قانون شکن
عبدالغفور امینی عبدالغفور امینی




در وطن رنج و اَلَم بسیار گو یی نیست هست

از شرایط جُمله گی بیزار گویی نیست هست

عادل و عدل و عدالت گر بگویی هست نیست

ظالم وظُلم وسِتم بسیار گویی نیست هست

خادِم وخدمتگُــذارِ خلق گویی هست نیست

دولتِ بی کار و خود مُختار گو یی نیست هست

عالم و دانشوَر و روشن ضمیران در وطن

نازِل و بی قدر وبی مقدار گو یی نیست هست

غیر ملکِ ما نِگر در دورِ دنیا هر کجا

شاد وسر سبز وگل وگلزار گویی نیست هست

در وطن یک گوشهء اعمار گو یی هست نیست

هر نفس ویرانگری بسیار گو یی نیست هست

سالـــها از انقــلاباتِ وطن بگــذ شت ولیــک

تا هنوز هم مردمان بیکار گویی نیست هست

یکطرف صد لاف از تطبیقِ قانون است وبس

یکطرف قانون شِکن بسیار گویی نیست هست

فَـقر و بد بختی  نگر در ملک طوفان می کند

بیـوه وبــیچارَگان بسیا ر گــویی نیست هست

جانی و مُجرِم به پایِ دار گویی هست نیست

قدرت و اهمِیَتش بسیار گو یی نیست هست

دانه ای شطرنج سان هستند در هر صحنه ای

اختیار و واک بر اغیار گویی نیست هست

سویدن اگُست 2011


September 22nd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان