حیران مانده ام
نوشته نذیر ظفر  نوشته نذیر ظفر

   ورجینیا 13/25/06

من به مکر یار حیران مانده ام

شامـــــها بیدار حیران مانده ام

غصهء دوران کشم یا هجر او

از غمی بسیار حیران مانده ام

ساقی مست و محتسب اندر قفا

بر دو بد کردار حیران مانده ام

نی وطن اینجا مرا نی همو طن

بیکس و بیــکار حیران مانده ام

رنگ کی معـــیار بوی گل بود

در سر گـــلزار حیران مانده ام

شیخ در عشــقم ملامت می کند

من به این مکار حیران مانده ام

می ســتایم صنـــــعت نقاش را

در رخ دلـــدار حیران مانده ام

 

ما را فرو ختند    نوشته نذیرظفر 13/25/06

ما را برای غیر چی ارزان فروختند

مثل متاع کــــــهنه به تاوان فروختند

اخوان دست فروش ببــــازار اجنبی

ما را به شادیانه به دزدان فروختند

آتش زدند به رونق کا شانه های ما

ما را میان آتـــش سوزان فروختند

اول به چاه نهادن وبا فتنه های داغ

مثل جمال یوسف ء کنعان فروختند

از بهر نان خویـــش حریفان نا بکار

ما را به صد فسانه به دونان فروختند

زین زاهدان امیدءدعا را مکن (ظفر)

اینها نیات خویش به شیطان فروختند

 

 

ما را فرو ختند    نوشته نذیرظفر 13/25/06

ما را برای غیر چی ارزان فروختند

مثل متاع کــــــهنه به تاوان فروختند

اخوان دست فروش ببــــازار اجنبی

ما را به شادیانه به دزدان فروختند

آتش زدند به رونق کا شانه های ما

ما را میان آتـــش سوزان فروختند

اول به چاه نهادن وبا فتنه های داغ

مثل جمال یوسف ء کنعان فروختند

از بهر نان خویـــش حریفان نا بکار

ما را به صد فسانه به دونان فروختند

زین زاهدان امیدءدعا را مکن (ظفر)

اینها نیات خویش به شیطان فروختند

 

 

 

 

 

ما را فرو ختند    نوشته نذیرظفر 13/25/06

ما را برای غیر چی ارزان فروختند

مثل متاع کــــــهنه به تاوان فروختند

اخوان دست فروش ببــــازار اجنبی

ما را به شادیانه به دزدان فروختند

آتش زدند به رونق کا شانه های ما

ما را میان آتـــش سوزان فروختند

اول به چاه نهادن وبا فتنه های داغ

مثل جمال یوسف ء کنعان فروختند

از بهر نان خویـــش حریفان نا بکار

ما را به صد فسانه به دونان فروختند

زین زاهدان امیدءدعا را مکن (ظفر)

اینها نیات خویش به شیطان فروختند

 

 

 

 








June 27th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان