دو دنیا
کامبیز گیلانی کامبیز گیلانی

 


• کتاب، اگر
• با عشق نوشته شود،
• زنده خواهد ماند ـ
• هر کتابی.

• نوشته، اگر
• به زندگی
• روشنی دهد،
• هميشه خواهد درخشيد ـ
• هر نوشته ای.

• اينک
• من و تو
• رو در روی هم
• ايستاده ايم.

• اينجا "چار زندان نيست"
• دو دنيا ست ـ
• چشم در چشم:
• دنيای من
• دنيای تو.

• و ما هر دو
• در خود غوطه می خوريم.

• تو در خويش بسته ی خود
• فرو می روی
• و
• کوچکتر می شوی

• و آن همه
• خون و استخوان
• که از جهان من ربوده ای
• به کارت نمی آيد.

• بازی می کنی
• بازی می دهی
• در بازی تلخ انديشه ای
• که ديري است
• انديشه را
• چون عشق
• به آتش سپرده است
• و
• در تنها مدار کوچک شونده ی افول
• به قهقرا می رود.


• در دنيای من
• آدم
• هنوز زنده است.

• انتخاب می کند
• اشتباه می کند
• به آن اعتراف می کند
• اما
• نه با شکنجه.

• و

• دوباره
• انتخابی ديگر.

• در دنيای من
• همه چيز
• هميشه
• بهترين نيست.

• همه ی گل ها
• هميشه خوش بو نيستند.

• همه ی رنگ ها
• هميشه همانطور نمی مانند.


• وقتی
• بهار به سوی پاييز می رود
• نه
• سبز
• سبز می ماند
• نه
• سرخ،
• سرخ.

• در دنيای من
• اميد اما
• هميشه زنده است.

• همه می دانند
• که دوباره بهار می آيد.

• که زمستان
• هميشگی نيست
• که
• زمستان هم
• درس هايی دارد.


• دردنيای من
• هيچ دروازه
• و
• دری نيست.

• و
• می بينی
• که چگونه از تو
• می گريزند
• تا
• نا پاکی نشسته از تو
• بر انديشه را
• درجهان من
• از خود بشويند.

• اينجا
• "چار زندان نيست"
• دو دنيا ست
• و آن دو
• رو در روی يک ديگر
• صف کشيده اند:
• يکی
• در خود فرو می رود
• تا بپوسد

• يکی
• از خود عبور می کند
• تا بشکفد.

پایان

• حا گفت:
• با سلام
• شعری زیبا، پرمحتوا، سرشار از شعور، تأمل انگیز و زیبا

• شاعر این شعر در یخبندان زمستان هم ـ حتی ـ نوید بهار می دهد و بر طبل خروشان امید می کوبد.

• با منطقی خارائین از پوسیدن کهنه و از شکفتن نو سخن می گوید، آنهم با ژرف اندیشی ئی ستودنی:

• نو برای شکفتن، از خویشتن خویش عبور می کند.

• شاید منظور شاعر از مفهوم «عبور از خویش»، نفی دیالک تیکی خویش باشد، تعالی انتقادی خویش باشد از نازل به عالی، در مصاف طبقاتی تحول بخش در جامعه و جهان!
• عمر شاعر دراز باد!


October 2nd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان