درهمسویی با جناب مولانا عبدالکبیر فرخاری
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

 سلام ودرود برشما جناب مولانا صاحب فرخاری گرانقدر!

 

  پیش از همه اجازه بدهید مراتب عمیقترین تأثرات خود ، خانواده، رفقا ودوستانم را به مناسبت ازدست  رفتن پنج تن از جگرگوشه گان و اعضای خانوادهء تان در سانحهء مرگبار سفوط هواپیما ابراز بدارم و برای شما پدر داغدیده ورنج کشیده صبر جمیل واجر جزیل از درگاه خدواند بخشاینده آرزو نمایم. خداوند آن عزیزان معصوم را ببخشاید و جنت فردوس را جایگاه شان بسازد. آمین !

 

اگرچه من از طریق سایت های وزین مشعل، پندار واصالت با نبشته های ارزشمند  و اشعار نغز  تان آشنایی داشته وهمیشه ازنکات ظریف و لطیف این نبشته ها کسب فیض نموده ام ؛ ولی اکنون با دیدن نبشتهء شما درمورد درست نویسی و با اطلاع از مصیبتی که چندی پیش دامنگیر شما و خانوادهء تان شده بود، متوجه شدم که فقط مردان  بزرگی مانند شما که شیفتهء زبان وعاشق فرهنگ مردم خویش اند ، می توانند با وصف داشتن چنان غم بزرگ ومصیبت جانگداز هنوز هم به خاطر سلامت زبان و درستی بیان مردم سرزمین مألوف شان دست به قلم ببرند و برای بالنده گی و شگوفایی زبان مادری خویش بیندیشند وخامه رنجه کنند.

 

  واما بعد : برای من جای بسی افتخار است که نوشتهء " نا همگونی ها.... " درمورد درست نویسی درزبان فارسی  مورد توجه شماری از دوستان وازجمله شما دوست بزرگوار قرار گرفت، با وصف آن که خالی از اشتباهات نبود وکمی ها وکاستی هایی نیز داشت. مثلاً همان طوری که شما در نبشتهء تان به صورت درست اشاره کرده اید که به اساس دستور زبان عربی اگر حرف آخر پیشوند و حروف پیش از پسوند حروف بریده ( ا، د، ذ، ر، ز، ، و ) نباشد می توان پیشوند وپسوند را متصل با کلمات نوشت. نکته یی که آقای زمان هوتک نیز درنقد شان به استناد از رسالهء روش املای زبان فارسی " به گونهء دیگری  بدان اشاره هایی داشته اند، می تواند کاستیی به حساب آید. هرچند که من دلایل خود را داشتم و هنوز هم معتقد هستم که هرگاه جدا نوشتن پیشوند " می " ازفعل معنای واژه را تغییر ندهد، همان طوری که جناب زریاب یکی از اعضای برجستهء کمیسیون رسالهء روش املای زبان فارسی نوشته اند، می توان بدون تشویش به همین روش نوشت. ولی درمورد مثلاً نوشتن واژه های مرکبی مانند "پیشرو" و "پیش رو" که هرکدام معانی جداگانه یی دارند باید محتاط بود ومطابق روشی که درسالهء " روش املای زبان فارسی " مشوره داده شده است، عمل نمود.

 

 دربارهء تاثیر پذیری زبان ما از زبان غنامند عربی نیزکاملاً با شما همعقیده هستم. زبان عربی نه تنها از لحاظ واژه ها و واژه سازی درهر رگ وهر پی زبان ما  نفوذ کرده ، بل دربسی حالات زبان ما را مجبور به تابعیت از قواعد گرامری ودستوری ( صرف ونحو )  خویش نموده است.  می خواهم بیان کنم که این مسأله  پس از فتوحات مسلمانان به ویژه دردوران غزنویان وسلجوقیان در سرزمین های فارسی زبان رونق خاص یافت و بودند علما وفصحایی که سخن گفتن و نوشتن به زبان عربی را علامت فصاحت وبلاغت ومرتبت بلند علم ودانش انسان درجامعه می پنداشتند . به یاد می آوریم عربی مآبی واظهار فضل وبرتری جویی علما و فضلایی مانند عنصرالمعانی را که به دوستانش می نوشت :     " اگر نامه پارسی بوَد ، فارسی مطلق منویس که ناخوش باشد ." ونیز ناگفته نباید گذشت که در درآمیزی زبان عربی با زبان فارسی دانشمندان عربی مآب مذاهب معتزله وشیعه اسماعیلیه با فضل فروشی ها وجلوه گری هایی که درساحت مقدس ادب فارسی نمودند، نقش فراوانی داشته اند.  یکی از این دانشمندان زبان فارسی ، صاحب من عباد ( 326 – 238 خ ) بود که به زبان عربی سخن می گفت وبه عربی می نوشت وفارسی را خوار وحقیر می پنداشت.                                                                                                                                                                      

 اما این بعد ها به ویژه درزمان ما بود که عده یی از عربی ستیزان وطرفداران ستره ساختن زبان فارسی ازواژه های زبان های دیگر در حوزهء فرهنگی فارسی زبانان کوشش کردند تا با نوشتن و گفتن برخی از واژه های اصیل وسچهء فارسی به جای واژه های بیگانه به ویژه عربی،  آرام آرام از نقش زبان عربی درزبان ما بکاهند و به تسلط هزار وپنجصد سالهء آن پایان بخشند که متأسفانه کوشش های این دانشمندان زبان به دلیل نفوذ بیش از حد وحصر زبان تازی درتارو پود زبان ما بی نتیجه بوده ویا کمتر نتیجه داده است. مثلاً همین واژهء " زبان " را بگیریم که واژهء فارسی است ولی تا هنوز که هنوز است نتوانسته است جاگزین واژهء " لسان " عربی گردد یا مثلاً واژه های یومیه ولیله را تا هنوز هم نتوانسته ایم هنگام نوشتن وسخن گفتن از یاد ببریم وبه عوض آن ها بنویسیم : روزانه وشبانه. مثلاً  تا هنوزبسیاری از نخبه گان ما که فارسی زبان مادری شان است می نویسند و یا می گویند : "در لیلیه پوهنتون کابل رفته بودم"، جمله یی که نیم آن عربی نیم آن پشتو و نیم دیگرش فارسی است.

 

  واپسین سخنی که  باید خدمت آن بزرگوار به عرض رسانید ، می تواند این نکته باشد : تا مادامی که سیاست فرهنگی کشور تغییر نکند وبرای بالنده گی زبان های مروج کشور بدون هرگونه تنگ نظری وتعصب تدابیر بنیادی اتخاذ نگردد، مبارزه با این نابه هنجاری ها وناهمگونی ها  درشیوه های نوشتاری و گفتاری اگر بیهوده نباشد، تأثیر چندانی هم به بهبود وضع نخواهد کرد.   به ویژه حالا حالاها که یکبار دیگر فاتحین  عرب ولی این بار نه با شمشیربران بل با انبان های پر وپیمان زر وعباها وقباهای زربفت درسرزمین ما سرازیر شده اند و روزی نیست که خبر ساختن منبر ومدرسه یی را که از جانب آنان تمویل می شود، نشنویم.  

 

 بیشترازاین زحمت نمی دهم. شما به سلامت باشید.


May 24th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان