شام هجران
فروغ فروغ

      رفیق و یار دل جویی ندارم
شمیم زُلفِ خوشبویی ندارم
زرنج وغم بمیرم تک وتنها
بزیرِ سقف پرستویی ندارم
زدردِ خویش دایم قصه گویم
به این غمباده دارویی ندارم
فراق یار توان و طاقتم بُرد
دگر آن یارِ مهرویی ندارم
دُرو دُردانه را،ازدست دادم
بعُمرِ خویش لؤ لویی ندارم
منم آن بلبلِ شوریده حالی
که گلزارو هیا هویی ندارم
چوسُحراب کشتهٔ دستان رُستم
به مرگم نوش دارویی ندارم
فروغم را گرفته شامِ هجران
شفق پیچیده ام، رویی ندارم 
     6/5/2013
باتقدیم احترام
 
           تکیه برطاغوتیان
بازطشتِ دیگریِ بدنامی ها اُفتاد زبام
پُرزِ پوندو دالرو کلدار ازدستِ غلام
این چنین افشاگری ها آبرویِ ما رَبود
گرچه قبل از این نبوده اعتبارِ نزدِعام
 سُرخها رَفتند خاکم، بَرسیه بفروختند
این سیه کاران کجا دارد افسارو لجام
خاکِ من قربانی کلدار و دالر میشود
ملتِ بیچاره ای را بسته اند درتارِخام
سال های سال دالر،می ستاند هریکی 
قصرها آباد بنمودند، از سنگِ رُخام
ساز از بیگانه ها آهنگ از ما بشنوید
نوکری، بر اجنبی و خادمِ کشور بنام
دایما لافِ صداقت میخراشد گوشها
برسرِخوان هرکجایی لُقمهٔ نانِ حرام
نه بفکرِ دین وایمان ،نه بفکرِ آخرت
ازخدا خواهند دالر،هم داومِ این نظام
تابکی چال وفریب وتا بچندافسونِ ما
بسملِ بیچاره ومجروح را دارید بدام
کی بوَد پاینده دایم تخت و تاجِ ظالمان
تکیه برطاغوتیان هزگزنمیدارد دوام
کی برادر میشوند این دوستانِ اجنبی
ازچه میریزند دایم خون هایِ ما بجام
خادمِ بیگانه هستی لاف ازمیهن چرا
ازغلامِ سرکشی هررنگ گیرند انتقام
ظلمتِ شب را شکستن افتخارِ  آفتاب
ازفروغِ آفتابی کارِ هرشام است تمام
          4/5/2013
 باتقدیم احترام فروغ از لندن
  

May 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان