- رهیابنجوای فرصت طلبان
- ابوالقاسم لاهوتیگفت و گوی قطره ها (1)
- نوشته نذیر ظفر فواید فیسبوک
- قیوم بشیربلای جفا
- عبدالودود فضلیقـمــاربـیـــــدلان
- رهيابديرگاهی هست ...
- استاد عبدالله « وفا »شیر دروازه و آسمایی
- عبدالغفار سوزنشاخه ی گـــل
- نوشته نذیر ظفر خال هندو
- مینا حق شناسایستگاه
- انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلی نصرالله حافظ زموږ دهیواد د معاصر ادب اوفرهنګ پیاوړی شاعر او نامتو لیکوال
- دکتور فرید طهماسپتلونِ شیرلالا (طنز)
- جلال پیروز میخواهد دلم
- نو شته نذیر ظفر تصویر بی بدیل
- قیوم بشیر خطاب به کرزی
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و شیر
- جعفر مرزوقیبرگ هائی از یک دفتر (4)
- از زمین تا آ سمـا ن چند سا لـه راه است ؟عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
- الحاج الهام الدين قيام!بيننګانوته
- بیژن بارانآسیب شناسی عشق
- قیوم بشیررأی خودسرانه
- اسحاق ثناجزبه عشق
- بیژن بارانفروغ در عصر دیجیتال
- علی آلنگ بنی آندرسن و اخوان ثالث در نگاهیکوتاه
- عبدالغفار(سوزن) خاطــــره
- از پی چند پشیزمحمدرضا راثی پور
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)مسلمـــــان
- سجیه الهه (احرار)نور تابان
- قیوم بشیرمعیارِ انتخاب
- برزین آذرمهردریا و درنا
- الحاج الهام الدين قيامغزل
- مسعود حنیف زرابمادر بيچاره ام
- شاعر عنایت الله پویانخرابات واړه خراب شو
- عبید زاکانیتو گاو از خر باز نمی شناسی؟
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (22)
- بیژن بارانعشق اول من
- مسعود حنیف زرابپدر
- سجیه الهه (احرار)ادب زینت انسانیت
- ج – پیروزبنام مادر وطن
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (11)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (3)
- جاویدفرهادچند ویژه گی مدرنیسم در ادبیات
- جاویدفرهادچیزهایی درباره ی شعر
- جاویدفرهادنیچه از زبان نیچه
- خدامراد فولادیزنده باد آزادی!
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و درخت گیلاس
- قیوم بشیرحسرتِ دل
- سید زبیر واعظیاسامه سلسله دار
- لیکوال ع پویانزما هردم شهیده غوا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازم دریا
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (2)
- شاعر عنایت الله پویاند کافر او مسلمان جګړه
- عبداکریم (خشنود هروی کهد ستانی)دست ِکــوته بیــن وآستــــــین ِ د راز
- نوشته نذیر ظفرشعر من
- ناهید بشردوستمادر
- برزین آذرمهرسر بر نیارد گر چو نوری از حقیقت
- قیوم بشیرفرمانروای شهر سخن
- عبدالودود فضلیگــوشِ خِــــــرَد
- ترجمه از روسی : دکتور فرید طهماسجوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (21)
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (2)
- نو شته نذ یر ظفرهشدار به طالبان وهابی
- جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)برگ هايی از يک دفتر (1)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و آدم ها
- دکتر بیژن بارانروند آفرینش شعر
- شین میم شینجهان و جهان بینی فریدون مشیری (1)
- دوکتور شهیر نثاریدیوار
- سید زبیر واعظیطنز قصیده ای در بارهء صلح
- شین میم شینسیری در جهان بینی خواجه شیراز (10)
- عبدالو کیل کوچیجایگاه عمر درادبیات ودید گاه ادیبان
- انجنیر عبدالقادرمسعوداستاد ګل پاچا الفت زموږ دهیواد ملي، ولسي، لوی شاعر، پیاوړلې لیکوال او څیړونکې
- خواجه عبداله (احرار)طواف دل
- فریدون مشیریبوسه و آتش
- نوشته نذیر ظفرکلید جنت
- نجیب بهروشآب بـقـا
- نوشته نذیر ظفر دلتنگ
- الحاج الهام الدين قيامدقلم وصيت
- سید زبیر واعظیوصف یار
- نیمایوشیجمنت دونان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (20)
- محمد اسحق ثنا دلتنگی
- ولی محمد نورزی د جهاد ملګرې
- نو شته نذ یرظفرمنا ظره دزدان
- قیوم بشیرسرودِ همدِ لی
- دکتور فرید طهماسنمرهء تلیفون (طنزـ دیالوگ)
- فریدون مشیریتو نیستی که ببینی!
- عزیزه عنایتهمنوا
- نجیب بهروشمـیـزان خـرد
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و آدمبرفی ها
- ترجمه از دوکتور لطیف بهاند و سکندر ختلانیدلتگنی
- محمدالله نصرتکوکب اقبال
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)آبستن صبح
- الحاج الهام الدين قيامد استاد روهي د پنځلسم تلين په مناسبت
- قیوم بشیرسنگ فلاخن
- ج – پیروزدرتبعیداز وطن
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (5)
- سید زبیر واعظیوصـــــله و پینــــه بــر غـــــزل حافـــــــظ شــــــــــــیراز
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیهرچه تو گُفتی خواهـــــــــــرم، هست بخدا که باورم !
- عبدالودود فضلینــقــش انـســانــیـت
- شب تا پگاهپل ز جان خویش تا مرز پگاه
- سعید سلطان پوربا کشورم چه رفته؟
- تحلیل واره ای از شین میم شینخود آموز خود اندیشی (21)
- سیمرغطنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟!
- نجیب بهروشصـدای وطـن
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)انســــان
- عبدالو کیل کوچیآزاد افغا نستان
- برگردان خسرو باقریپیرمردی کنار پل
- داکتر اسدالله شعورمرواريد گمشده
- خواجه عبداله احرارمقام معنوی انسان
- محمدرضا راثی پورهومانیسمی سرشته به دوراندیشی
- سروده یی از انجنیر حفیظ ا له حازم مرگ باغ
- الحاج الهام الدين قيام مور
- نو شته نذیر ظفردلکش
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (19)
- برگردان میم حجریجادوگر کوچک و مترسک ها
- شعر از :محمد اسحاق ثنامادرم
- ع. یزدانیدریا دور نیست
- سجیه الهه احرار مقام والای مادر
- حسنا صدیقیان (احرار)بهشت جاویدان
- عبدالو کیل کوچیدوست دارم مادرم را
- نجیب بهروشتـاج فـلـک
- قیوم بشیرشایگان
- انجنیر عبدالقادر مسعود ارواښاد ډاکترکبیرستوری زموږ دهیواد دادب او فرهنګ نومیالی اواکاډمیک شخصیت
- حسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- عبداکریم خشنود هروی کهدستانیفرامـــوش کرده ایم هریک،ظـــــفر های نیاکـــانم
- نورالله وثوقسام اسامه
- طنزکوتاهی از: ز. رزمیمرگ بن لادن و بدبوشدن وزیردفاع
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (6)
- خواجه عبداله (احرار)مـباش دور از غم انسان!
- شعری از فلزبانسفره
- رهيابوقت آنست عزم کار کنيم
- بایز افروزیستیزه گر
- از قلم فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزادمژده ، مژده و بازهم مژده !!!
- الحاج الهام الدين قيام دژوندلار
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) مــــادر
- شاعر: عنایت الله پویاند پسرلي باد
- د عنایت الله پویان لیکنه کوچنی غل او غټ غل
- عنایت الله پویان پردی کمیس
- جاویدفرهادخودشناسی عرَض جوهریکتایی نیست...
- ناهید بشردوستانگيزه عشق
- نجیب بهروش دلـربـا
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازمرفتند
- برگردان میم حجریماهی، ماهی است
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (18)
- کورت توخولوسکیآنچه آزاد نیست، خود آزادی است!
- عبدالودود فضلیوحشــتِ جـنگــل
- رِنگِ موسیقی نهان در پرده شدخدامراد فولادی
- برزین آذرمهرسپاه ماه مه
- سید زبیر واعظی….... عشق یعنی
- ژاله اصفهانیدریادلان
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)به پیروی از دو شخصیت گرامی
- خدامراد فولادیدر نبردِ «یا مرگ یا زندگی»
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویمنشأ اصلی بربریت
- نجیب بهروش بـهـار
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محویداوری دربارۀ یک کتاب
- الحاج الهام الدين قيام دګناهونوکفاره
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (5)
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (17)
- نورالله وثوق گیرِ لیورس
- عبدالو کیل کوچیتیر غم
- ارسال شده توسط شین میم شینشعری از فریدون مشیری
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)هرچـه آیــد برسـرم یا د ر برا ست ،ا ز لُـطــفِ ا و ست
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (16)
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (2)
- از قلم فضل الرحیم رحیمکاین چنین رفته است درعهد ازل تقدیر ما !
- الحاج الهام الدين قيام ګران افغانستان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) وصف فرخار
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (15)
- بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»بمب «شیرین» ـ موشک با «شعور»
- برزین آذرمهردرنای سرخپوش
- شین میم شینسیری در جهان بینی احمد کسروی (1)
- محمد همایون سرخابی لندنیادی از شاد روان پروفیسور دکتر احمد جاویدتارک نشین علم و ادب میهن
- شین میم شینسیری در شعری از پیرایه یغمائی (1)
- محمدالله نصرت بدخشان
- عبدالو کیل کوچی زبان
- پیرایه یغمائیدر باور قفل، رمز کلیدیم
- عبدالکریم خشنود هروی کهدستانیرباعـــیـــــــــــــــــــات
- نویسنده : مهرالدین مشیدفاش می گویم و از گفتۀ خود دلشادم بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
- تحلیل از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (3)
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمی خروسی که ماکیان شد
- الحاج الهام الدين قيامدجګړوپلرونه
- ج – پیروز – سعدبنام مادر وطن
- شهر یاران شعله رها
- حسنا صدیقیان (احرار)دفع رنج مردمان
- خدامراد فولادیاینهمه سنگ و سار و سنگ سار!
- جاویدفرهادسخنی از دهان بی نشانی
- عبدالحسيب شريفيطوفانی که ستاره را ربود
- حسنا صدیقیان (احرار)وحدت قشر زنان
- سروده از نجیبه آرشبه استقبال از فرا خوان ملی، مدنی وتاریخی
- الحاج الهام الدين قيامدمينې شعار
- دکتور فرید طهماسقندآغای پوسته رسان
- نورالله وثوقفلتر شکن
- عبدالودود فضلیشـیخ عـطارودرویـش
- عبدالو کیل کوچیاجمل ختک شاعر توا نا ، مبارز پرشور وشخصیت آزادی خواه
- خدامراد فولادیحرف های زمختِ پینه بسته
- الحاج الهام الدين قيام راشئ ډالر پرېږدو
- دکتورمحمد شعیب مجددیبهار وطن
- دوکتور لطيف بهاندد شلمۍ پېړۍ پياوړی او نه هېرېدونکی ټوکمار،چارلي چاپلین
- تحلیلی از میم حجریمطلبی عادی و پیش پا افتاده (2)
- توسط حمید محویبرتولت برشت پنج مشکل برای نوشتن حقیقت
- هاکان مسعود نوابیدنیای دو روزه
- مریم عاکفیبهار با تو
- خدامراد فولادییادمانده ها
- نوشته نذیز ظفرپشیمان نمیشوند
- رزم آفرین فرخاریگل و مُل
- محمدرضا راثی پورامید
- مولانا عبدالکبیر فرخاریبهار
- الحاج الهام الدين قياموصيت
- برگردان میم حجریشبگرد کوچک و باد کنک ها
- شعری از هادی خرسندیکه اوباما آمد!
- برزین آذرمهرهمه جا را گرفته روح بهار
- جلال - پیروزبهار آرزوها ها
- برزین آذرمهرکابوس
- خواجه عبداله (احرار)بهار آیینه دار
- دوکتور لطیف بهاندنیکولای واسیلوویچ ګوګول روسي ليکوال او ډرامه ليکونکی
- الحاج الهام الدين قيام افغان وژني
- نورالله وثوقخجسته نوروز 1390 برهمۀ دوستان مبارک باد
- عبدالودود فضلیســال نــــو، خـیـال نـــو
- هاکان مسعود نوابیبیا
- شعر از:محمد یونس عثمانییاد بهار
- شین میم شینسیری در بینش هستی آقا مجیدی
- بیژن بارانگل برف
- بیاندختر بهار
- جلال (پیروز)ترانهء میهن پرستان
- الحاج الهام الدين قيامسپرلۍ نه ده
- عبدالو کیل کوچی طنین فصل بهار
- وزیر اوستا فریاد زمان
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی محمدرضا راثی پور (1)
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (5)
- نجیب بهروش رمـز نـگـاه
- نو شته نذیر ظفربهار
- شین میم شینسیری در جهان بینی صمد بهرنگی (1)
- دوکتور لطيف بهاندماکسیم گورکي روسي ليکوال ،شاعر او ټولنيز شخصيت
- هادی عروس سنگدر سوگ مادر
- نورالله وثوقسونامی فریاد
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) بهـــــار
- جواد میرپورنوروز رسیده و ما خام و نارسیم
- برزین آذرمهرمحبوب من وطن
- تحلیل واره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی عمر خیام (1)
- طنزی از فریدون تنکابنیآموزش خواندن و نوشتن به خر
- نجیب بهروش به پیشواز بهار
- لیزا سروشپیام به ام البلاد
- جاویدفرهادنوروز در شعر سخنوران پارسی
- جاویدفرهادگپی در باره ی «تُنک خیالی» بیدل
- طنزی زیبا از هادی خرسندیبسیار زیبا
- دوکتور شهیر نثاریشهر یاس
- سلیمان راوشحکیم خیام
- انجنیرعبدالقادر مسعوددستراونومیالي رحمان بابا د روحاني، تصوفي،عرفاني، ادبي او فرهنګي شخصیت په هکله یو څوخبری
- برگردان میم حجریقصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (3)
- جليلىاشك غم
- نوشته نذ یر ظفرهشتم مارچ ( تجلیل از نهضت نسوان) است
- خدامراد فولادیبه امیدِ روز
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (1)
- غفور امینیزنده گی
- حلیمه مهر پورآ زا د ی
- خدامراد فولادیپیش کش به همه ی زنان برابری خواه و مبارز
- نورالله وثوقاهدابه ز نان ودختران مظلوم سرزمینم
- عبدالوکیل کوچیبه استقبال هشتم مارچ
- څیړنمل محمد دین ژواکبی بی زینبو
- جلال ( پیروز )به ملت واحد وسازنده
- دوکتور لطیف بهاندزما او د نزار قباني پېژندګلوي
- بشیر بشارت حسینینخل پُر ثمر
- عبدالودود فضلیزن مخـزن اســرار
- ازعزیزه عنایتبه گرامی داشت از هشتم مارچ
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری)میهن
- سروده یی از : انجنیر حفیظ ا له حازمسپیدار
- محمدالله نصرت نام زن
- وزیر ا وستا سر انجا م تصمیم
- گزنه، روایت می کند:حکایت خر و گوسفند
- جاویدفرهاد سه توجیه از سه بیت بیدل
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)د ر و طــن،مــرگ ِ جـــابرانــــه چراست؟
- نجیب بهروشای وطن
- به قلم شین میم شین جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (1)
- نو شته عبقری ( گردیزی)پیام ما به حکمتیار
- عبدالو کیل کوچی امید واپسین
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (2)
- عنایت اله پویانګنجی پادوان
- مرکه کوونکی : انجنیر عبدالقادر مسعود ښاغلي صدیق کاوون توفاني سره مرکه
- نورالله وثوقکولاک
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی )تیـــــشه و تــــــــــــبرم نیست
- نصرت شادادبیات رئالیستی در روسیه تزاری
- دوکتور لطیف بهاندبه خاطر گرامی داشت،از دهمین سالروز جدایی اسکندر ختلانی
- وزیراوستا پیا م همد لا نه
- محمدالله نصرتآواره
- نجیب بهروششـرف و وقـار
- عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی) ( ا ی رود نــــــــیل ! )
- تحلیل واره ای از شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (10)
- امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)به ناظم حکمت
- نورالله وثوقراز شگفت
- دکتر بیژن باران خصیصه های تولید شعر شاملو
- برگردان میم حجری قصه کودکان بویژه برای بزرگسالان (1)
- عبدالوکیل کوچی غزل
- عبدالودود فضلینامهءچارلی چاپلین به دخترش
- هادی - عروس سنگآواز خدا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گهــــر وقــــــار
- مجید نفیسیگرسنگان صبحگاهی در ونیس
- سیاوش کسرائیشهر هرجائی
- میر محمود بکتاشقرن خشک سالی
- خدامراد فولادیبرهنه
- امیرخا ن جوینده دردِفراق
- دکتور فرید طهماسفراموشکار
- جاویدفرهاد دوبیتی ها
- فریدون تنکابنیشوخی و طنز
- زلیخا پوپلمنم فرزند افغانم
- نورالله وثوقرقص دوره ای
- خدامراد فولادیسرو بلند مرامت
- برزین آذرمهر تا طلسمی این چنین بر جای هست...
- برگردان: ا. م. شیریاحسان به سگ
- ابوالقاسم الشابیخطابه ای برای جبّاران جهان
- شین میم شینجهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (9)
- امیرخا ن جوینده عا لم رنج
- تحلیلواره ای از شین میم شینسیری در جهان بینی مجید نفیسی
- نورالله وثوقلات قاهره
- امیرخا ن (جوینده ) ایکا ش
- نو شته نذیر ظفر – ورجینیا – امریکاچراغ
- شاعر:عنایت الله پویاند ښاپیرۍ مینه
- شاعر: صدیق کاوون توفانيلولۍ دنیا
- نبی عظیمی دمی با فرزانه مامون
- دکتر بیژن بارانسرود 8 مارس
- دکتر بیژن بارانصمیمیت عواطف در شعر فروغ فرخزاد
- نوشته نذیر ظفرحدیث ظلمت
- امیرخا ن جوینده دوبیتی های نا ب
- عبدالودود فضلیسکــون مـیـکــده
- سرودۀ: الحاج غلام حبیب "نوابی"باعث ایجاد ما
- نورالله وثوققاضیِ کو ر
- دوکتور لطیف بهاندباریس لئونیدوویچ، پاسترناک
- انجنیر حفیظ اله حازمشیشه و سنگ
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)هرزه تازیها
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین (بخش دوم)
- امیرخا ن جویندهبی با ور
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) دانش
- حقمل پ.پجرت!
- شعر از : محمد یونسجنازۀ ابر
- عطا احمدیسوگند نامه
- الحاج غلام حبیب نوابیتیر آه
- نو شته نذیر ظفرگفتگوی گندم و خشخاش
- شاعر : امان الله سیلاب ساپيناز او نیاز
- شاعر :ارواښاد عبدالقدوس (پرهیز)پښتونه ویښ شه!!
- نجیب بهروش قـدر و بـهـا
- نبی عظیمی ازمداهنه گری تا فحاشی
- امیرخا ن جوینده بی همتا
- الحاج غلام حبیب نوابیحمد خدا
- محمد اسحاق ثنا می بود
- برزین آذرمهر بی رنج این سفر
- بیژن بارانستاره
- بیژن باراننقد آثار ویگن
- شاعر :عنایت الله پویاند مینې سبق
- طنزی از: تیراندازاندرفوائد جرت
- عنایت الله پویان تیښته
- شین میم شینسیری در جهان بینی روشنفکران بورژوائی واپسین
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای خدا
- نصرت شاد از شعر حوا- تا رمان اروین
- سید احسان واعظی اسپ شاه
- برگردان میم حجریمال من، مال تو
- محمدنبی عظیمیازمُداهَنـــَه گری تا فحاشی
- ازقلم فضل الرحیم رحیمفکر ات باشه که فدا جان خبر نشه !!!!!
- مولانا عبدالکبیر(فرخاری) ظالم
- نوشته نذیر ظفردرد دل
- نگارنده : تیر اندازما و کوچه داکتراکرم عثمان
- جاویدفرهادبازخوانی چندبیت ازشکوه های ناصر خسرو
- مینا اسدی دوباره می شود، آری!
- مطلب دریافتی از ربابهشیر و روباهان
- دکتور محمد شعیب مجددیسعادتملوک تابش سفری از شعر «مادر پیر» تا شعر«هوای قفس»
- نو شته عبقریپیام حکمتیار
- امیرخا ن جویندهَمَجّمَرِعِشّق
- شاعر : صدیق کاوون توفاني دوينو جام
- شین میم شینفردوسی را باید از نو باید شناخت
- نو شته عبقریآهنگ نو
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ای وطن
- اوستا رومان کوچه ی ما - ترفند نوین برای ابراز معصومیت
- از قلم فضل الرحیم رحیمواژه های نودر عصر نو !!!
- شاعر : صدیق کاوون توفانيددوزخ په څنډو
- کوروش آقا مجیدیباغ ابریشم
- سيد زبير واعظی درد زمان
- زلمی رزمینامه ای از آن دنیا
- انجنیر حفیظ اله حازمآزادی
- الف - محشور خاکستر جان ! سوژه ها بهترین اند , اما ...
- شکیب جانبازاستاد مهربان رفت
- عبدالودود فضلی روبـــا، شــغــال ، بــــاز
- خدامراد فولادیشعر من
- امیرخا ن جویندهآه سرد
- یاسیندو نامه به همسرم
- م . ن . آدم خيل جرت! گفتن ها ، سيماي واقعي محقق را آشکار ساخت
- نو شته نذ یر ظفرزمستان ! فصل تو فصل زیان نیست
- شعر از :محمدیونس عثمانیبهار
- رقص آرامرقص آرام
- میم حا نجارپای منبر هرمان هسه
- محمد اسحاق ثنا انتظار
- جلال پیروز فرزند افغان
- بیژن بارانمانيفست
- ناهید بشردوستسنگتراش
- خدامراد فولادی دست ها و اراده ها
- امیرخا ن جویندهرنجورم امروز
- ازقلم فضل الرحیم رحیم یک نظر سنجی خورشیدی و میلادی !!!
- محمدنادربرلاسفراراست سهم ما!
- ع.فاریابیوارسته مردی از دیار ظهیر فاریابی
- امیرخا ن جوینده دریایی غم
- عبدالو کیل کوچی ترا دو باره میسازم
- هاکان مسعود نوابیچقدر؟
- انجنیر حفیظ اله حازمبیکرانه
- کبیر فرخاری خانه های بی در
- دکتر بیژن بارانعرفان در خاور میانه
- انجنیر عبدالقادرمسعوددمخکښ شاعر اونومیالي لیکوال او داستان لیکونکي ښاغلي عنایت الله پویان دادبي آثارو یوه بیلګه
- جاویدفرهادسیاسی گری در شعر
- اندیشه شاهیدخترم! به افغانستان که جهنم نامیده برگرد!
- حسین فخری جلوه هایی از رمان کوچه ء ما
- امیر خا ن جویندهنا آشنا
- آنتوان چخوفمتشکرم
- امیرخا ن جویندهای د ل
- عبدالودود فضلی رقــــص بــــومــان
- ناهید بشردوستاشتياق وصل
- خجسته الهامبرف
- یاسینتحلیلواره ای بر «سفر دریائی»
- مجید نفیسیقلب خانه
- محمد اسحاق ثنا مرد دانشور
- ارسالی انجنیر سید عارف گهریک در ادامه معرفی یک استعداد پنهان از دیار عرفان فاریاب باستان :
- مولانا کبیر فرخاریهـمـای آرزو
- ل کریمی استالفی حقیقت در سکوت ما میمیرد !
- مولانا کبیر فرخاریمولانا جلال الدین بلخی
- محمد اسحاق ثنا دنیای دون
- شعر از : محمد یونسسکوت دره
- نجیب بهروش آبـرو
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش فرجامین
- انجنیر خفیظ اله حازمدیده به چشم
- امیرخان جوینده بی وفایی
- جاوید فرهاد روش های درست نویسی ودرست گویی درزبان
- عبدالخالق تنها بینواشام اندوه
- ناهید بشردوستبوى خينه
- محمد زرگرپور درٌدانه
- خدامراد فولادیبه دانشجویان سوسیالیست
- امیرخا ن جویندهجنون
- عزیزه عنایتزمستان و غریبا ن
- عبدالو کیل کوچیسلام بروطنم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)متـــاع دکــــان مـــرگ
- نو شته : نذیرظفرتصویر کر بلا درآیینه شعرا
- نو شته نذیر ظفرنا امید
- بیژن بارانشمع روشن ابدی
- برگردان و تغییر : دکتر حمیدالله مفیدبهترین طنز سال
- عبدالودود فضلیآتــش حـســرت
- ل . کریمی استالفی گرامیداشت ازشخصیتی که ناله می نوشت ... !
- شین میم شینرأی دیگر
- محمد اسحاق ثناسلطان آواز
- شعر از : محمد یونس عثمانیدو رنگی باد
- محمدظاهرحکمید طالو په ویش
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش ششم
- امیرخا ن جوینده عشق مکاری
- نو شته نذیر ظفرزندانی شیرخواره
- حمید محویمدرنیسم
- سروده یی از انجنیر حفیظ اله حازموکفر سجده جو شده
- نجیب بهروش عـلـو هـمـت
- عبدالو کیل کوچیخسته دلان
- مجید نفیسیبه کودکان زندان و تبعید
- بیژن باران یادها- دکتر غلامحسین ساعدی
- دوکتور بشير افضلیبرخيز
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش پنجم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) فرهـــــاد (دریـــــــا)
- مژگان ساغر شفا بدهکار
- حمید محویتنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند
- نورالله وثوقرأی حیران
- امیرخا ن جویندهزچشم ا ند ا ختی
- بیژن بارانپیری
- تحلیل از شین میم شینجهان و جهان بینی
- سید زبیر واعظیرازدل با وطندار
- مژگان ساغروطن
- حمید محوینقدی بر رمان«همنوایی شبانۀ ارکستر چوبها»
- شعر از :محمد یونس عثمانیتندورای حسرت
- عبدالغفور امینیمبا رک عید قربا ن
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- ایوان تورکینفگنجشک
- حمید محویکارگاه نقد ادبی
- نادیه فضلسه سروده زیبا
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش چهارم
- ترجمۀ سهراب شباهنگ در ستایش دیالک تیک
- امیرخا ن جوینده خُجَسّته عید
- محمد اسحاق ثناعید قربان
- محمدالله نصرتجامۀ عیدانه
- حلیمه مهر پورآ نروز دور نیست . . .
- سلیمان راوشمکان خدا
- نجـیـب بهــروش شـاهـد مقـصـود
- نورالله وثوقشیطانیِ آیینه ها
- تحلیلواره ای از میم حجری تراژدی قورباغه ها
- محمد اسحاق ثنا دلبر کافر
- شین میم شیناختران عطشان آزادی در شعر «تصویر»
- ا. م. شیری بیاد اکتبر سرخمان
- عبدالو کیل کوچیرنج بی پا یان
- امیرخا ن جوینده رنجـورتا کی
- برزین آذرمهراز زبان برگ...
- عبدالودود فضلیدنـیـای عـجـیـــب
- انجنیر عبدالقادرمسعودمتلونه زموږ د ولسونو ارزښتناک،ویاړلې ادبي او فرهنګي میراث
- حلیمه مهر پور جا مۀ تز ویر
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش سوم
- شین میم شینخود آموز خود اندیشی
- امیرخا ن جوینده دردِ نهان
- کیوان باژنهواي آزاد
- دکتر بیژن باراناروتیزم در شعر فروغ فرخ زاد
- شعری از انجنیر حفیظ ا له حازمنیامدی
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)کشورم
- برگردان حجریدرخت الفبا
- دوکتور بشير افضلیعشق اولين و آخرين
- نورالله وثوقراویان بردگی
- پیرایه یغمائیپیرایه یغمائی
- مولانا کبیر فرخاریلیلا صراحت روشنی
- ترجمه توسط حمید محویدر باب ضرورت هنر در دوران ما
- شین میم شینجهان و جهان بینی فروغ فرخزاد
- سرلوڅ مرادزی ملنګ جان او پښتوستان
- محمداکبر کرگردجهاني په شعر كې خيال تصوير اوعاطفه
- امیرخا ن جوینده نا چا ر
- صالحه وهاب واصلدر سوگ پدر
- محمد اسحاق ثنامرغ بی بال
- جینا روک پاکوکشور چهار رنگ
- محمدنبی عظیمی کاش کوچهء ما را نمی خواندم بخش دوم
- میم حجریکابوسی به رنگ رؤیا
- بیژن باراناستبداد
- انجنیر عبدالقادرمسعوددپاک زړي، وطنپال او ویاړلي شاعر ارواښادعبدالقدوس پرهیز دشعرونو ارزونه
- سلیمان راوش ادبیات و مسخ اندیشه در سیما ها
- عبدالودود فضلیازمـاسـت کـه بـرمـاسـت
- فرستنده:هاکان مسعود نوابیفکور من
- امیرخان جوینده تا بکی
- عبدالو کیل کوچیبار دیگر رسید فصل خزان
- ارسالی:هاکان مسعود نوابینشاط و ناره
- سعید سلطانی طارمیچشمه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)پیـــــــر مـــــا
- انجنیرسید عارف گهریکمعرفی یک استعداد پنهان دردیار عرفان فاریاب باستان
- جاویدفرهاد دودیدگاه در باره ی زبان
- محمدنبی عظیمیکاش کوچهء ما را نمی خواندم
- عبدالوکیل کوچیای دیده باز شو
- شعر از :محمد یونس عثمانیهیکل غم
- نوشته نذیر ظفرمسجد گلگون
- نجیب بهروش هـوش کـن هـمـدم هـر سـفـلـه و نادان نشـوی
- شعر از انجیلا هاشم هدایتوطن
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) با ادب باش
- مرکه کوونکې : انجنیر عبدالقادر مسعودزموږ دهیواد دخوږ ژبي، مبتکر شاعر او ژورنالیست ښاغلي خیال محمد کټوازی سره مرکه
- شعر از :محمد یونس "عثمانیلاله های سیاه
- عبدالودود فضلیچـــــــــــرا ؟
- امیرخا ن جویندهحلا ل
- سيد احسان واعظینميکردم چی ميکردم
- طنزکوتاهی از: زلمی رزمیگریه کردن هنراست - گریه دادن هنری والاتر
- امیر خان جوینده اســــــــــــــیر
- بیژن بارانتحریم
- نورالله وثوقره آوردِ سفر
- دکتر بیژن بارانزبان
- محمد اسحاق ثنا طاهر پر شکسته
- محمدالله نصرتمحمدالله نصرت
- زلیخا پوپلگیریه مکن کرزی
- دمحمد اکبر کرګر لیکنه دشعر اونثر په اړوند راولاړې پوښتني اوپه هغو يو څو خبرې
- صالحه وهاب واصلسلطان خزان
- انجنیر عبدالقادرمسعوددنامتو لیکوال او داستان لیکونکي ارواښاد محمددین ژواک د ادبي آثارو یوه بیلګه
- معظم " روستا "برسریر عرش معلا
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) دربزرگ داشت ازمقام هنری مرحوم استاد قاسم افغان
- دکتر بیژن بارانفارسی
- نجیب بهروش طنز
- برگردان : ز.رزمی چرا نی ها میان تهی اند ؟
- ناهيد بشردوستجدايى
- امیرخان جوینده نشد معلوم
- عبدالوکیل کوچیشورش عشق
- انجنیر حفیظ ا له حازمخانه دوست
- صور اسرافیلهزاران وصله
- امیرخان جوینده درد بیچون
- زبیر شیرزادزمونږ د کلی سپی اوس هم غاپی
- مترجم : حمید محویتخیل ادبی
- جاویدفرهادروایتی برای عاصی
- جما عتنوشته : نذیر ظفر
- شعر از :محمد یونس " عثمانی "باد
- امیرخان جوینده خسته دل
- عبدالودود فضلیخـــرطـوم فـیـــل
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- نجیب بهروشگودال ظلمت
- داكبر كرگر ليكنهيادونه اونكلونه
- م . اسحاق " ثنا "تیر بلا
- داکتراسدالله حبیبیاد داشتی درچندوچونی سبکهای شعرفارسی وسبک هندی
- عبدالغفورامینیغلط
- دکتر بیژن بارانادبیات در جامعه
- امیرخان جویندهچه لحظا تی هیجانی
- شعر از :محمدیونس عثمانیگل
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شهادت نــــــــوری
- امیرخان جوینده چند رباعی عیدی
- سيد زبير واعظی عید دیگر
- عبدالودود فضلیعـیـد پیغـام محـبـت
- شعر از :محمد یونس عثمانیبرگشت روح
- عبدالو کیل کوچیوحدت
- امیرخان جوینده چند رباعی
- نجیب بهروش تیــــغ دودم
- انجينيرهمت الله امين زیغزل
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان )بخش پانزدهم(
- حنیف بکتاشبی تقدیره شېبې
- محمدنبی عظیمی ازمیان نامه های زریاب ...
- جاوید فرهادرابطه ی زبان وفردیت
- ز.رطنزاندرفوائدمصالحه ملی
- امیرخان جوینده دوبیتی ها
- امیرخان جویندهرنج وفراق
- عبدالله وفاجگرگوشه
- بیژن بارانوطن
- هما میرافشاركــوچـــه
- ایمل خان فیضی سیاه سنگ هنوز جهان جهانی را نگشته است!
- شعر از : محمد یونس " عثمانی "رویا
- امیرخان جویندهچند رباعی
- عبدالو کیل کوچیاز افغانستان چه خبر
- امــــــــــــــــیرخان (جوینده)مادر
- نجیب بهروشاستقلال
- انجنیر حفیظ اله حازمآشیانه
- محمد اسحاق ثنا آزادی
- محمد یونس عثمانیآرزو
- عبدالودود فضلیچـه دهـل و چـه دنگ اسـت
- نجیب بهروش درد هجران دیده را ، در دیده خواب آورده ای
- اسدالله زمریآزادي
- جاوید فرهاددیده گاه پسامدرنیسم در باره ی زبان
- انجنیر عبدالقادر مسعوددخدای بخښلي ارواښاد امان الله سیلاب ساپی د ادبي اوفرهنګي شخصیت ارزونه
- محمدنبی عظیمی بخش هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب (بخش دوم)
- ولی محمد نورزی د عبد البا ری جها نی په ویا ړ
- ا. م. شیریبه حج رفتن روباه
- نجیب بهروش آفتاب صبح
- امیرخان جوینده نمیدانی
- نصرت شاد یک رمان میان سه ایدئولوژی
- نورالله وثوقرأ ی باطل
- همت الله امین زیغزل ... سلګۍ ځلا
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" چشم خورشید
- عبدالودود فضلیمـوش و بـقـال
- محمدنبی عظیمیگــــُزیده هایی از نامه های استاد رهنورد زریاب
- عبدالوکیل کوچیاستقلال وآزادی
- نورالله وثوقموسیقیِ آتش
- نجیب بهروش معراج کرامت
- ډاکټر حنیف بکتاشدریڅه
- دكتر بيژن بارانتبلور اختلالات روحي در شعر نو فارسي
- جاویدفرهادچند گپ درباره ی پسامدرنیسم
- انجنیر عبدالقادر مسعودد ښاعلي مفتاح الدین ساپي ادبي اوفرهنګي اثارو ته یوه کتنه
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- فرستنده: ب. دهزادخواب شگفت
- عزیزه عنایتبشکسته پـــــر
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) شکایت وطن
- نجیب بهروش عزم دلیرانه
- نورالله وثوقکُشتیِ فرنگی
- دکتر بیژن باراننقاشی و شعر
- عبدالودود فضلیمـعـشـوق ازل
- نصرت شاد آلکساندر بلوک ، شاعر سمبولیسم
- دکتور فرید طهماسمرغ شکم پر( طــنـز)
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری)سرچشمه ی حیات
- شعر از :محمد یونس عثمانیتک درخت
- نورالدین(همسنگر)بیتو این زنده گی
- محمدنادر«برلاس»دختی غزل
- نجیب "بهروش" وصا ل د وست
- نورالله وثوقنفرت نهاد
- مولانا عبدالکبیر "فرخاری" مشک تر
- محمدنادربرلاستک تک
- محمد یونس " عثمانی "عقیق گریه
- كاوه رعديپایان كارناوال مرگ
- شعر از لبیبیوکـــــــیل قــــــوم
- عبدالودود فضلیوطـــــن
- همت الله امین زیله ښاغلي محمداسماعيل څپه سره ادبي مرکه
- سيد زبير واعظی قند پارسی
- ډاکټر حنیف بکتا ش د سوما له خمه اخلي نوش په نوش وروستي جامونه
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) گرمی آه
- جاوید فرهاددوبیتی هایی برای یک شَبَح
- جاویدفرهادروش های درست نویسی ودرست گویی در زبان
- نورالله وثوقپنالتی
- عبدالودود فضلیدنـیـــای مــدهــوشــان
- انجنیرعبدالقادر مسعود ښاغلي عبدالباري جهاني نوښتګر اومخکښ شاعر اولیکوال
- عزیزه عنایت قسمت سوم د ر کوچه با غ عروض !
- انجنیـر خلیـل الله رووًفـی به تماشـا گـران تاریخ
- نورالله وثوق الفبا
- پیام تسلیت و همدردی اوزبیک ها و ترکمن های افغانستان مقیم انگلستان به مناسبت وفات نا به هنگام شاد روان رضوانقل تمنا شاعر و نویسنده نستوه میهن
- دکتر بیژن بارانزبان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) به مناسبت روز پـــد ر
- شعر از : بهزاد قرایینقش بی غبار
- تهیه و کمپیوتراز توسط محمدالله نصرت حرفِ دل
- عزیزه عنایت بخش دوم در کوچه با غ عروض !
- نجیب (بهروش) جوش می
- انجنیرعبدالقادر مسعودشهید سیلاب( ساپي ) د لوړتفکراوسپیڅلي احساس شاعر او لیکوال
- نصرتمهــمــان
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) موی مشکین
- دکتور فرید طهماسمعذرت می خواهیم!!
- عبدالوکیل کوچیمادر
- دکتر بیژن بارانبگذار هزار گل بشکفد
- نورالله وثوقدرسِ هندسه
- معظم شاه روستاعشق بی پروا
- عبدالودود فضلیستاره هـا میگیـریـنـد
- قیوم بشیرطالع سعید!!!
- طنزاز قلم فضل الرحیم رحیمیک خبر جانانه !
- محمدالله نصرتدل پردرد
- نیلاب موج سلامآیا فراگیر شدن « بیدل » هراس پراگن میشود؟
- داکتراسدالله حبیب یاد داشتی به نویسندۀ « بیدل شناسی یا بیدل جدایی »
- حنیف بکتاش مسکا دې مه درېغوه
- قیوم بشیرخشم خلایق
- عبدالوکیل کوچیمن انسانم من انسانم
- مولانا عبدالکبیر (فرخاری) بازهم درمورد درست نویسی
- مخممسنجیب الله بهروش