غلامم نوکرانِ نوکرم را
فروغ از لندن فروغ از لندن

 
***************
مکُن برباد خاکِ کشورم را
مَده بردستِ دشمن خنجرم را
بکُن بالا سرت از پایِ اغیار
مزن با تیغ بیگانه سرم را
نَبند بر تیرِ دُشمن سینهٔ من
مَکُن پرپردگر بال وپرم را
نریزان پیشِ هرکس آبرویم
نرنجان مردمِ غم پرورم را
مزن آتش به انگور و بتاکم
نباید بشکنی هر ساغرم را
نسوزان مکتب اطفالِ ما را
نزن شُعله کتاب و دفترم را
بناموس وطن دار احترامی
نریزان آبروی خواهرم را
بترس ازآه سردِ صبحگاهی
مَکُن رنگین اشکِ مادرم را
یتیم و بیکس و هم بینوایم
بیا ظالم ببین چشمِ ترم را
بِرانی توسنِ بیگانه تاکی
بکُن پاسِ سواری خرم را 
خزف با دُر برابرکردهٔ تو
چوریختی آبروی گوهرم را
شکوه وعزت ام برباد دادی
بخاک افگنده ای کروفرم را
نظامِ مملکت بینظم و قانون
ربودی آبروی لشکرم را
نبودم نوکرِ بیگانه اکنون
غلامم نوکرانِ نوکرم را
بخون آلودهٔ هرجا مُسلمان
چه میگویی جوابِ داورم را
اگرمردی بیا در زاد گاه ات
بچشم دشمنان زن نشترم را
بیا کزشام تارو تیره ای خود
فروغ تازه بخشیم کشورم را
      6/9/2013
با تقدیم احترام





September 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان