ابوالقاسم الشابی، شاعر نامدار تونس
(سروده شده به مناسبت اشغال تونس از طرف نيروهای استعماری فرانسه در اوایل قرن بیستم)
• به زخم توده خنديدی
• و دست هايت به خونش آغشته گشت
• سودای امحای جادوی هستی را به سر پختی
• و بذر اندوه و آه و اشک در آفاق افشاندی
• باش در انتظار!
• چرا که به سويت از آفاق
• به پرهيز باش، که زير خاکستر،
• تيغکاران، هماره
• دروگران جراحت و زخم اند
• قلب زمين غرقه در خون است
• و چهر زمين غرقه در اشک
(سروده شده به مناسبت اشغال تونس از طرف نيروهای استعماری فرانسه در اوایل قرن بیستم)
خطابه ای برای جبّاران جهان
• هان، ای ستم پیشه، ای مستبد
• ای دوستدار تیرگی، خصم زندگی!
• ای دوستدار تیرگی، خصم زندگی!
• به زخم توده خنديدی
• و دست هايت به خونش آغشته گشت
• سودای امحای جادوی هستی را به سر پختی
• و بذر اندوه و آه و اشک در آفاق افشاندی
• باش در انتظار!
• دل بر آسمان و بهار و صبح روشن مبند!
• چرا که به سويت از آفاق
• تندر و ظلمت و بادهای توفانزا روانند
• به پرهيز باش، که زير خاکستر،
• آتشی هراسناک شعله ور است!
• تيغکاران، هماره
• دروگران جراحت و زخم اند
***
• بنگر بدانجا ، که توده را بی سر و سردار کرده ای
• بنگر بدانجا، که گل های اميد لگدکوب سپاه تو بوده اند
• بنگر بدانجا، که گل های اميد لگدکوب سپاه تو بوده اند
• قلب زمين غرقه در خون است
• و چهر زمين غرقه در اشک
***
• سیل جوشان خون تو را خواهد برد
• و تندباد شعله به لب تو را خواهد خورد!
*****
• و تندباد شعله به لب تو را خواهد خورد!
*****
الى طغاة العالم
• ألا أيها الظالم المستبد
• حبيب الظلام عدو الحياه
• سخرت بأنات شعب ضعيف
• و كفك مخضوبة من دماه
• و سرت تشوه سحر الوجود
• و تبذر شوك الاسى فی رباه
• رويدك لا يخدعنك الربيع
• و صحو الفضاء و ضوء الصباح
• ففی الافق الرحب هول الظلام و قصف الرعود و عصف
• الرياح
• حذار فتحت الرماد اللهيب
• و من يبذر الشوك يجن الجراح
• تأمل هنالك انى حصدت رؤوس الورى و زهور الأمل
• و رويت بالدم قلب التراب اشربته الدمع حتى ثمل
• سيجرفك سيل الدماء
• و يأكلك العاصف المشتعل
• حبيب الظلام عدو الحياه
• سخرت بأنات شعب ضعيف
• و كفك مخضوبة من دماه
• و سرت تشوه سحر الوجود
• و تبذر شوك الاسى فی رباه
• رويدك لا يخدعنك الربيع
• و صحو الفضاء و ضوء الصباح
• ففی الافق الرحب هول الظلام و قصف الرعود و عصف
• الرياح
• حذار فتحت الرماد اللهيب
• و من يبذر الشوك يجن الجراح
• تأمل هنالك انى حصدت رؤوس الورى و زهور الأمل
• و رويت بالدم قلب التراب اشربته الدمع حتى ثمل
• سيجرفك سيل الدماء
• و يأكلك العاصف المشتعل
سرچشمه متن شعر: تارنگاشت عدالت
برگردان آزاد شعر از نجار