زمزمه‌ های ناپیوسته
محمدعلی شاکری‌ یکتا محمدعلی شاکری‌ یکتا

۲۰۱۱

 

گل سجاده تو
خواب مرا رنگین کرد!

محمدعلی شاکری‌ یکتا (1326)
لیسانس ادبیات فارسی
شاعر، نویسنده، منتقد
از مجموعه‌ی چاپ نشده‌ ی «جسارت موزون»

1

• دست بردم.

• گل نیلوفر مرداب

• مرا چید و به یاد تو سپرد.

2

• می ‌گذاری بروم
• دم بازار کبوتربازان
• لکه ابری بخرم؟

• دل درناها

• در حسرت باران
• خون است.

3

• آنقدر آسمان را شستم

• که رخ پیرترین ابر

• در آن پیدا شد.

4


• در میان شب مهتابی نامفهومی
• که به ارابه ‌ی سلطان تف کرد

• زنگی عاشق سر باخته ‌ای


• اسب عیاری

• عشق را دید که می ‌تازد
• با یال بلند.

5

• تار می‌زد.

• آسمان

• گریه کنان
• هوس خواندن داشت.

6


• «خنده خوب است»
• برایت گفتم.

• آینه روشن شد.


7

• برگ انجیر حیاط
• تا دم پنجره‌ی کودکی ‌ام
• جای پاهای مرا
• پوشانده است.

8

• با سر انگشت تو بود
• که دل نازک یک برگ
• برایم لرزید.

9

• من کجا بودم
• آن شب که نسیم خنکی می ‌آمد


• از کتابی

• ابری برمی‌ خاست

• و برادرها

• برگ شب‌ بوها را می‌چیدند.

10

• خواب بودم.

• گل سجاده‌ ی تو

• خواب مرا رنگین کرد

پایان

October 23rd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان