عفریت جنگ
فروغ از لندن فروغ از لندن


               

رویِ بهار ندیده یخَن را خزان گرفت

نشگفته غنچه هایِ چمن رایگان گرفت

گلهایِ باغ پَر پَر و خُشکیده هر طرف

از بلبلانِ عاشقِ گل آشیان گرفت

آتش فِگند به کوچه و بازارِ زندگی

بودو نبودِ هریکی را ناگمان گرفت

هریک درختِ پُر ثمر از بیخ بر کشید

تاب و توان و قدرتِ آن باغبان گرفت

ازخونِ نو عروس بدستش زدند حِنا

گفتند قضا زِبختِ بدَش امتحان گرفت

با انتحارِخویش که خود میشود حرام

جانِ هزار کودک و پیر و جوان گرفت

گوش وبینی بُریده زبان قطع میشود

مُهرِ سکوت برلَبِ خود ارمغان گرفت

این است مقامِ خواهرِ آزاده ای زمان

دستِ سِتم زِدامن زَن هر زمان گرفت

طفلِ گُرسنه منتظرِ نان نشسته بود

مرگ آوران گلویِ پدر ناگهان گرفت

مادر فغان و داد بَر آورد شوهرم

جانِ ترا ستمگرِ عصر از مِیان گرفت

ابرِ سیاه و تیره و تار است در وطن

عفریت جنگ فروغ مه وآسمان گرفت

           19/10/2012

    با تقدیم احترام 

 

       کمک کمک

رَحمی نما بحالِ یتیمان کمک کمک

ترسی نما زِخالقِ یزدان کمک کمک

گر مو مِنی به دینِ خدا و رسُولِ  آن

دستی بِدار زِقتلِ مُسلمان کمک کمک

هرچند که خود بدالرو کلدار فروخته ای

ازدست مده،غیرت افغان کمک کمک

ملت بخاک وخون وبه آتش کشیده ای

فرسَنگ ها،دوری زِ قُرآن کمک کمک

اِبلیس گونه هر که بهر جا فریفته ای

پیشی گرفته ای زِشیطان کمک کمک

دهقان اجنبی شده اندر زمین خویش

کِشتی زِتُخمی غایله پنهان کمک کمک

کردی حَشر زِ دورِجهان در دیارِ خویش

تا جمع کنند حاصلِ دونان کمک کمک

گویند ترا که زاده ای این خاک می شوی

دانم که نیست عِزتِ وجدان کمک کمک

هر چند که پاسِ مادرِ میهن نکرده ای

پاسش بدار، نان و نمکدان کمک کمک

سی سال زیستیم،درین جنگ و دشمنی

در زیرِ توپ و مرمی هاوان کمک کمک

بشکسته ای ریکوردِ جهانی جنگ و کین

وحشت فِگندی دردلِ دوران کمک کمک

تاکی به امرِ کافر و بی دین و دُشمنی

با انتحار میُکشی مایان کمک کمک

ای بارخدا! زِفضل وزِلُطف وفروغِ خویش

روشن نما،ظُلمتِ ایشان کمک کمک

            24/10/2012

  با تقدیم درود های گرم  

 


October 24th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان