زبان
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

در فرهنگ جهانی امروزی زبان 2 گونه است: طبیعی برای انسانها و ماشینی برای رایانه ها. در این جستار مراد زبان طبیعی است. زبان وسیله ارتباط بین موجودات است که شامل ماشینهای هوشمند هم می شود.

 

زبان مهارتی در مغز و عضلات است. این مهارت بر بنمایه های ارثی، از 2 میلیون سال پیش در انسانماها، در تکامل مغز و تارهای صوتی برای ایجاد ارتباط اجتماعی پدید آمد. در روال تکامل زبان شفاهی برای ترابری اطلاعات 2 شبکه عصب کورتکس کلامی/ لغتی در نمیکره مغز چپ و عاطفی/ معنایی در نیمکره مغز راست شکل گرفتند.

 

قبل از بروز زبان در جامعه انسانی، مغز انسان به مرحله اندیشیدن نمادی/ سمبولیک از 100 هزار سال پیش رسیده بود. اندیشیدن نمادی کاربرد یک چیز برای بیان چیز دیگر می باشد که انسان را از انسانما جدا می کند. آثار عتیق از 60 هزار سال پیش در آفریقای جنوبی بر تکه های پوست تخم شتر مرغ با حک خطوط موازی و متقاطع بدست آمده اند. این نقوش بمنظور شناسنامه فردی یا گروهی نشان از نمادگرایی دارند.

 

حساب، طنز، استعاره چند نمونه اندیشه نمادی اند. در حساب عدد 2 شمارش 2 شیی را می نمایاند. استعاره هم چیزی را برای بیان چیز دیگر بکار می برد. داس به هلال ماه تشبیه می شود. حافظ: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو./ یادم از کشته خویش آمد و وقت درو. رابطه این 2 شیی مجزا/ گسسته در استعاره قرار می گیرد. اگر این 2 شیی پیوسته باشند قیاس بین آن 2 آرایه ادبی مجاز/ متونیم نامیده می شود. معمولا تعمیم جزء به کل نمونه مجاز مرسل Synecdoche است. تقابلهای سوسور محورهای همنشینی - جانشینی، همزمانی – درزمانی، گفتار- نوشتار، دال-مدلول مداقه شود. http://nodveh.blogfa.com/post-198.aspx

 

از همان ابتدای اسکان انسانها در غارهای کوهپایه ها، کناره رودها، ساختن کپر/ سنگچین های باامنیت بیشتر، افق دیدشان تغییر کرد. درختان و جانوران جدید در زندگیشان پیدا شدند. بخاطر کوچ از شرق آفریقا بدنبال آفتاب به  خاور در آسیا و سپس به قاره آمریکا رسیدند. در فصل گرما با دور شدن از استوا به اروپای جنوبی رسیدند.

 

این کوچ سترگ منجر به پیدایش افقهای نوین با گیاهان، جانوران، تپه ها، نهرهای غریب در اذهان ساکنان شد. متناظر با این اجسام اسمها، صفتها، فعلهای جدیدی مطابق اوضاع محلی به زبان افزوده شدند. این افزایش کلمات، عواطف، خلاقیت مغزی به اشتقاق زبان آنها انجامید- چون محیطهای جدید متفاوت بودند.

 

بعلاوه نسل جدید در اقلیم جدید هم تلفظ کلمات قدیمی را تغییر دادند. این اشتقاق زبان را در کوچ آریاییها از شمال دریای خزر و مصب ولگا به شرق/ شبه قاره هند، جنوب/ فلات ایران، غرب/ جزایر یونان در 4 هزار سال پیش هم میتوان در قرابت زبانهای متقدم ودیک هندی، گاتیک ایرانی، الاییک Ellas یونان دید. نمونه: مادر، ستاره، ماه در هر 3 زبان مشترک اند.

**

بررسی زبان را می توان در 2 بخش اجتماعی و مغزی انجام داد. در دهه گذشته پیشرفتهای شگفتی در بخش شبکه های عصب با ابزار رایانه ای تصویری مانند fMRI انجام شده. این دانش عصبشناسی با کاربرد ابزار دیجیتال تصویرگر فعالیتهای کورتکس مغز را در تبادل زبانی خواندن، شنیدن، گفتن، اندیشیدن، ترجمه، محاسبه، خلاقیت ادبی

با بیرون از ذهن فرد مداقه کرده است. نمونه: از زبان تاتی دوران مادها در گستره آذربایجان، مازندران، روستاهای دامنه البرز – اکنون گویشورانی بجا نمانده اند.

 

بررسی اجتماعی زبان در جهان پس از عصر روشنگری سده های میانی هزاره 2م این روال را تصدیق می کند: تعداد زبانها در جهان رو به تقلیل است. در نیمه 2م هزاره گذشته، 2500 گویش سرخپوستان در قاره آمریکا متروک شدند. همین الگو در هند، چین، قاره آفریقا تکرار می شود. در خاور میانه هم تعداد زبانها از 100 سال پیش رو به تقلیل است.

 

هوش اجتماعی برای تعامل با دیگران، رابطه بین این 2 عنصر لغتی و عاطفی را برای درک نیت دیگران ضروری می کند. پس زبان شامل معنی، تلفظ، دستور، منطق در نیمکره مغز چپ بوده؛ محرکات، استعاره، طنز، لحن در نیمکره مغز راست می باشد. همین روال تکاملی را می توان در رشد جنین تا بلوغ هم مشاهده کرد. در سیر رشد کودک نخست پرورش تارهای صوتی و سخنگویی ساده اتفاق افتاده؛ سپس لحن، عاطفه و سواد آموزی برآن اضافه می شود.  آیا طنز زنانه با مردانه تفاوت دارد؟

 

آشنایی با جرقه ای در چشم طرفین، شیمی بین 2 تن، درد دل کردن برای هم آغاز می شود. در اینجا شیمی بمعنی ترشح هورمونهای درون ریز است که بر برافروختگی پوست، ضربان قلب و تنفس، تحریک غدد از جمله تعریق، و تارهای صوتی اثر می گذارد.

 

بهنگام بدرود دست دادن، بغل کردن، بوسیدن روی لب یا گونه این آشنایی شدت انتیم بودن را نشان میدهد. پس از جدایی، بهم فکر کردن، بازآوری تکه هایی از محاوره، حرکات طرف، لبخند، نحوه نشستن در حافظه مرور می شود. در مغز، یک فرد بخصوص با افراد دیگر سنجیده شده؛ نکات مثبت و منفی او در ذهن مرور می شوند. تا فرد به نتیجه برسد که وعده ملاقات بعدی را با طرف در میان بگذارد.

 

در ایران هم ظرف 3 هزار سال تاریخ 10 ها زبان، 100 ها گویش و لهجه پیدا شده؛ برخی هم متروک شدند. در سده 20م مهاجرت ایرانیان به کشورهای دیگر رشد فراوانی کرد. نیز با پیدایش رسانه های ماهواره ای، همه گیری ابزار دیجیتال ارتباطی، سفرهای گروهی هوایی و دریایی بسیاری واژه های و مفاهیم از فرهنگی به فرهنگ دیگر داخل شدند.

 

در عهد هخامنشیان، بویژه داریوش اول، زبان آرامی با دبیران 2زبانه دربار و ساتراپها برای زبان رسمی تخت جمشید بکار می رفت. البته خط میخی با حجاری در سنگهای مانا وسیله بهتری برای تاریخ و تبلیغ بود. بسیاری از واژه های ایکه در لغتنامه های فارسی هزار سال گذشته عربی انگاشته شده اند؛ واژه های آرامیک مشترک در فارسی میانه، عبری، عربی اند.

 

این لغتنامه نویسان این دسته از واژه های کهن را با واژه های وارد شده بفلات در سده 7م مخلوط کرده؛ هر دو دسته را بنام عربی حجاز نوشته اند؛ بنادرستی بنام واژه های تازی قلمداد کرده اند. خود واژه کهن/ کاهن بمعنای آخوند/ موبد از جمع کوهنیم عبری است که شاید با یهودیان همراه کوروش پس از فتح بابل به فلات آمد.

 

درحالی که این واژه ها از 2500 سال پیش در فلات ایران در سطح رسمی بکار می رفتند. نمونه: کاتب، ملک، شمس، جمل/ شتر، بیت، عین، رب، کاهن واژه های آرامیک اند که اول بزبان فارسی در 2000 سال پیش و بعد به زبان عربی در سده های 6-7 م وارد شده اند؛ از طریق حمله اعراب به فلات 2باره بزبان فارسی دری افزوده شده اند.

 

پس بسیاری واژه های که در فارسی اکنون عربی خوانده می شوند؛ آرامیک بوده. این واژه ها از زمان شاید مادهها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان – یعنی از 3 هزار سال پیش تا ورود تازیان در سده 7م کمینه در میان دولتیان کاربرد داشته اند. عربی در سده های 7-8 وارد فارسی شد؛ آنهم فقط در فارسی رایج در شهرهای بزرگ با لهجه های محلی پیرامونی.  از اینرو فارسی زبانان عربیگو را عجم بخاطر لهجه فارسیشان می نامیدند.

 

روشن است که با رشد ایرانی گری در عصر سامانیان و بعد، واژه های بومی جای واژه های مرکزی آرامیک را گرفتند. نمونه: شاه، خورشید، شتر، خانه، چشم در فارسی همه گیر شدند؛ واژهای باستانی آرامیک ملک، شمس، جمل، بیت، عین یا متروک شده؛ یا در متون کتبی بجای ماندند.  البته برخی از این واژه ها با استیلای تازیان بر فلات ایران جان 2باره یافته در زبان دیوانی و ادبی بازسازی شدند. ورنه توده های ایرانی بزبانهای محلی باهم ارتباط می گرفتند.

 

این که فردوسی با معیار زبان خراسانی، هراتی، دری تحت عنوان پارسی کتابش را نوشت دلیل نمی شود که در عراق، خوزستان، بلوچستان، گیلان، آذربایجان، کردستان زبان خراسانی در 1000 سال پیش بین مردم رواج میداشته است. مردم این ایالات بزبانهای بومی خود داد و ستد می کردند.

 

این شمای کلی زبانی باید آویزه گوش پان ایرانیستها قرار گیرد. آنها چند متن دبیرستانی با بفارسی سره ترجمه کرده؛ این متون را با مترادفهای رایج به مردم ایمیل می زنند. آیا می توان با این ترجمه های محدود یک متن ادبی غربی از داستایوسکی، کافکا، مارکز را بفارسی سره ترجمه کرد؟ یا یک یک متن علمی از آینشتاین، هاوکینز، یا اخبار سیاسی روزانه را به پارسی سره ترجمه کرد؟ تازه برای کی و کدام خواننده؟

 

بهرجت این تجرید و تقلیل گرایی است که زبان خراسان هزار سال پیش را به تمام فلات تعمیم داده اند. این سطحیگری و تقلید از هم سنت بدی در فلات ایران بوده و می باشد. بعید است که یک کاشانی، یزدی، خلخالی، بوشهری، همدانی، لر، کرد، ساروی/ اهل ساری، رازی / اهل ری، از کتاب فردوسی در 1000 سال پیش سر در می آوردند. کما اینکه کسانی که بتاتی در ساوجبلاغ تا 50 سال پیش تکلم میکردند؛ کتاب فردوسی برایشان فهم پذیر نبود.

 

زبان فارسی گفتاری در رسانه ها هم براساس بخشی از ادبیات هزاره گذشته و عمدتا لهجه شمال تهرانی است.  تهران بزرگ از 100 سال گذشته لهجه های رازی، شمرونی، حسن آبادی، چاله میدونی، آخوندی، فرنگی مآباب دارد.  کلاچ واژه ای تاتی/ مادی بر وزن گلاب نوعی گویش آمیخته از 2 زبان است. این واژه اکنون در روستاهای کوهستانی دماوند تا خلخال و قزوین بکار می رود.

 

بگذریم که گویشهای کلاچی- آمیخته ای از زبانهای فارسی با آذری، کلیمی، کردی، ارمنی، بلوچی، آشوری، لری، قزوینی – در تهران بزرگ تا حول وحوش انقلاب جمهوری رایج بودند. اکنون در کلونیهای ایراینهای مقیم لس آنجلس، استهکلم، لندن، پاریس – گویش کلاچی ملغمه ی فارسی و زبان محلی مهاجران کاملا مشهود است.

 

نمونه زبان کلاچی 2 سویه در لوس انجلس: بین ایرانیان: ویکند تو پارک هاتداگ کباب می کنیم. Weekend تعطیل ته هفته یعنی شنبه و یکشنبه و hot dog نوعی گوشت پخته نمکدار در روده گوسفند. بین آمریکایها: We ate kebab with tarragon; bought pistachios and sherbet in the bazaar. ما ترخان و کباب خوردیم؛ پسته شور و شربت از بازار خریدیم. 

 

در خارج از ایران، زبان کلاچی بین ایرانیان مهاجر از آمیختن واژه ها و دستور زبان فارسی و زبان محل سکونت تولید می شود. نمونه های زبان کلاچی در کلونی ایرانیان در آمریکا حتی در رسانه های گروهی وجود دارند. تاثیر این واژه ها انیرانی روی فکر و دستور زبان فارسی نیاز به جستاری جدا دارد.

 

البته نوع رقیقتر زبان کلاچی در دوره های قدیم هم وجود داشته. پس از حمله اسکندر، واژه های یونانی مانند زنبق، پیاله؛ پس از ورود تازیان کلماتی مانند الله، صلات؛ با وررد تاتارها لغات آقا، خان؛ با ورود استعمار به خلیج نامهای پرتغال، لنج/ نوعی قایق موتوری، و در شمال پوتین، استکان رایج شدند. 

 

در عصر ناصری در سده 19م تهران شاهد ورود واژه های فرانسوی در جملات فارسی شد. در سده 20م واژه های تخصصی غربی در علوم به 10ها هزار رسید. همین دهه گذشته، 100 ها واژه مربوط به اینترنت، دیجیتال، هارد دیسک، هوستینگ، سرور وارد زبان فارسی شدند. تا جاییکه زبان محاوره در کوی و برزن تهران پر از ترکیبات کلاچی شده.

 

ایجاد فرهنگستان هم با بودجه ناچیز و بوروکراسی حجیم، کندی لاک پشت را در جهان امروز دارد. استادان، مسافران، نویسندگان، هنرمندان، سیاحان، مترجمان چپ و راست واژه های غربی را وارد زبان می کنند. در هنر فیلمسازی سکانس، پلان، سناریو، کات، اپیزود، درام، کمدی واژه های یومیه شده اند.

 

اعضای اتحادیه اروپا به 40 زبان تکلم می کنند؛ در حالی که تنها چند زبان رسمی دارند. ترجمه ی بین زبانها بسیار مهم بوده؛ زیرا بنمایه مناسبات مالی و فرهنگی است. در میان اعضای اتحادیه هستند کشورهایی که 2-3 زبان رسمی دارند. نمونه: سویس با 3 زبان فرانسه، آلمانی، ایتالیایی.  البته هر کشور چند زبان، گویش و لهجه های دیگری غیر از زبان رسمی هم دارد.

http://bejanbaran.blogfa.com/


June 23rd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان