• خر بمرد.
• گاو شیر به كره خر می داد و روستائی را شیر دیگر نبود.
• روستائی ملول شد و گفت:
• «خدایا تو این كره خر را مرگی بده تا عیالان من شیر گاو بخورند.»
• روز دیگر در پایگاه رفت.
• گاو را دید، مرده.
• مردك را دود از سر برفت و گفت:
• «خدایا من خر را گفتم.
• تو گاو از خر باز نمی شناسی؟»
پایان