پیشکش به کارگران مبارز بویژه کارگران سندیکای نیشکر هفت تپه و شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و تمامی کارگران اسیر و دربند.
• دیشب تمام شب
• درنای سرخپوش،
• در ساحل خموش
• می خواند پر خروش…
• دریا،
• کنار او
• خنیاگری غمین و
• پریشان بود،
• بر دل هزار سایه ماتم داشت،
• بر اطلس ِ سیاهش
• عطری نه از طراوت باران بود،
• شوری نه از کشاکش توفان ها…
• درجزرخویش
• با همه جان زجر می کشید …
• و آن مرغِ جان به لب
• از هول دیرپایی این جزر
• در تعب
• میخواند دمبدم:
• “ای اژدهای آبی
• ای زنده از خروش!
• ای سختسر
• که دیری بر صخره کوفتی،
• و بارها فکندی لرزه به جان شب…
• وکنون…
• چنین فسرده
• پژ مرده، چهره زرد
• از تاب و تب فتاده،
• بر جا نشسته سرد ! …
• ای یل
• که ات به ذلت
• گردانده رامسر؟
• دست که ات نهاده
• سنگ لحد به سر؟
• در نیمه های راه و
• افتاده از نفس
• چون پرشکسته مرغی
• در کنج یک قفس...
• با چون تویی چه کردند
• دیوان بوالهوس؟
•
• کاین سان ز پا فتادی
• دل کندی از نبرد!
• در انتظارنعره ی توفان ز کیستی؟
• درآرزویِ خیزش باد از کدام سو؟
• لبپر چرا نمی زنی،
• قد بر نمی کشی،
• طغیان نمی کنی،
• شورِ نهفته را
• عریان نمی کنی؟
• روشن نمی سرایی
• آماجها چه شد؟
• آن شورِ پا گرفته ،
• در موج ها چه شد؟
• وآن موج های رفته،
• تا اوجها چه شد؟
• فصل بلند شر
• آخر نشد مگر؟
• در سینه ات نمی تپد،
• قلب تپانِ ماه؟
• سو سو دراو نمی زند،
• شب اختران راه؟
• آیا به سر نمانده ات
• دیگر هوای رشد؟
• شور بر آمدن
• غوغایِ بر شدن…
• برآسمان جهیدن
• بر صخره کوفتن؟…“
*****
• دریای شب گرفته• از درد کف به لب،
• گوید به غمگساری:
• “ای مرغ تیز پر!
• در موج موج دریا،
• تا این سکوت هست،
• تا این فضای ترس…
• دریا اگر نگردد از قطره بارور
• قطره اگر نگردد
• چون بحر پهنه ور
• گر من ز تو نگیرم
• دریا دلی و
• خود
• دریا دلی نبخشم
• بر موجهای فرد…
• بر اوجها رسیدن،
• جزخواب یا خیالی،
• در عمق شب
• چه باشد؟…“
*****
• “در سیر این سفر
• بس بارها که بی سر
• کژراهه رفته ایم!
• با آن همه نشاندن گلدانه در مغاک
• نشکفته کوکبی اگردر آسمان چه باک؟
• در پرده های این شب
• با هم اگر بخواهیم
• ره باز می کنیم!
• با بال بال در هم
• پرواز روشنی را
• آغاز می کنیم!
• درموجساره ی نهان در ژرفنای شب،
• خود قطره قطره با هم پیوند می خوریم،
• این نغمهها چو با هم،همساز می شود،
• دریاگری دریا آغاز می شود…
• با این همه، همیشه
• ای مرغِ دردمند
• در اوج موج ها،
• یا ژرفه های خامش و بیمار گونِ شب،
• فریاد کن !
• بخوان!
• یاران
• خطر!
• خطر!
• از دام ها
• حذر!
• از برکههای پر شده از لایه ی لجن،
• ازمارهای آبی بر موج ها سوار،
• گه زیر، گه زبَر
• آنان که ماهرانه
• خود پیش می برند،
• اما رهبُرانه
• بر ریشه می زنند. “
*****
• شبخوانِ این سفر
• از سختی و مرارت این راه با خبر،
• رهتوشه ای فراهم،
• کرده خورند راه،
• لیکن در این کرانه ی خاموش و وهمناک،
• خواب از سرش ربوده ،
• کابوس هولناک!
پایان