جاجرم
مرداد ماه 1376
مرداد ماه 1376
• ـ نه چون دو سنگ ِ مستقرّ ـ
• بل
• چندانکه آغوشی باز و محبوبی پای بسته!
• به عمق ِ تابلویی فروشده ام
• در این چنبره ی «سر در جیب تفکر»
• ـ مشتاق و پای بند ـ
• که عشق و آزادی
• به معاشقه ای موّاج
• در آن مشغول اند!
• آن سان که ز این میانه تو را تنها
• از زلال چشمانت باز می شناسم
• به چهره ات که همیشه پیشاروی خیال چشمان من است،
• خیره می شوم
• این توئی ـ آیا - که به هیئت ِ آزادی درآمده ای؟
• یا آزادی است که با تو جان می گیرد
• و در وجود تو متبلور می شود؟!
• وقتی از تو بوسه می طلبم،
• به جاودانگی می اندیشم
• چندانکه جاودانه به قامت آزادی
• دل بسته ام!
• در تصویر چهره ا ت غرق می شوم
• نه چون عکس قاب گرفته ی بی جانی،
• بل، چون چهره ای در آب:
• لرزان!
• شفاف تر که می شود
• مشتاق تر می شوم .
طرح
• پس ِ پشت ِ پرده ی اشک• دریای ِ انتظار
• تلاطم گرفته است!
ربابه
هر دو شعر زیبا و زلال و نغز و «پر مغز» اند، به قول سعدی
دست شاعر زخمتکش درد نکند.
و عمرش دراز باد، تا از چشمه امید و و ایدئالش بنی بشر هرچه بیشتر بهره مند گردند!
پایان