تنها
 مسعود حداد مسعود حداد

 

در سفر تنها شدم ،همدم وهمراز نیست

خاطرم بس پریشان ویکنفر دمساز نیست

مثل مجنون پیمودم افتان وخیزان راه را

دورگــشتم از عزیزم، دلبر طناز نیسـت

روز شـب با بیکسی آوارۀ صحرا شـدم

درکنارم قامت برنای آن سرو نازنیست

تن بریده از مجال، درزیر حسرت بارغم

بال هایم بر تکـید وقدرت پرواز نیسـت

رسیدعمرم به آخـربا حسرت وآرمان ها

بلبل وباغ وبهارو یارخوش آواز نیست

28می 2012

 

 


May 29th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان