شیر و روباهان
مطلب دریافتی از ربابه مطلب دریافتی از ربابه

تقدیم به آقا بالاسرها

 

 

·      گوزن نر را کل و قوچ و لوکی کشته بودند و می خواستند بین خود تقسیمش کنند که شیر از راه رسید و گفت:

·      «چون ما سلطان جنگلیم، این شکار هم مال ما ست.»

·       

·      کل ماهرخ رفت:

·      «من ابداً اهل باج دادن نیستم.»

·       

·      شیر با ضربهٌ پنجه او را نقش زمین کرد و گفت:

·      «آن که باج می گرفت شغال بود – ما خراج می گیریم.»

·       

·      قوچ سینه را جلو داد:

·      «من اصلاً حرف زور نمی شنوم.»

·       

·      شیر کشیدهٌ آبداری بیخ گوشش زد و گفت:

·      «گرفته بود – بازش کردیم تا بعد از این بشنوی.»

·       

·      لوک لب ورچید:

·      «من اصولاً جمهوریخواهم.»

·       

·      شیر لگدی به آبگاهش نواخت و گفت:

·      « پس برو در رفراندم شرکت کن – ما هم آمدیم.»

·       

·      شر آن سه تازه کم شده بود و شیر می خواست سر فرصت لقمهٌ چرب و نرمی از غنیمت جدید به دهان بگذارد که سه روباه قد و نیم قد وارد صحنه شدند.

·       

·      یکی از ایشان گفت:

·      « یک سوم گوزن را من به عنوان جریمه برمی دارم، چون شکار حیوان حرامگوشت شرعاً قدغن است.»

·       

·      شیر غرید:

·      «گوشت گوزن که حرام نیست، به علاوه به ما همه چیز حلال است.»

·       

·      دومی ـ بی اعتنا به غرش شیر ـ یک سوم دیگر گوزن را برداشت و توضیح داد:

·      « یک سوم گوزن مطابق قوانین شرع انور زکات است و به بیوهٌ سیّدهٌ شما تعلق می گیرد.»

·       

·      شیر هارت و پورت کرد:

·      «زکات به درویش و مستحق می رسد نه به اعقاب رسول، به علاوه ما که هنوز زنده ایم، پس بیوه ای نداریم تا سیّده باشد!»

·       

·      روباه سوم گفت:

·      « حالا که وقت مو از ماست کشیدن یا متّه به خشخاش گذاشتن نیست – کارهای عمده تری در پیش است.»

·      و سهم خود را به عنوان خمس و سهم امام برد.

·       

·      شیر قُرقُر زد:

·      «خمس یک پنجم است نه یک سوم، به علاوه ما نا سلامتی سلطان جانورانیم!»

·       

·      روباهان با هم دم گرفتند:

·      «پس شما که تاج دارید به شاخ هم نیازی ندارید.»

·       

·      و شاخ هم به مستضعفان حواله شد.

·       

·      نتیجهٌ اخلاقی:

·      سهم سلطان در آن دوران، سهم روباهان در این دوران و سهم بنده و شما در هر دو دوران روشن است!

 

پایان


January 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان