سیری در جهان بینی احمد کسروی (1)
شین میم شین شین میم شین

 

خراباتیان که بودند و چه می گفتند؟

احمد کسروی
I
مفهوم «خرابات» به چه معنی است؟

• بايد دانست که خرابات به معني ميخانه و قمارخانه است و در فرهنگ ها نيز آن را به همين معني نوشته اند.
• همانا در زمان های پيش، در شهرهاي اسلامي مي فروشي و قماربازي ممنوع بوده و كسي نمي توانسته در درون شهر ميخانه يا قمارخانه برپا كند.
• اين است که كساني از زردشتيان و جهودان مي رفته اند و در بيرون شهر و درميان خرابه هاي آخر شهر جايي را بر مي گزيدند و در آنجا نهاني مي فروشي مي كرده اند.
• همچنين كساني در آنجا قمارخانه برپا مي نمودند.
• از اين رو ست که «خرابات» نام ميخانه و قمارخانه گرديده.

II
مشخصات خراباتیان

مشخصه اول

• خراباتيان كساني بودند كه جهان را يك دستگاه هيچ و پوچ بيهوده اي مي شماردند و به آفرينش و آفريدگار ايرادهاي بسيار مي گرفتند.

• اي بي خبر، اين شكل مجسم هيچ است
• اين طارم و نُه سپهر ارقم هيچ است

• خوش باش كز اين نشيمن كون و فساد
• وابستة يك دم ايم و آن دم هيچ است

• جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است
• هزار بار من اين نكته كرده ام تحقيق

مشخصه دوم

• مي گفتند:
• «كسي از جستجو راه به جايي نمي برد و راز اين جهان را بدست نمي آورد و خرد گرهي از كار نمي گشايد.»

• در پرده اسرار كسي را ره نيست
• ز اين تعبيه جان هيچكس آگه نيست

مشخصه سوم

• مي گفتند:
• «هرچه در اين باره گفته شده جز دروغ و افسانه نيست.»

• آنان كه محيط فضل و آداب شدند
• در كشف دقيقه، شمع اصحاب شدند

• ره ز اين شب تاريك نبردند هرگز
• گفتند فسانه اي و در خواب شدند

مشخصه چهارم

• مي گفتند:
• «زندگي خوابي و خيالي بیش نيست كه مي آيد و مي گذرد.»

• احوال جهان و اصل اين عمر كه هست
• خوابي و خيالي و فريبي و دمي است

مشخصه پنجم

• به آفريدگار ايراد گرفته، مي گفتند:
• «براي چه اينهمه مردم را مي آفريند و پس از زماني نابود مي كند؟»
• مي گفتند:
• «هیچ كاسه گري اين نمي كند كه پياپي كاسه سازد و بعد آن را بشكند»:

• اجزاي پياله كه درهم پيوست
• بشكستن او روا نمي دارد مست

• چندين سر و پاي نازنين از سر دست
• با مهر كه پيوست و به كين كه شكست؟

مشخصه ششم

• مي گفتند:
• «اين جهان نه آغازش پيدا ست و نه انجامش دانسته مي باشد.
• ما هيچ نمي دانيم که از كجا آمده ايم و به كجا مي رويم و چرا آمده ايم و چرا مي رويم؟!»

• دوري كه در او آمدن و رفتن ما ست
• آنرا نه بدايت و نهايت پيدا ست

• كس مي نزند دمي در اين معني راست
• كاين آمدن از كجا و رفتن به كجا ست؟

مشخصه هفتم

• از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
• «در اين جهان انديشيدن و خرد بكار بردن و در بند گذشته و آينده بودن بي جهت است و از كوشش نيز نتيجه اي بدست نخواهد آمد.
• پس يگانه راه آن است كه آدمي آن دمي را كه در آن است، غنيمت شمارد و با خوشي بسر دهد و اگر خوشي طبيعي آماده نبود، با باده به چاره اندوه كوشد و خود را مست و بي خود گرداند كه غم هاي جهان را درنيابد.»

مشخصه هشتم

• مي گفتند:
• «اين جهان قرن هاي بيشمار همچنان گرديده است و آدميان دسته دسته آمده اند و رفته اند.
• ما هم پس از چندي نيستيم.
• از اين رو، بايد دمي را كه هستيم به خوشي كوشيم:

• چون عهده نمي كند كسي فردا را
• حالي خوش دار اين دل پرسودا را

• مي نوش، به نور ماه، اي ماه كه ماه
• بسيار بيايد نيابد ما را

****

• امروز تو را دسترس فردا نيسـت

• انديشة فردات بجز سودا نيســت

• ضايع مكن اين دم، ار دلت شيدا نيست
• كاين باقي عمر را بها پيدا نيسـت

****

• با باده نشين كه ملك محمود اين است
• وز چنگ شنو كه لحن داوود اين است

• از نامده و رفته دگر يـاد مكـن
• خوش باش كه از وجود، مقصود اين است

****

• بادت به دست باشد، اگر دل نهي به هيچ
• در معرضي كه ملك سليمان رود به باد

• دي پير مي فروش كه ذكرش به خير بـاد
• گفتا:
• «شراب نوش و غم دل ببر ز ياد!»

مشخصه نهم

• رابطة اينان با شراب از اين راه بوده، ولي كم كم در علاقه مندي به آن، به راه افراط افتاده، ستايش هاي بسيار از آن نموده اند و آن را يك چيز بسيار گرانمايه و والايي نشان داده اند.

• چون درگذرم، به باده شوييد مرا
• تلقين زشراب و جام گوييد مرا

• خواهيد به روز حشر يابيد مــرا،
• از خاك در ميكده جوييد مـرا

****

• تاك را سيراب كن اي ابر نيسان در بهار
• قطره تا مي مي تواند شد، چرا گوهر شود

• اينهمه ستايشگري از باده و باده خواري كه درميان شاعران رواج يافته از خراباتيان آغاز گرديده است.
• آنان در اين باره راه گزافه گويي پيموده اند و ديگران نافهميده از آنان پيروي كرده اند.

ادامه دارد

April 17th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان