طلوع بینائی
مسعود دلیجانی مسعود دلیجانی

ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج، در ۲۴۴ هجری به دنیا آمد.
او از عارفان ایران در سدهٔ سوم و دهه اول قرن چهارم هجری است
نیکو سخن می‌گفته و اسرار را حلاجی می‌کرده است.
رفتار شطح ‌گونه و رفتار عجیب و خارق‌العاده حلاج باعث شد که معتزلیان به حیله ‌گری و شعبده محکوم کنند.
سرانجام حلاج بر اثر فتوای ابوبكر محمد بن داوود مؤسس مذهب ظاهریه مبنی بر واجب بودن قتل او و اقامه دعوای سهل بن اسماعیل بن علی نوبختی و پيگيري هاي ابوالحسن علی بن فرات وزیر شيعی مقتدر عباسی در سال ۳۰۱ در بغداد به زندان افتاد و پس از هفت ماه محاكمه در سال ۳۰۹ به فرمان حامد بن عباس وزير وقت عباسی به دار آویخته شد.

 
• با ظلمتِ بنشسته بر طلوع ِ بینایی، دیدار نمی خواهم
• بر شوق ِ روان ِ رود، دیوار نمی خواهم

• امروز که اندیشه با موج گرانْ وهمیْ، غرق است به رزمی ژرف
• حلاج ِ انالحق زنْ، بی یار نمی خواهم

• یکباره رها کردم، چون دود که از آتش، دل را ز پریشانی
• بر پرتو هر دیده، زنگار نمی خواهم

• گر در مه نومیدی، گم گشت شکیبایی، نا گه مه نو خندید
• از وسعتِ هول ِ شب؟ زنهار نمی خواهم

• همچون نفس ِ نی غم با عشق شود همدم، در جمع، فنا گردم
• فردیتِ عاشق را، بیمار نمی خواهم

• چون بید به تن لرزند، با خشم در آمیزند، ازخیل دگر اندیش
• بر گردن ِ "پویا" ئی، افسار نمی خواهم

• گر توده پراکندند، یا دار بپا کردند، "پویا" به حریفان گو:
• «بر سینه هر میلاد، کفتار نمی خواهم!»

پایان


July 25th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان