نوروز رسیده و ما خام و نارسیم
جواد میرپور جواد میرپور

نوروز رسیده و ما خام و نارسیم     از لاله خون چکیده وما هم چنان خسیم

 

زندان،شکنجه،تازیانه،دار و سنگسار   یک لاشه ی دریده درچنگال کرکسیم

 

ما را زبان بریده ، زهم دورکرده اند   تک تک زبی کسی، همه دنبال ناکسیم

 

سیمرغ نیستیم، که زالی بپروریم   نه کاوه ای که یک تنه گوید، ما کسیم

 

از ترس، گیج و گنگ وفلج نگشته ایم     درتار و پود باور پوسیده ، واپسیم

 

نزدیکتر زما به خدا نیست، هیچ کس    ما خود برای گفت و شنودخدا، بسیم

 

هرگل به رنگ وبوی خود آراست،این جهان   یاس و بنفشه وسوسن ومینا ونرگسیم

 

نوروز و روشنی رسید،، آری توان رسید    ازخاک لاله جسته، که برخیز، می رسیم


March 17th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان