I
مفهوم «خرابات» به چه معنی است؟
مفهوم «خرابات» به چه معنی است؟
• بايد دانست که خرابات به معني ميخانه و قمارخانه است و در فرهنگ ها نيز آن را به همين معني نوشته اند.
• همانا در زمان های پيش، در شهرهاي اسلامي مي فروشي و قماربازي ممنوع بوده و كسي نمي توانسته در درون شهر ميخانه يا قمارخانه برپا كند.
• اين است که كساني از زردشتيان و جهودان مي رفته اند و در بيرون شهر و درميان خرابه هاي آخر شهر جايي را بر مي گزيدند و در آنجا نهاني مي فروشي مي كرده اند.
• همچنين كساني در آنجا قمارخانه برپا مي نمودند.
• از اين رو ست که «خرابات» نام ميخانه و قمارخانه گرديده.
II
مشخصات خراباتیان
مشخصات خراباتیان
مشخصه اول
• خراباتيان كساني بودند كه جهان را يك دستگاه هيچ و پوچ بيهوده اي مي شماردند و به آفرينش و آفريدگار ايرادهاي بسيار مي گرفتند.
• اي بي خبر، اين شكل مجسم هيچ است
• اين طارم و نُه سپهر ارقم هيچ است
• خوش باش كز اين نشيمن كون و فساد
• وابستة يك دم ايم و آن دم هيچ است
• جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است
• هزار بار من اين نكته كرده ام تحقيق
مشخصه دوم
• مي گفتند:
• «كسي از جستجو راه به جايي نمي برد و راز اين جهان را بدست نمي آورد و خرد گرهي از كار نمي گشايد.»
• در پرده اسرار كسي را ره نيست
• ز اين تعبيه جان هيچكس آگه نيست
مشخصه سوم
• مي گفتند:
• «هرچه در اين باره گفته شده جز دروغ و افسانه نيست.»
• آنان كه محيط فضل و آداب شدند
• در كشف دقيقه، شمع اصحاب شدند
• ره ز اين شب تاريك نبردند هرگز
• گفتند فسانه اي و در خواب شدند
مشخصه چهارم
• مي گفتند:
• «زندگي خوابي و خيالي بیش نيست كه مي آيد و مي گذرد.»
• احوال جهان و اصل اين عمر كه هست
• خوابي و خيالي و فريبي و دمي است
مشخصه پنجم
• به آفريدگار ايراد گرفته، مي گفتند:
• «براي چه اينهمه مردم را مي آفريند و پس از زماني نابود مي كند؟»
• مي گفتند:
• «هیچ كاسه گري اين نمي كند كه پياپي كاسه سازد و بعد آن را بشكند»:
• اجزاي پياله كه درهم پيوست
• بشكستن او روا نمي دارد مست
• چندين سر و پاي نازنين از سر دست
• با مهر كه پيوست و به كين كه شكست؟
مشخصه ششم
• مي گفتند:
• «اين جهان نه آغازش پيدا ست و نه انجامش دانسته مي باشد.
• ما هيچ نمي دانيم که از كجا آمده ايم و به كجا مي رويم و چرا آمده ايم و چرا مي رويم؟!»
• دوري كه در او آمدن و رفتن ما ست
• آنرا نه بدايت و نهايت پيدا ست
• كس مي نزند دمي در اين معني راست
• كاين آمدن از كجا و رفتن به كجا ست؟
مشخصه هفتم
• از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
• «در اين جهان انديشيدن و خرد بكار بردن و در بند گذشته و آينده بودن بي جهت است و از كوشش نيز نتيجه اي بدست نخواهد آمد.
• پس يگانه راه آن است كه آدمي آن دمي را كه در آن است، غنيمت شمارد و با خوشي بسر دهد و اگر خوشي طبيعي آماده نبود، با باده به چاره اندوه كوشد و خود را مست و بي خود گرداند كه غم هاي جهان را درنيابد.»
مشخصه هشتم
• مي گفتند:
• «اين جهان قرن هاي بيشمار همچنان گرديده است و آدميان دسته دسته آمده اند و رفته اند.
• ما هم پس از چندي نيستيم.
• از اين رو، بايد دمي را كه هستيم به خوشي كوشيم:
• چون عهده نمي كند كسي فردا را
• حالي خوش دار اين دل پرسودا را
• مي نوش، به نور ماه، اي ماه كه ماه
• بسيار بيايد نيابد ما را
****
• امروز تو را دسترس فردا نيسـت
• انديشة فردات بجز سودا نيســت
• ضايع مكن اين دم، ار دلت شيدا نيست
• كاين باقي عمر را بها پيدا نيسـت
****
• وز چنگ شنو كه لحن داوود اين است
• از نامده و رفته دگر يـاد مكـن
• خوش باش كه از وجود، مقصود اين است
****
• در معرضي كه ملك سليمان رود به باد
• دي پير مي فروش كه ذكرش به خير بـاد
• گفتا:
• «شراب نوش و غم دل ببر ز ياد!»
مشخصه نهم
• رابطة اينان با شراب از اين راه بوده، ولي كم كم در علاقه مندي به آن، به راه افراط افتاده، ستايش هاي بسيار از آن نموده اند و آن را يك چيز بسيار گرانمايه و والايي نشان داده اند.
• چون درگذرم، به باده شوييد مرا
• تلقين زشراب و جام گوييد مرا
• خواهيد به روز حشر يابيد مــرا،
• از خاك در ميكده جوييد مـرا
****
• قطره تا مي مي تواند شد، چرا گوهر شود
• اينهمه ستايشگري از باده و باده خواري كه درميان شاعران رواج يافته از خراباتيان آغاز گرديده است.
• آنان در اين باره راه گزافه گويي پيموده اند و ديگران نافهميده از آنان پيروي كرده اند.
ادامه دارد