زخم زندگی
محمد اسحاق ثنا محمد اسحاق ثنا

 

من اسیر پنجه های غم شدم

کاروان غصه و ماتم شدم

ریختم در پای گلها اشک تر

هم نشین با قطره ی شبنم شدم

سوختم در بزم یاران همچو شمع 

با پر پروانه ها همدم شدم

آنقدر آزرده ام از آدمی

خسته از دنیا و ز آدم شدم

گرچه زخم زندگی بر تن  مراست

لیک زخم دیگران مرهم شدم

با قناعت زیستم اندر حیات

نه به فکر مال و یا درهم شدم

زیربار زندگی رفتم "ثنا"

عاقبت همچون کمانی خم شدم

 

ونکوور کانادا

3-7-2013

 






July 3rd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان