رمـز نـگـاه
نجیب  بهروش               نجیب بهروش

ونکوور  کانادا

استقبال از غزل (ظهیر) فاریابی، به این مطلع:

بتی دارم که حسنش رونق صد بوستان دارد   رخ من از بهار او چرا رنگ خزان دارد

 

بـتـی دارم کـه  هـــر رمـز نگـاهـش صـد زبـان دارد

هـــــــزاران دفــتـر مـعـنـی بـه یـک ایـمـا بـیـان دارد

فــــــراقـش درد بـی درمـان و دل خـواهـان دیـدارش

وصالـش آب حـیـوان اسـت نـمـیـرد هـــرکـه آن دارد

هـمـان روزی کـه دیدم جـوهـــــررخـشـنـدۀ حـسـنـش

بـه دل گـفـتـم کـه از دسـتـش مـده قــدر گــــران دارد

مـیـان خـوب رویان گــــــوی سـبـقـت بـرده در عـالـم

ز زخـم چـشـم بـدبـیـنـان خـــــــــدایـش در امـان دارد

خـجـالـت مـیشـود خـورشـیـد و مــه از پـرتـو رویـش

گـل رخـســار اگــــر بـیـرون ز زیـر سـایـه بـان دارد

شـمـیـم زلـف شـبـرنگـش چـنـان بگـرفـتـه گـردون را

کـه گـویـی بـاد مـشـرق مـشـک سـوده در دهـان دارد

نـدیـدم مـن بـدیـن اوصـاف هــــــــــرگــز آدمـیـزادی

رقـابـت در نـکـــویـی بـا مـلـک در آسـمـــــــان دارد

طـبـیـب قـلـب بـیـمـار اسـت نـگــــــــار نـازنـیـن مـن

بـه بـیـمــــــــــــــــاری دل دارو ز عـنـاب لـبـان دارد

ولــی آن شـــــوخ بـی پـروا بـه بـازی مـیـبـرد دل را

نه دلـسـوزی بـه پـیـر و نـی مـحـبـت بـر جـوان دارد

مارچ  2011


March 18th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان