غایب
    نوشته نذ یر ظفر – ورجینیا - امریکا نوشته نذ یر ظفر – ورجینیا - امریکا

   

یاد رخ تو چون  کنم شعر زبانه میکشد

واژه به واژه میدمد عشق نشانه میکشد

قا فیه تنگ میشود همچو دهان پسته ات

شاعر بو ستان تو رنج  شبانه  میکشد

زلف غزل رسا شود از نفس خیال تو

دست معانی بر سرش ناز به شانه میکشد

عکس جمال دلکشت تا که به چشم می فتد

مردم دیده را همی از در خانه میکشد

هر که هوای او کند سبز شود چمن چمن

شا خهء آرزوی او برگ و جوانه میکشد

زادهء نرگس چمن شمع محیط انجمن

غیبت او سزای من بار زمانه میکشد

مجرم بیگناه                                                         نوشته نذیر ظفر 2012/04/خ7 ورجینیا – امریکا

 

هیچ یک همدل طبیب دل برای ما نشد

هیچ  داورئی  بدرد   دل دوای  ما نشد

بر سر شوریدهء ما هر که نا خن میزند

از خود و بیگانه نادم در جفای ما نشد

سالها در آتش قهر و غضب افتاده ایم

گوش یک نا مرد واقف از صدای ما نشد

بیگناه محصور زندان پر یشا نی شدیم

تا کنون ثابت بکس جرم و خطای ما نشد

خانه و مال و متاع ما به یغما برده شد

چور شد دارو ندار ما ؛  بقای ما نشد

هر که قدرت یافت بر ما قاتل و غدار شد

زاهد و شیخ و ملا هم همنوای ما نشد

تشنه جان دادیم در گر مای خشک بادیه

قطره ای  آبی  میسر از سقای  ما نشد


July 6th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان