تو گاو از خر باز نمی شناسی؟
عبید زاکانی عبید زاکانی

پیشکش به توده های زحمتکش


• روستائی ئی ماده گاوی داشت و ماده خری با كره ای.

• خر
بمرد.


• گاو
شیر به كره خر می داد و روستائی را شیر دیگر نبود.


• روستائی ملول شد و گفت:

• «خدایا تو این كره خر را مرگی بده تا عیالان من شیر گاو بخورند.»

• روز دیگر در پایگاه رفت.

گاو را دید، مرده.


• مردك را دود از سر برفت و گفت:


• «خدایا من خر را گفتم.

• تو گاو از خر باز نمی شناسی؟»
پایان

June 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان