راز نشگفته
مسعود حداد مسعود حداد

«میل دریا گرکنی من دیده را دریا کنم»

«میل صحراگرکنی من سینه راصحراکنم»

گر بیآزارم ترا در ره عشق چون شبان

مثل موسی دیده تر،دردشتها هی ها کنم

خواهش من از تو باشد یک نگاه معنی دار

بیشتر برمن حرام باد گرخواهش بیجاکنم

گر بنوشم جرعۀ می از ساغر چشمان تو

 مست گردم،قرص رویت راخیال ماه کنم

روبسوی ماه نموده، نیـم شـــب با چشم دل

خال شب گون انـدرین ماه را تما شا کــنم

از خـدایـم قــدرت  آنرا بخــواهــم، تا ترا

دل بگردانم به سویم ، مثل خود شیدا کنم

گر شکستی این دل بیچاره ام را ،وانگهی

همچوقیس درکوچه ها، شور وشربرپا کنم

 پاد شـــاه مــن تو ئی درحوزۀ عشـق وجــزا

نه که هر خار وخسی را من بجای شاه کنم

نیاید هرگز آنروزی که «حداد»راز بشگفته

آن عزیز جسم وروح راهمچو خود رسوا کنم

25اپریل2012


April 25th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان