توسنِ جهل
فروغ ازلندن فروغ ازلندن

      
لاف ازاسلامِ وایمان میزنی
سرزِهرگبرومسلمان میزنی
نقضِ قانون و کلامِ حق مُدام
ازچه روبردین بُهتان میزنی
مَی نمی نوشی که باشد ناروا
جام ها از خونِ انسان میزنی
با فسادو رشوه عادت کردهٔ
هر کجا پیدا و پنهان میزنی
لُقمه نانی ازغریب وبیوه زن
ازمریض دارودَرمان میزنی
جو صِفت گندم نمایی  میکنی
تکیه بر جای بزرگان میزنی
برسرِ هرزخم میپاشی نمک
هریکی را زخم برجان میزنی
حسرَتِ مال ومنال ات میکُشد
سُرمه را ازچشم جانان میزنی
آبرو و عزت و ننگ و وقار
هرکجا برخاک یکسان میزنی
توسنِ جهل ات بهر سو تاخته
گویِ بربادی،بچوگان میزنی
زندگی را لحظهٔ نیست اعتبار
در فروغ ظُلم جولان میزنی
       2/7/2013





July 4th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان