سَرها بپایِ دار کج
فروغ از لندن فروغ از لندن


         
سَرها بپایِ دار کج2                   

کج نویس درگفته ها گردیده بیمقدارکج

کج سُخن با کجروی گردیده در گفتارکج

کج نهادِ کج مِزاج،باکج خیالی های خود

کج مَکج هر جا نویسد،در حقِ ابرار کج

کج نظر،کج باف بوده در سُخن بادیگران

کج خیال کج میرود،در گفته و پندار کج

کج ادا،کج خُلق هرجا،کج مداری میکند

کج قلم خنجر زَند،درسینه ای افگارکج

کج سرا عاطل به غُربت کج سرایددایما

درحقِ مادر وطن گردیده،چون اغیار کج

از کجی ترکِ وطن بنموده نفرینش کند

غُربتی بُگزیده وگردیده است بسیار کج

کج سوار بَرتوسن بیگانه  میبالد بسی

باسِفاهت رانَدش درجاده ای هموار کج

هر یکی گوید ملولم ،از جفا های وطن

کس نمی گوید وطن را هر دَرو دیوار کج

کج فروشی،کارو باریِ،عده ای درزندگی

می فروشد هر متاعی،در صفِ بازار کج

کج نشین را گر بِبَخشایند مقامِ اَرشدی

می شود دار و ندارو جمله ای دربار کج

آن یکی با انتحارِ خویش دارد قتلِ عام

دیگری خود را کُشد،در هرکجا مُردار کج

آرزویِ هر یکی باشد که بیند ای خدا

کج شود غدار را سر ها بپایِ دار کج

ازفروغِ ما مَپرس در غُربت و آواره گی

فِرقت میهن نموده قامتم صد بار کج 

           12/11/2012

  با تقدیم احترام  

 


November 15th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان