شخصیت اجتماعی شاملو
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

 

 

اشعار من خود اتو بيوگرافي كاملي است از زندگاني من. شاملو

 

شخصیت اجتماعی فرد شامل صفات، برخوردها، احساسات، اندیشه ها، رفتارهای او در جامعه است. شاملو شاعر پویش تاریخ در جهت شکوفانی سرنوشت انسان در هر گوشه جهان با مبارزه و فرهنگ پیشرو می باشد. این پویش در 9 دهه گذشته ایران بقرار زیرند: کودتای رضا خان، جنگ جهانی 2، حضور متفقین در ایران، پیدایش احزاب، ترویج اندیشه های مدرن، رویدادهای خراسان و آذربایجان و کردستان، نهضت ملی شدن سراسری نفت ایران، ملی گرایی دکتر مصدق در برابر استعمار انگلیس.

 

ادامه رویدادها بقرار زیراست: کودتای 28 مرداد 32، اعدام انقلابیون، انقلاب سفید و تخریب کشاورزی سنتی، فرار کشاورزان از بانکهای استقراضی به حومه شهرها، تمدن بزرگ، جشن های 2500 ساله، جنبش کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایران بهنگام تنفس سیاسی 39-42، مبارزه مسلحانه چریکها، سانسور و سرکوب، خیزش انقلابی توده های فارس و کرد، سقوط سلطنت.

 

با کمک نواستعمار به طیف اسلامی با کمربند سبز بدور سکولاریزم سرخ شوروی- در تمام خاور میانه بنیانگرایی متنوع مسلحانه، انتحاری، جمهوری اسلامی رشد کردند. در ایران نیروهای پیشامدرن که در بازه زمانی شهریور 20 تا مرداد 32 اقلیت بودند؛ با انقلاب سفید از 15 خرداد 42 تا بهمن 57 اکثریت شدند:

 

انقلاب جمهوری بهمن 57، گروگانگیری اعضای سفارت، بهار آزادی تا 30 خرداد 60، جنگ 8 ساله با عراق، سرکوب زنان و آزادی ها، بنیانگرایی و قشری گری، ترور 200 مبارز راه آزادی، اعدام فله ای 10 هزار زندانی عقیدتی در بند دهه 60، قلع و قمع نشریات و وکلا و خبرنگاران، محدودیت رسانه های ماهواره ای و اینترنتی.

 

رویدادهای مهم اجتماعی پس زمینه حیات شاملو بودند. او با پدر نظامی و ماموریت های خارج از مرکز به چاه بهار، خاش و مرز افغانستان منتقل رفت. سفر به نقاط مرزی در کودکی با تغییر محل و نداشتن همبازی- روی رفاقت در شخصیت شاملو اثر گذاشته؛ فقر مفرط این نقاط او را به آرمان عدالت مقید کرد: شرایط جوری بود که من هرگز یک دوست واقعی نتوانستم برای خودم داشته باشم. تا آن موقع که شخصیت آدم در حال شکل گیری است ...نه بده بستانی، نه تربیت مشخصی. مصاحبه با نشریهء زمانه.

 

جنگ جهانی 2 با ورود متفقین به ایران، شاملو را به کنش‌های سیاسی علیه اشغال شمال کشاند. تبلیغات نژاد آریا، او را طرفدار آلمان در جنگ با اشغالگران انگلیس و روس کرد. در تهران دستگیر، از بازداشتگاه سیاسی شهربانی به زندان شوروی رشت در ۱۳۲۲ برده شد. زندان متفقین، "حقارت انسانهایی" را برای او هویدا کرد که "آوازه شان مثل صدای بلبل توی کله ها پیچیده بود." زندان دانشگاه شناخت شخصیت های دمدمی مزاج برای او بود. پس از آزادی با خانواده به ارومیه و به کلاس 4 دبیرستان رفت.

 

با طلوع و سقوط پیشه‌وری و فرقه دموکرات آذربایجان 1324- 1325 همراه پدرش دستگیر شده؛ او را تا فرمان از مقام بالاتر 2 ساعت روبروی جوخه‏ آتش ایستاندند. پس از آزادی به تهران رفته؛ برای همیشه ترک تحصیل کرده؛ در یک کتاب‌فروشی کار گرفت.

 

با خفقان سیاسی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق، پلیس مجموعه شعر آهن‌ها و احساس او را در چاپخانه سوزاند. با یورش مأموران به خانه شاملو ترجمه های طلا در لجن از زیگموند موریس، کتاب پسران مردی که قلبش از سنگ بود از موری اوگایی 1862-1922، داستانهای کوتاه خودش، کتاب‌ها، یادداشت‌های کتاب کوچه نابود شدند. با دستگیری مرتضی کیوان نوشته‌های مرگ زنجره، سه مرد از بندر بی‌آفتاب را پلیس ضبط و نابود کرد.

 

کیوان به همراه ۹ افسر سازمان نظامی حزب توده در کل 27 افسر در 1333 اعدام شد. در رثای مرگ ارانی، قتل کیوان و وارطان بمثابه جزیی از "من" شاملو نوشت: مرتضی برای من واقعا یک انسان نمونه بود. یک انسان فوق العاده که من هیچوقت نتوانستم دردش را فراموش کنم، هیچ وقت.. هر دردی برای آدمیزاد کهنه می شود، مرگ مادر، مرگ پدر، ولی هیچ وقت غم او برایم کهنه نشده. مصاحبه با نشریهء زمانه.

 

شاملو فرار کرده؛ اما پس از چند روز در چاپخانه‏ روزنامهٔ اطلاعات دستگیر شد. با دستگیری، شکنجه، زندان، اعدام انقلابیون؛ شاملو توبه نامه را انکار کرد. در زندان موقت شهربانی و قصر- علاوه بر شعر، بررسی شاهنامه، نگارش پیش‌نویس دستور زبان فارسی، قصه‏ بلندی شبیه امیر ارسلان و ملک بهمن را نوشت. این دست نوشته ها در انتقال از 2 زندان نابود شدند. پس از 1 سال حبس، زمستان ۱۳۳۳ آزاد شد.

 

شاملو گفت: وارطان \ بهار خنده زد و ارغوان شکفت در خانه \ زیر پنجره گل داد یاس پیر ،\دست از گمان بدار\ با مرگ نحس پنجه میفکن \،بودن به از نبود شدن ،\ خاصه در بهار...وارطان سخن نگفت \ سرافراز\ دندان خشم بر جگرخسته بست و رفت.

 

بدون دخالت نیروهای استعمار انگلیس و نواستعمار آمریکا- اگر کودتا نمی شد؛ بازهم دیکتاتوری یا بلبشو مانند بقیه کشورهای خاورمیانه رایج می شد. جبهه ملی با انشعابات ضعیف بود؛ حزب توده هم با مرگ استالین در مارس 53م بی پدر شده بود. جناحهای راست غیردرباری هم آش دهن سوزی برای مردم نبودند. لذا جبر تاریخ کودتا برای ثبات بود؛ مانند مصر امروز. البته انقلاب 57 هم جبر تاریخ بود تا سلطنت را سرنگون کند. اکنون جنبش مدنی ایران در خاور میانه همراه ترکیه  امید آنیده شکوفانی اقتصاد است.

 

شعر نگاه‌ كن‌! 1334 کودتای 28 مرداد32 را زیر سلطه رکن2/ ساواک موجز بیان کرد. این شعر نمونه ایجاز و تراکم معنی بخاطر جو خفقان سانسور و نیاز به فریاد بضد دیکتاتوری در جامعه پیشامدرن و قلدری در خانواده قبیله ای می باشد:

 سال‌ بد / سال‌ باد / سال‌ اشك‌ / سال‌ شك‌. / سال‌ روزهاي‌ دراز و استقامت‌هاي‌ كم‌ / سالي‌ كه‌ غرور گدائي‌ كرد. / سال‌ پست‌ / سال‌ درد / سال‌ عزا / سال‌ اشك‌ پوري‌ / سال‌ خون‌ مرتضي‌ / سال‌ كبیسه‌... / زندگي‌ دام‌ نيست‌ / عشق‌ دام‌ نيست‌ / حتي‌ مرگ‌ دام‌ نيست‌ / چرا كه‌ ياران‌ گمشده‌ آزادند / آزاد و پاك‌... /

 

من‌ عشقم‌ را در سال‌ بد يافتم‌ / كه‌ مي‌گويد: "مأيوس‌ نباش‌؟" / من‌ اميدم‌ را در يأس‌ يافتم‌ / مهتابم‌ را در شب‌ / عشقم‌ را در سال‌ بد يافتم‌ / و هنگامي‌ كه‌ داشتم‌ خاكستر مي‌شدم‌ / گر گرفتم‌ / زندگي‌ با من‌ كينه‌ داشت‌ / من‌ به‌ زندگي‌ لبخند زدم‌ / خاك‌ با من‌ دشمن‌ بود / من‌ برخاك‌ خفتم‌ / چرا كه‌ زندگي‌، سياهي‌ نيست‌ / چرا كه‌ خاك‌، خوب‌ است‌ / من‌ بد بودم‌ اما بدي‌ نبودم‌ / از بدي‌ گريختم‌ / دنيا مرا نفرين‌ كرد / و سال‌ بد در رسيد: /

 

سال‌ اشك‌ پوري‌، سال‌ خون‌ مرتضي‌ / سال‌ تاريكي‌ / و من‌ ستاره‌ام‌ را يافتم‌ من‌ خوبي‌ را يافتم‌ / به‌ خوبي‌ رسيدم‌ و شكوفه‌ كردم‌ / تو خوبي‌ / و اين‌ همه‌ي‌ اعتراف‌هاست‌ / من‌ راست‌ گفته‌ام‌ و گريسته‌ام‌ / و اين‌بار راست‌ مي‌گويم‌ تا بخندم‌ / زيرا آخرين‌ اشك‌ من‌ نخستين‌ لبخندم‌ بود / تو خوبي‌ / و من‌ بدي‌ نبودم‌ / تو را شناختم‌ تو را يافتم‌ تو را دريافتم‌ و حرف‌هايم‌ همه‌ شعر شد سبك‌ شد / عقده‌هايم‌ شعر شد سنگيني‌ها همه‌ شعر شد / بدي‌ شعر شد سنگ‌ شعر شد دشمني‌ شعر شد /

 

همه‌ شعرها خوبي‌ شد / آسمان‌ نغمه‌اش‌ را خواند مرغ‌ نغمه‌اش‌ را خواند آب‌ نغمه‌اش‌ را خواند / به‌ تو گفتم‌: "گنجشك‌ كوچك‌ من‌ باش‌ / تا در بهار تو من‌ درختي‌ پرشكوفه‌ شوم‌ / و برف‌ آب‌ شد شكوفه‌ رقصيد آفتاب‌ درآمد. / من‌ به‌ خوبي‌ها نگاه‌ كردم‌ و عوض‌ شدم‌ / من‌ به‌ خوبي‌ها نگاه‌ كردم‌ / چرا كه‌ تو خوبي‌ و اين‌ همه‌ اقرارهاست‌، بزرگترين‌ اقرارهاست‌... / من‌ به‌ اقرارهايم‌ نگاه‌ كردم‌ / سال‌ بد رفت‌ و من‌ زنده‌ شدم‌ / تو لبخندي‌ زدي‌ و من‌ برخاستم‌ / دلم‌ مي‌خواهد خوب‌ باشيم‌ / دلم‌ مي‌خواهد تو باشم‌ و براي‌ همين‌ راست‌ مي‌گويم‌ / نگاه‌ كن‌: با من‌ بمان.‌

 

فعالیتهای اجتماعی شاملو بقرار زیرند. او یک بنیان‏گذار و دبیر کانون نویسندگان ایران در پیش و پس انقلاب بود. شاملو در ۱۳۳۹ سردبیر هفتگی فردوسی شد. او بخش کتاب کوچه آنرا برای پژوهش‏گران فرهنگ توده گذاشت. شاملو  برای نامیدن طنزهای پرویز شاپور نام کاریکلماتور را ساخت. تا پايان‌ عمر شاملو 2 عنوان‌ "شاعر ملي‌" و‌ "جاودانه‌ مرد شعر امروز ايران‌" را داشت.

 

در ۱۳۴۰ با دکتر هشترودی، ۲۵ شماره کتاب هفته را با آثار ادبی مدرن نشر کرد که با هفتگی خوشه بهترین مجلات ادبی دههٔ ۴۰ بودند. از ۱۳۴۶تا ۱۳۴۸ شاملو سردبیر ادبی هفتگی خوشه بود که به دستور ساواک تعطیل ‌شد. در ۱۳۵۸ کتاب جمعه با سردبیری شاملو و مدیریت عسکری پاشایی، پس از ۳۶ شماره توقیف شد.

 

با یاران اش در بند، فریاد مبارزان- وجدان او از سکوت و سیاهی شب، در رثای گویندگان "نه" که مردانه "صلا" دادند، می سراید. رزمندگان سیاهکل را می ستاید. ابراهیم در آ تش درد مشترک در سوگ شهیدان است:

 

اشك‌ رازي‌ست‌ / لبخند رازي‌ست‌/ عشق‌ رازي‌ست‌/ اشك‌ آن‌ شب‌ لبخند عشقم‌ بود/ قصه‌ نيستم‌ كه‌ بگوئي‌/ نغمه‌ نيستم‌ كه‌ بخواني‌/ صدا نيستم‌ كه‌ بشنوي‌/ يا چيزي‌ چنان‌ كه‌ ببيني‌/ يا چيزي‌ چنان‌كه‌ بداني‌./ من‌ درد مشتركم‌/ مرا فرياد كن‌/ درخت‌ با جنگل‌ سخن‌ مي‌گويد/ علف‌ با صحرا/ ستاره‌ با كهكشان‌ / و من‌ با تو سخن‌ مي‌گويم‌/ نامت‌ را به‌ من‌ بگو/ دستت‌ را به‌ من‌ بده‌/ حرفت‌ را به‌ من‌ بگو/ قلبت‌ را به‌ من‌ بده‌/

 

من‌ ريشه‌هاي‌ ترا دريافته‌ام‌/ با لبانت‌ براي‌ همه‌ لب‌ها سخن‌ گفته‌ام‌/ و دست‌هايت‌ با دستان‌ من‌ آشناست‌ / اي‌ دير يافته‌! با تو سخن‌ مي‌گويم‌ / بسان‌ ابر كه‌ با توفان‌ / بسان‌ علف‌ كه‌ با صحرا / بسان‌ باران‌ كه‌ با دريا / بسان‌ پرنده‌ كه‌ با بهار / بسان‌ درخت‌ كه‌ با جنگل‌ سخن‌ مي‌گويد/ زيرا كه‌ من‌/ ريشه‌هاي‌ ترا دريافته‌ام‌ / زيرا كه‌ صداي‌ من‌ / با صداي‌ تو آشناست‌.

 

استعارات نو، ریتم حماسي‌، آهنگ شکوهمند را برای رزم چريك‌هاي‌ مسلح‌ دهه 50ش بکار برد. بهترين‌ اشعارش در‌ مجموعه‌ ترانه‌ي‌ بزرگ‌ترين‌ آرزو یعنی شكاف‌، سميرمي‌، سپيده‌ دم‌، ترانه‌ي‌ آبي‌ را در رم،‌ دي‌ 55 بی سانسور‌ سرود: آه‌ اگر آزادي‌ سرودي‌ مي‌خواند / كوچك‌ / همچون‌ گلوگاه‌ پرنده‌ائي‌ / هيچ‌ كجا ديواري‌ فروريخته‌ برجاي‌ نمي‌ماند./

 

ساليان‌ بسيار نمي‌بايست‌ / دريافتن‌ را / كه‌ هر ويرانه‌ نشاني‌ از غياب‌ انساني‌ است‌ / كه‌ حضور انسان‌/ آباداني‌ است‌/ هم‌چون‌ زخمي‌، همه‌ عمر، خونابه‌ چكنده‌/ هم‌ چون‌ زخمي‌، همه‌ عمر، به‌ دردي‌ خشك‌ تپنده‌، به‌ نعره‌اي‌، چشم‌ بر جهان‌ گشوده‌، به‌ نفرتي‌، از خود شونده‌ ـ غياب‌ بزرگ‌ چنين‌ بود/ سرگذشت‌ ويرانه‌ چنين‌ بود/ آه‌ اگر آزادي‌ سرودي‌ مي‌خواند، كوچك‌، كوچك‌تر حتي‌، از گلوگاه‌ يكي‌ پرنده‌!

 

شاملو از بقای فردی در راه ارانی، کیوان، وارطان، گلسرخی، رضایی، زیبرم به خرد خیام و رندی حافظ رسید. شاملو تا آخرین دم حیات برای آرمان، امید، عدالت توده ها سرایید. از "شهر توده ها می رود و پویندگان راه آینده" را به جنگ "دیوها و سیاهی ها و زنجیرها" خواسته؛ از "حرص خوردن، جوش خوردن و غم خوردن/ از چنگ مارها و شغالها و گرگها می گریزد." در کتاب دشنه در دیس، ضمیر "ما" کنایه از روشنفکران رزمنده بخاطر سانسور ساواک است: آه، از که سخن می گوییم؟ ما بی چرا زندگانیم / آنان به چرا مرگ خود آگاهانند. یا :

پريدن

رها شدن بر گُرده‌ی باد است و

با بي‌ثباتي سيماب‌وار ِ هوا برآمدن

به اعتماد ِ استقامت ِ بال‌های خويش;

ورنه مسئله‌يي نيست:

پرنده‌ی نوپرواز

بر آسمان ِ بلند

سرانجام

پَر باز مي‌کند

 

در 21  تير 58 از خفقان کمیته های محلی چنین گفت: دهانت‌ را مي‌بويند / مبادا كه‌ گفته‌ باشي‌ دوستت‌ مي‌دارم‌ / دلت‌ را مي‌بويند / روزگار غريبي‌ست‌، نازنين‌ / و عشق‌ را / كنار تيرك‌ راه‌بند / تازيانه‌ مي‌زنند / عشق‌ را در پستوي‌ خانه‌ نهان‌ بايد كرد / در اين‌ بن‌بست‌ كج‌ و پيچ‌ سرما / آتش‌ را / به‌ سوخت بار سرود و شعر / فروزان‌ مي‌دارند / به‌ انديشيدن‌ خطر مكن‌ / روزگار غريبي‌ست‌، نازنين‌/

 

آنك‌، قصابانند / بر گذرگاه‌ها مستقر / با كنده و ساطوري‌ خونالود / روزگار غريبي‌ست‌، نازنين‌ / تبسم‌ را بر لب‌ها جراحي‌ مي‌كنند / و ترانه‌ را بر دهان‌ / شوق‌ را در پستوي‌ خانه‌ نهان‌ بايد كرد / كباب‌ قناري‌ / بر آتش‌ سوسن‌ و ياس‌ / روزگار غريبي‌ست‌، نازنين‌/ ابليس‌ پيروز مست‌، سور عزاي‌ ما را بر سفره‌ نشسته‌ است‌/ خدا را در پستوي‌ خانه‌ نهان‌ بايد كرد.

 

بهار آزادی از بهمن 1357 تا 30 خرداد 60 با جنگ و گریز نیروهای پیشرو و بنیانگرا طول کشید. سرانجام آرزوهای انقلاب مشروطیت 1906 و میلیون ها عاشق عدالت و آزادی در دهه 60ش با 10 هزار قتل دگراندیشان در زندان، مهاجرت 1 میلیون ایرانی در جهان کنار گذاشته شدند. عقب ماندگی فرهنگی اکثریت توده ها در 57 سال سلطنت کودتایی را می توان در مقایسه شعارهای غالب سکولاریزم جبهه ملی و احزاب دیگر جنبش در بازه زمانه 20-32 با شعارهای غالب بنیانگرایی شیعی 15 خرداد 42 و انقلاب بهمن 57 دید. پس از انقلاب بهمن واپسگرایی، قلع و قمع، ترور 200 شخصیت اجتماعی، قتل زندانیان، آپارتید جنسی، تزویر، قشریگری، بدقلقی با همسایگان- حاکمیت بنیانگرای جناحی شکل گرفت.

 

"نیم دانگ شب،" به جشن روز نرسیده، تا بهار آزادی به شکوفانی اقتصادی ترابری شده؛ ایران مقام شامخی در منطقه بدست آورد. شاملو با الگوی حافظ فریاد می زند: ابلها مردا / عدوي تو نیستم / انکار توام. نشر آفرینش ترانه های کوچک غربت، مدایح بی صله، در آستانه، کتاب کوچه همزمان با خفقان سیاسی، سپس تبعیضات اجتماعی بضد دگر اندیش ان، اقوام سنی، زنان، کارگران تکوین بود.

 

در شعر آستانه، شاملو تصویری شاعرانه از چرخه حیات خود از گهواره تا گور می دهد. او با بیماری مزمن در میانسالی- تلاش برای عدالت اجتماعی را با زیبایی، تنهایی در امواج توده ها فریاد کرد. گفتار توده ها را در کتاب کوچه با شکیبایی گردآورد .باید توجه داشت که برعکس لغتنامه 24 جلدی دهخدا، منابع کتبی برای کتاب کوچه بسیار محدود بوده؛ شاملو از حافظه قوی خود مدد گرفت.

 

یادداشت احمد بهیار فیسبوک 311013 در رابطه با آستانه چنی است. چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی، کزان گل کاغذین روید. اخوان بر عمر بیهوده می نالد. اما شاملو در شعر آستانه حقیقت را یافته است. او خود را در برابر در بی‌ کوبه می‌بیند؛ در مقابل دربان و منتظر اشاره او تا از برون به درون شود. زندگی‌ را به دالانی تشبیه کرده که اکنون در پشت در بر جای می‌‌گذارد؛ فقط خاطرات آن را با خود دارد. از کوتاهی سفر می‌‌گوید چرا که برای او که عمر جاویدان در نام شاعر دارد در قالب زمان حرکت کردن بسیار سریع اتفاق میافتد.

 

از سختی سفر میگوید. یکی از جهت دشواری وظیفه انسان بودن؛ دیگر بخاطر نامحدودی وجودی یا همان خصلت ذاتی، ازلی و ابدی که بودن در زمان و مکان را برای او سخت کرده بود. ولی‌ در پایان اعتراف می‌‌کند که سفر یگانه بوده؛ هیچ چیزی کم نداشته. یعنی تمامی خواست او در پایان این سفر تامین شده. از این بابت هیچ کم بودی ندارد. از صمیم دل از سفر راضی است.

 

در آخر شاملو از حق گزاری یاد می کند؛ با این گفته خود را انسانی معرفی می کند که حقانیت را پذیرفته باشد. شعر آستانه شاملو چکیده 75 سال ذهن جویا و پویای اوست. امید است که در آینده نقدی براین شعر نفیس تحریر شود. این شعر در اواخر عمر شاملو سروده شده. لذا فلسفه دهه 70ش شاملو را تلویح می کند. این قصیده خداحافظی شاعر سترگ نستوه است:

باید اِستاد و فرود آمد

بر آستان دری که کوبه ندارد،

چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و

اگر بیگاه به در کوفتنت پاسخی نمی آید.

 

شخصیت جهانی شاملو را می توان با جوایز و کاندیدای نوبل ادبیات شدن او آغاز کرد. شاملو صاحب جوایز زیر است:

۱۳۵۱ فروغ فرخزاد

۱۳۶۹ بیان آزاد دیدهبانان حقوق بشر نیویورک

۱۳۷۸ استیگ داگرمن

۱۳۷۹ واژه آزاد– هلند

 

ترجمه آثار غربی او در آفرینش زبان ترجمه فارسی بمثابه ژانر نوین زبان رسانه مردم از منابع فرانسه، آلمانی، روسی، انگلیسی نقشی عمده داشت. ترجمه های او پرفروش بودند. آثارش به سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده‌اند. کاست ترانه شرقی و اشعار دیگر گارسیا لورکا با اجرا و صدای شاملو نشر شد. در ۱۳۶۲ با افت آزادی آثار شاملو مجوز چاپ نگرفتند.

 

ترجمهٔ شعر سیاه همچون اعماق آفریقای خودم از لنگستون هیوز، درها و دیوار بزرگ چین، سکوت سرشار از ناگفته‌ها ست از مارگوت بیکل در کاست - با محمد زرین‌بال و موسیقی بابک بیات ببازار آمدند. شاملو از ۱۳۳۱ به مدت 2 سال، ‏مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود. وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان‌ غربي‌ در تهران‏ نخستین شب شعر بزرگ ایران را برای شاملو در ۱۳۴۷ برگزار کرد.

 

سفرهای خارج او هم به وجهه جهانی او کمک کردند. ۱۳۵۱ برای جراحی آرتروز گردن به پاریس رفت. ۱۳۵۴ دانشگاه رم از او در کنگرهٔ جهانی نظامی گنجوی دعوت‌کرد؛ با رویایی رفت. http://shaeran2.blogfa.com/cat-6.aspx

 

۱۳۵۵ انجمن قلم آمریکا و دانشگاه پرینستون او را به همایش ادبیات امروز خاورمیانه، سخنرانی، شعر خوانی دعوت کردند. در دانشگاه‌های نیویورک و پرینستون سخنرانی و شعرخوانی کرد. او یاشار کمال- نویسنده کنشگر کرد، آدونیس- شاعر سوری، البیاتی- شاعر عراقی، کوزمینسکی را دید. پس از 3 ماه با آیدا به ایران باز گشت. مدتی سرپرست پژوهشکدهٔ دانشگاه بوعلی سینا بود.

 

در اعتراض به حکومت پهلوی به رم، ایتالیا، سپس به شرق آمریکا ‌رفت. در 3 دانشگاه ‌ هاروارد، ام آی تی، برکلی سخنرانی کرد. ۱۳۵۷ در لندن محجوبی صاحب آهنگیر در تبعید را دوست بوده؛ سردبیر ۱۴ شمارهٔ هفتگی ایرانشهر بود. در ایران کتاب شعر دشنه در دیس نشر شد.

 

۱۳۶۷ در کنگرهٔ 2 بین‌المللی ادبیات/ اینترلیت ۲ با عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور میهمانِ مدعوِ بود. در این کنگره عزیز نسین- نویسنده ترک، درک والکوت- صاحب نوبل از جزایر کاراییب آمریکای مرکزی، پدرو شیموزه- شاعر بولیوی، لورنا گودیسون- شاعر جامایکا، جیوکوندا بِلی- شاعر نیکارگوئه را دید. سخنرانی شاملو، من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن! تأثیر فقر، ناآگاهی، خرافه در عدم دستیابی به فرهنگ یکپارچه و متعالی جهانی را نشان داد.

 

به دعوت خانم روترات هاکرمولر، در اتریش شعرخوانی و سخن‌ رانی کرد. به دعوت انجمن جهانی قلم Pen و دانشگاه گوتنبورگ به سوئد ‌رفت؛ در خانهٔ مردم استکهلم شب شعر اجرا ‌کرد. با هیأت رئیسهٔ انجمن قلم سوئد نیز ملاقات کرد. مجموعه 2جلدی شعرهای احمد شاملو در آلمان غربی منتشر شد.

 

۱۳۶۹ به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران/ سیرا CIRA در دانشگاه برکلی به آمریکا رفت. سخنرانی‌های او مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ، حقیقت چقدر آسیب‌پذیر است با نام نگرانی‌های من منتشر شدند. واکنش فراوان نشریات فارسی داخل و خارج تاثیر آنها را نشان می دهد.

 

او در بوستون 2 عمل جراحی گردن داشت. در شهرهای دیگر شعر خوانی کرد- به نفع زلزله‌زدگان رودبار و آوارگان کرد عراقی. یک ترم استاد میهمان دانشگاه برکلی، زبان و شعر و ادبیات معاصر فارسی را تدریس کرد. با پرفسور لطفی عسکرزاده ریاضی‌دان و مبتکر منطق فازی دیدار کرد.۱۳۷۰ بعد از یک سال و نیم دوری، به ایران بازگشت.

 

باید بین سلیقه فردی/ گروهی و دانش عمومی/ جهانشمول تفاوت گذاشت. در عصر مدرن هر فرد حق دارد نظر خود را ارایه دهد. شاملو شجاعت و انصاف شخصیت خود را در 60 سال مبارزه بضد دیکتاتوری و برای عدالت انسانی نشان داد. ارزیابی یک شاعر باید نه تنها در باره کلام او بلکه درباره شجاعت و انصاف او هم باشد. کلام فرخی درباری با فردوسی آزاده در وجدان و شخصیت فرق دارد نه در واژه و دستور.

 

نظر شاملو در باره برخی ابیات فردوسی که با تاریخ مطابقت ندارند؛ بلکه اسطوره و تخیل اند کاملا با علوم تاریخ و جامعه شناسی مدرن تطابق دارد. اینکه فردوسی خورشید را مرکز عالم میدانسته که بدور زمین می گردد؛ نظر رایج و غلطی بوده که کپرنیک و گالیله تصحیح کردند. لذا خرده به فردوسی خردهگیری به دانش 1000 سال پیش است نه به شعر سترگ فردوسی.

 

موسیقی بزمی ایرانی هم تابع سلیقه دریار بوده؛ لذا کششی برای انسان مدرن کاری در جامعه پرشتاب ندارد- مانند موسیقی چینی. رژیم ساقط هم برنامه های رادیو و تلویزیون را در اشاعه این موسیقی تخدیری قرار می داد. در حالیکه هنرمندان پاپ و موسیقی کلاسیک بنا به ذوق جهانی و نوجوی ایرانی کار می کردند. البته محفلهایی هستند که این موسیقی خلسه ای را مانند برخی قطعات هندی دوست دارند؛ ولی بودجه دولتی برای آنها زیاده روی است.

 

مسیر موسیقی در غرب مدرن اکنون جهانگیر است؛ یعنی مطابق سلیقه مدرن است. لذا شاملو هم مانند بسیاری به موسیقی بزمی/ مجلسی ایرانی بیعلاقه بود؛ موسیقی پوینده و پراحساس جهانی بتهوفن و شوپن را ترجیح می داد.

تعصب باعث می شود که ارزیابی شتابزده شود. اصولا نوگرایی یعنی نقد بیرحمانه گذشته نه عزت و احترام به عقاید متروک گذشته در جهان مدرن.

 

ارزیابی هنرمند در همسویی او با پویش تاریخ و جامعه است؛ نه در تاویل متن کار او. شاملو پیگیرانه برای حقوق انسانی در حیطه فرهنگ و شعر مبارزه کرد. این استدام با کارهای هنری ناپیگیر چسبیده به شرکت نفت گلستان مقایسه شود که کتابش در هر دو رژیم اجازه چاپ گرفته ولی خریدار کم داشته؛ نه زندان رفته؛ پولدوستی را پیشه کرد. البته تبلیغ برای خود، حافظه قوی، حاضرجوابی او هم تک اند؛ مانند طول عمر مرفه و فحاشی او به شاملو.  شاملو 60 سال پیگیر با فرهنگ قلدری قبیلوی پیشامدرن مبارزه قلمی با شجاعت و نوجویی کرد.

 

شهرگی گلستان بخاطر حافظه قوی، حاضرجوابی، تنومندی اجتماعی، پولداری، زبلی بود نه هنری و ادبی. این را در عدم فروش کتب و چند فیلمش در تهران ما شاهد بودیم. منظور شمارگان 500 کتاب دهه 40ش با فروش کتب گلستان در میان نخبگان و فرزانگان تهران بود؛ نه کارمند و معلم غیرروشنفکر.

گلستان پیگیری در نویسندگی و ترجمه نشان نداد. در قیلم هم سرمایه گذار و تلبیغگر ماهری بود. ولی چوبک نویسنده پیگیر بود که جامعه جنوب و تهران را ترسیم کرد.

 

تاثیر فروغ بر گلستان است که با سکوت گلستان در مورد فروغ و شخصیت جنجالی و ثروت زیاد گلستان برعکس ارایه شده. این فروغ بود که در بحثهای توی استودیو روی گلستان تاثیر هنری گذاشت. اشعار تولدی دیگر نتیجه سفر فروغ به مونیخ و آمیزش فکری با فریدون و امیر مسعود است. با علائق سیاسی فروغ به نیکخواه، باید سانسور ساواک مد نظر باشد.

 

گلستان عقاید منسجم هنری نداشت. ولی او مارکتینگ عالی در اروپا و تهران-دربار داشت. چپ بود ولی میانه شد نه راست! چند روایت narration متن فیلم او پرچانگی خط میانه بدون ارزش تاریخی اند. بهرجهت تعصب مثبت و منفی در باره یک شخصیت اجتماعی واقعیت است. نمونه دیگر شاعر حاشیه رویایی مقیم پاریس است. این نظرات در افواه تکرار و تقلید می شوند که گلستان روی فروغ تاثیر ادبی گذاشته؛ مترجم زبردستی بوده؛ نویسنده و فیلمساز بوده. برد اجتماعی گلستان خیلی کمتر از بهرنگی، ساعدی، حتی آل احمد بود.

 

وجدان بیدار شاملو سیر تکاملی 4 لایه شخصیت شاعری، تاریخی، اجتماعی، جهانی را در تکامل با جامعه هدایت کرد. این تکامل همراه با انرژی خلاق، تخیل، بیان اندیشه های انسانگرای او با جبر تاریخ یعنی نفی دیکتاتوری همراه بود. شاملو 6دهه با شعر و ادبیات برای مدرنیزم و انسانگرایی کوشید.

 

رضا براهنی در باره شاملو نوشت: در واقع شاملو با قطع‏نامه شعر جدیدی را پیشنهاد می‏‌کند و التزامی بسیار صریح را بر گُرده‏ شعر می‏‌گذارد که شاید با ذات شعر به معنای واقعی منافات داشته باشد، ولی ضرورت زمانه، روان‏شناسی‏ خود شاملو و اعتراض عمیق او به قرارداد از هر نوع، نگارش این شعر را ایجاب می‌کرد.

 

عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی نوشت: شاملو پس از نیما، بیشترین تأثیر را بر شعر و شاعران معاصر داشته‌است. در میان شاعران معاصر ایران، عاشقانه‌های شاملو، زیباترین ترانه‌های عشق در شعر نوی پارسی اند. اسدالله امرایی در باره کتاب کوچه گفت: کتاب کوچه یکی از بزرگ‌ترین دانشنامه‌های فولکلور مردم ایران است. شاملو البته این کار عظیم را یک تنه انجام می‌داد.

 

شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو نوشت: شاملو متوجه شد که موسیقی‏ کهن کلام می‏تواند آن روح را در محتوای او بدمد؛ نه موسیقی‏ زبانِ روزمره. در نتیجه شعری سرود که صورت و محتوای هماهنگی داشت و همین امر باعث جذابیت شعر او شد. البته فقط این مساله تاثیرگذار نبوده‌است. شاملو از معدود شاعرانی است که برای همه نسل‌ها شعر سروده‌است، یعنی از وقتی کودکی به دنیا می‏آید می‏‌توان «بارون می‏آد جرجر» شاملو را برایش زمزمه کرد تا دوره‏ نوجوانی و عاشقانه‌ها، تا جوانی و روحیه انقلابی، تا دوره میانسالی و پیری که «در آستانه» شعری جاودانه‌است.

 

ﻣﻨﺎﺑﻊ. ‏2013‏/11‏/3

 http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=28543 شخصیت شاعر- بیژن باران.

http://mashal.org/content.php? اختلال شخصیت شاعر- دکتر بیژن باران

http://www.vatandar.at/BejanBaran102.htm  شخصیت شاعری شاملو- دکتر بیژن باران

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=4872 یادها- احمد شاملو- دکتر بیژن باران

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=14004 خصیصه های تولید شعر شاملو- دکتر بیژن باران

http://fa.wikipedia.org/wiki/ احمد_شاملو.

http://www.vokradio.com/content/view/27/72/ تاملی روان شناختی بر زندگی وآثار احمد شاملو- آزاد مراديان.

 






November 5th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان