• درنای سرخپوش
• در سا حل خموش
• ديشب، تمام شب
• می خواند پر خروش:
• «دريا نديده بودم
• پژمرده، چهره زرد
• از تاب و تب فتاده
• بر جا نشسته سرد
• زانوی غم گرفته
• پر مويه در بغل
• در ضجه ی سياهی
• از التهاب و درد... »
• رهپوی اين سفر
• از گردش ِ زمانه ی بيمار در عجب
• از هول دير پائی اين شام در تعب
• سوزنده پرسشی به لب
• در شعله های تب
• پر خشم و پر خروش
• می خواندم به گوش:
• «اين سختسر چگونه
• گرديده رامسر
• در نيمه های راه
• و افتاده از نفس؟
• چون پر شکسته مرغي،
• در کنج يک قفس...
• در خود فروشکسته
• از خويش بی خبر؟
• آخر که اش نهاده
• سنگ لحد به سر؟!
• اين سختسر که ديري
• توفنده بود سخت
• ازچه فرو نشسته
• دل کنده از نبرد؟!
• اين اژدهای خفته
• خوابش برای چيست؟
• چشم انتظار نعره ی توفان ز سوی کيست؟
• در آرزوی ِ خيزش باد از کدام سوست؟
• لبپر چرا نمی زند؟
• قد بر نمی کشد؟
• طغيان نمی کند؟
• شور ِ نهفته را
• عريان نمی کند؟
• بر پُرسه های اين شب ِسنگين و نا به جا
• پاسخ نمی دهد؟
• روشن نمی سرايد
• کاماج ها چه شد؟
• آن شور ِ پا گرفته
• در موج ها چه شد؟
• وان موج های رفته
• تا اوج ها چه شد؟
• فصل بلند شر
• آخر نشد مگر؟
• آيا به سر نمانده اش
• ديگر هوای رشد؟
• در سينه اش نمی تپد
• قلب تپان ِ ماه؟
• سو سو در او نمی زند
• تک اختران راه؟
• مرغان ره بگوئيد
• در شب چه رفته است
• با آنهمه نشاندن دانه به ژرف ِ خاک
• نشکفته گر ستاره ای در بی کران چه باک؟
• درکشتزار شب
• ما رشد می کنيم
• بر چاره های ره
• ما راه می بريم
• در موجسارهی نهان در ژرفنای شب
• خود قطره قطره باهم پيوند می خوريم
• اين نغمه ها چو با هم همساز می شود،
• درياگری دريا آغاز می شود...»
• با اين همه، هميشه
• اين مرغ ِ دردمند
• در اوج موج ها
• يا ژرفه های خامش و بيمار گون ِشب،
• فرياد می زند:
• «ياران
• خطر!
• خطر!
• از دام ها
• حذر!
• از برکه های پر شده از لايه ی لجن،
• از مارهای آبی بر موج ها سوار،
• گه زير، گه زبَر
• آنان که ماهرانه
• خود پيش می برند،
• ليکن رهبْرانه
• بر ريشه می زنند.»
• شبخوان ِ اين سفر
• از سختی و مرارت اين راه با خبر،
• رهتوشه ای فراهم،
• کرده خورند راه،
• ليکن در اين کرانه ی خاموش و وهمناک،
• خواب از سرش ربوده،
• کابوس هولناک!
پایان