پدر در شعر فروغ فرخزاد
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

 

 aalborzray@yahoo.com

         مثل همیشه ترسیده ام؛ حس کرده ام که باشما بیگانه هستم. –نامه ف.ف. به پدرش.

 

چکیده. در این جستار نقش پدر در شعر فروغ بررسی می شود. در ضمن پیش بینی مرگ، محبوبیت، اشکال متدولوژیک حفاری تاریخی هم آمده اند. تاثیر پدر در فروغ تابع ثنویت مثبت و منفی می باشد. در شعر دلم برای باغچه می سوزد، پدر مستقیم در مفصل شعر بمثابه نماینده فرهنگ عتیق می آید که در تقابل با مدرنیزم فروغ فرخزاد است. 

 

مقدمه. فروغ نشان داد که انسان است- رشد می کند، تکامل می یابد، نظرش تغییر می کند. پیش بینی رندگی او بخاطر رشد ذهنی ش مشکل می نمود. او از غزل و مثنوی سرایی آغاز کرد؛ سپس به شعر سپید اجتماعی، نمایش، نقاشی، فیلم، ترجمه، سفرنامه نویسی، کنشگری آرمانگرا رسید.

 

زندگی او شفاف بود؛ چنانکه بشعرش نشت می کرد. گزینه های او علایق او را انعکاس می دادند. دوستی او بانسان به جانوران هم سرایت می کرد. او اعتماد بخود و شگفتی را با هم داشت؛ به شعر ناب اجتماعی تعهد کرده؛ آنرا با خلاقیت و بدعت ارایه داد. او به خواننده قول دوستی داد؛ دوستی را 2 دستی تقدیم کرد. فروغ در شعرش نشان داد: انسان تکامل می یابد.

 

شعر دلم برای باغچه می­سوزد روایت خانوادگی در تمثیل اوضاع اجتماعی است. در این شعر اعضای خانواده و نظرات سیاسی آنها ارایه می شوند. در این مفصل پدر نماینده گی گذشته را می کند؛ خود را در درک حال و آینده ناتوان می بیند.

پدر می گوید:

از من گذشته است

از من گذشته است

من بار خود را بردم

و کار خود را کردم.

و در اتاقش، از صبح تا غروب

یا شاهنامه می خواند

یا ناسخ التواریخ

پدر به مادر می گوید:

لعنت به هرچه ماهی و هر چه مرغ

وقتی که من بمیرم

دیگر چه فرق می کند که باغچه باشد

یا باغچه نباشد

برای من حقوق تقاعد کافی ست..

 

پدر. تاثیر پدر بر فروغ را می توان در کودکی، نوجوانی، میانسالی بررسی کرد. باید توجه داشت که جامعه در حال گذار از مرحله پیشامدرن قبیلوی به مدرن فردیت بود. در این گذار فرهنگی هم محیط فروغ در حال تغییر بود هم هنجارهای اخلاقی پدر کمابیش در شرف تکامل بود. شکل گیری شخصیت فروغ تا 9 سالگی از ثنویت مثبت و منفی پدر تاثیر پذیرفت.

 

عوامل مثبت از پدر مانند خواندن غزل، شاهنامه، مثنوی، دیسیپلین و پشتکار بودند. عوامل منفی پدر هنجارهای عتیق مانند زن بمثابه زائده عصمت و آبروی مرد، زن برای تولید مثل و کار خانگی، ایجاد رعب با خشونت نظامی قزاقوار در خانواده، نبود قوانین مدرن در باره فردیت بودند.

 

برخی از این عوامل منفی پدرسالاری مانند حراست از عورت، عاطفه مالکیت بر بچه و زن، آبروی قبیله گی در نوجوانی فروغ شراره های عصیان بنیان می گذاشت. فروغ از استعداد خارق العاده ادبی و هنری برخوردار بود. در میانسالی هم ثنویت عاطفی با کمک مالی و خشونت زبانی همراه بود. این خشونت بخاطر جنجال های روزنامه ها، مجلات، زخم زبان مردم بود. این خشونت گاهی تا هتاکی و تهدید می رسید که زندگی را برای فروغ زهر می کرد.

 

فروغ نزدیک بلوغ با حافظه قوی کلامی، حسی، اپیزودیک/ رویدادی شعر نویسی را تمرین کرد؛ در نوجوانی غزلهای خود را از ترس پدر پاره می کرد. بگذارید در تخیل الگوی اجتماعی سنتی پدر را بر حیات فروغ منطبق کنیم. مطابق معیارهای سنتی پدر، فروغ تا سیکل اول دبیرستان درس می خواند. سپس همسر یکی از همقطاران جوانتر نظامی پدر می شد. در خانه چند تا بچه پس می انداخت. سپس این مرد نظامی، مانند پدر فروغ، صیغه یا همسر دوم جوانتری، را بعقد در می آورد.

 

بخاطر نفقه، وابستگی، عدم امکان معاش، فروغ باید بخانه داری و بچه داری عمر را سپری میکرد. در جامعه استای جوانی پدرف این بدیل برای دختر منحصر بفرد بود. ولی در جامعه گذاری دهه 40 زنان شهری حقوق جدید رای، کار، سفر، تحصیل، حرفه بدست آورده بود.

 

البته طبع شورشی و افسردگی ارثی فروغ بحتم او را به خودکشی می کشاند؛ کماینکه چند بار قصد خودکشی کرده بود. در این زندگی الگوی پدری، استعداد ژنی فروغ سرکوب می شد؛ ادبیات و هنر ایران از وجود این بارقه منحصر بفرد محروم می شد.

 

آیا از نظر قضایی، جامعه یا تاریخ می توانست پدر فروغ را به دادگاه کشانده؟ او را بجرم سرکوب یک استعداد خارق العاده ادبی- هنری محاکمه کند؛ فوقش پدر را بزندان اندازد. ولی تکلیف ادبیات فارسی با نداشتن فروغ بمثابه نخستین زن شاعر با دیدگاه زنانه چه می شد؟

 

البته در تاریخ، دیگران بخاطر ضرورت و جبر، این خلاء را پر می کردند. منظور از ضرورت و جبر تاریخ این است که وقتی شرایط ظهور و عینی- یعنی باسوادی افراد، انکشاف فرهنگی اقشار شهری در جامعه، امکان استقلال مالی زنان طبقه متوسط پدید آیند- جامعه خواستار شعر با راوی زن و امکان ظهور او خواهد شد. لذا شاعرانی چون سیمین بهبهانی و ژاله اصفهانی ظهور می کنند. می توان شاعران دیگر زن را هم نام برد.

 

در طول تولید آثار شعری، هر دوی این شاعران ارزنده دیدگاه منحصر بفرد فروغ را نشان ندادند. لذا خلاء نبود فروغ در ادبیات فارسی بجا می ماند. پس خوشبختانه تز پدر در باره دختر با عصیان فروغ شکست خورد. اگر نامی هم از پدر در تاریخ مانده بخاطر عصیان دخترش بوده؛ لذا مرحوم سرهنگ فرخزاد پدر مرهون منت، رنج، نامآوری دخترش در تاریخ ادبیات و هنر است. تاثیر پدر و مادر بر کودکی فروغ بقرار زیر آمده:

 

چهره ی پدر همیشه از یک خشونت عجیب مردانه پر بود. او تلخ تلخ ، سرد سرد و خشن خشن بود. ولی همین پدر خشنی که ما را حتی با صدای پاهایش فراری می داد گاهگاهی که به خود می آمد؛ ماسک از چهره اش فرو می افتاد با شدیدترین احساسات ما را در آغوش می گرفت؛ زیباترین اشکها از گوشه ی چشمش سرازیر می شد. مادر او یک زن به تمام معنی بود. زنی ساده دل ، کودک وار و خوش باور. زنی که قدرت دیدن بدی ها را نداشت؛ همه ی دنیا و آدمهایش را در قالب خوب و خوبی می دید. http://www.tasiyan.ir/view.php?kindex=228

در نامه ف ف به پدر از مونیخ 1956/ 1335، نظرات فروغ در باره ماموریت او در زندگی بوضوح آمده اند:

 

حال امير هم بد نيست، ما اغلب روزها همديگر را مي‌بينم. مثل هميشه صحبت ما در اطراف تهران، بچه‌ها، مامان و پاپا دور مي‌زند.. دلم براي کامي تنگ شده، اما از طرف ديگر فکر مي‌کنم که هنوز روحيه‌ام خوب نيست. هنوز قوي و عادي نيستم اگر به آن جا برگردم باز آن زندگي جهنمي شروع مي‌شود. من مي‌ترسم که نتوانم بعضي چيزها را تحمل کنم.

 

از وضع کار و تحصيل من سؤال کرده‌ بوديد. شما ميدانيد که من در زندگي هدفم چيست. شايد کمي احمقانه باشد، اما من فقط در اينجا است که احساس رضايت و خوش‌بختي مي‌کنم. من مي‌خواهم شاعر بزرگي بشوم وشعر را دوست دارم. هيچ‌‌وقت غير از اين کاري نداشته‌ام، يعني از وقتي خودم را شناختم حس کردم که شعر را دوست دارم. من هر کاري مي کنم براي وسعت دادن دامنۀ فهم و شعور خودم مي کنم. من هرگز براي گرفتن ديپلم يا ليسانس درس نمي‌خوانم، بلکه منظورم اين ‌است که با وسعت دادن دامنۀ معلوماتم بتوانم کار مورد علاقۀ خودم را که شعر است دنبال کنم و موفق بشوم.

 

من در ظرف هفت ماه که در ايتاليا بودم زبان ايتاليايي را خوب ياد گرفتم. من دوتا کتاب شعر از زبان ايتاليايي ترجمه کردم. حالا هم به کمک امير مشغول ترجمۀ يک کتاب آلماني هستم. يکي هم ترجمه کردم؛ براي چاپ به تهران فرستاده‌ام که البته برايم درآمدي هم دارد. من در ظرف اين ده ماهي که در اروپا بوده‌ام يک کتاب شعر هم نوشته‌ام که خيال دارم چاپ کنم. شعر خداي من است، يعني من تا اين حد شعر را دوست دارم. شب و روز من با اين فکر مي گذرد که شعر تازه‌اي، شعر زيبايي بگويم که هيچکس تا به حال نگفته باشد.

 

آن روز که با خودم تنها نباشم؛ به شعر فکر نکنم برايم جزء روزهاي بي معني و باطل شمرده مي شود. شايد شعر نتواند ظاهراً مرا خوشبخت کند اما من خوشبختي را براي خودم به طرز ديگري معني مي‌کنم.  خوش‌بختي براي من. . . لباس خوب، زندگي خوب يا غذاي خوب نيست، من وقتي خوشبخت هستم که روحم راضي است. شعر روح مرا راضي مي‌کند، در حالي که اگر همۀ اين چيزهاي "خوب" را که مردم ديگر به خاطرش حرص مي‌زنند به من بدهند؛ ولی قدرت شعر گفتن را از من بگيرند من خودم را خواهم کشت.

 

شما از من يکي بگذريد. شما بگذاريد من از نظرديگران بد‌بخت و سرگردان باشم. اما من هرگز از زندگي گله نخواهم کرد. به خدا و به مرگ بچه‌ام من شما را زياد دوست دارم. فکر کردن به شما چشم‌هاي مرا ‌پر از اشک مي‌کند. من گاهي اوقات فکر مي‌کردم و فکر کرده‌ام که چرا خدا مرا اينطور آفريد. اين شيطان را به اسم شعر در وجود من زنده کرد تا من نتوانم رضايت و محبت شما را جلب کنم، اما تقصير من نيست.

 

من قدرت قبول و تحمل يک زندگي عادي نظيرزندگي ميليون‌ها مردم ديگر را در خود نمي‌بينم. من خيال ازدواج ندارم. من دلم مي‌خواهد در زندگيم فرقي کنم؛ در اجتماعم زن برجسته‌اي باشم. گمان نمي‌کنم شما حرف‌هاي مرا نتوانيد قبول کنيد. http://forougham.blogfa.com/page/pedar2.aspx

 

مرگ. فروغ چند بار در طول عمر کوتاهش خودکشی ناموفق کرد. او با قدرت پیشگویی ناشی از ودیعه بنظرآمدن clairvoyance  مرگ خود را 8-10 سال پیش از وقوع تصادف و نیز وقوع انقلاب 57 را 14-15 سال پیش از وقوع آن پیش بینی کرد. پیش بینی وقوع انقلاب در جستاری دیگر در مقایسه با سعید سلطانپور آمده است. در پیشگویی مرگ خود، و برادرش فریدون، حتی فصل زمستان جان سپاریش در نگینه گوییهای زیر آمده اند.

 

در آخرین- تاریخ ؟- نامه به برادرش، فریدون در مونیخ، می نویسد: اولین کسی که در فامیل ما میمیرد من هستم و بعد از من نوبت تو است. من اینرا میدانم. در زمستان 1958 /1337 در مونیخ، 8سال پیش از مرگش، مرگ خود را با ثنویت ثابت ذهنی "نام و ننگ" در شعرش پیش بینی کرده؛ اینگونه پایان بندی می کند:

مرگ من روزی فرا خواهد رسید/ در زمستانی غبارآلود و دور

آه شاید عاشقانم نیمه شب/ ُگل بروی گور غمناکم نهند.

گور من گمنام می ماند به راه/ فارغ از افسانه های نام و ننگ.  بعدها، عصیان، ص 127-130.

صفت "غبارآلود" نه برای زمستان است بلکه برای حضور غیرشفاف آینده دور در ذهن، بهنگام نگارش شعر در حال، توام با افسردگی تلویحی می باشد. ننگ به برچسب لعن و طعن اجتماعی مربوط است که فکر ثابت و مرکزی در تنظیم رفتار اجتماعی زن است. ترس هم از بدنامی، آبروی در خطر، و از دست دادن ماواء در جامعه مردسالار است.

 

خواهرش پوران خاطره زیر را {در رابطه با رفتن آن 2 به گورستان} بیان کرد. فروغ گفت: حیف ماها را این جا/ گورستان راه نمیدهند، گفتم: چرا؟ گفت: آخر شنیدم زمین اینجا وقفی است، میگویند مال داماد ناصر الدینشاه بوده؛ علیخان ظهیرالدوله، زنش- ملکه ی ایران هم مثل خودش از آزادی خواهای معروف بوده- هر دو با استبداد قاجاری می جنگیدند. گفتم: اینها همه درست، ولی چرا این جور دربسته است؛ انگار خانه ی شخصیه؟! گفت: همینجور هم هست چون فقط آدمهای سفارشی را اینجا خاک میکنند. باید هم خیلی بزرگ باشی، هم خیلی معروف.

 

{شان نزول شعر} مرگ من روزي فرا خواهد رسيد: اين شعر هم البته ریشه ای دارد؛ همینطوری نیامده است. فروغ رفته بود آلمان پيش برادرم، سه چهار ماهي در 1337 آن جا زندگي ميكرد، داشت زبان آلماني ميخواند. یک شب، كتابي را از كتاب خانه ي برادرم {امیر مسعود 1314-1383} برميدارد. برادرم ميگويد اين كتاب مجموعه ي شعرهايي است كه شاعران مخالف هيتلر سروده اند.

 

خيلي علاقمند ميشود كه اين كتاب را ترجمه كنند به فارسي. البته فروغ كه آن قدرها آلماني نميدانست. برادرم ميگويد من به فارسي ميگويم، تو آن را بنویس و به شعر تبديل ش كن. يك مقداري از اين كار انجام ميشود؛ بقيه ميماند پيش برادرم- دكتر فرخ زاد. فروغ هم بر ميگردد؛ بعد آن فاجعه {قتل فریدون در بن 1317-1371} اتفاق ميافتد.

 

وقتی برادرم/ امیر مسعود از آلمان آمد، برایم تعریف کرد چنين كار ترجمه را با فروغ انجام داده ايم. اما آن دفتر را گم کرده ام، لاي كتابهاي من مانده است. هی ميگفتم تو را به خدا برادر، اين را پيدا كن. او نميتوانست پيدا كند. تا يك روز، حدود 15 سال پيش{یعنی 1373 }، زنگ زد كه آنها را پيدا كردم. روز بعد آن دفتر را داد دست من. من قول دادم که چاپش كنم. بعد برادرم موضوع سرودن شعر مرگ من روزي فرا خواهد رسيد را برایم تعریف کرد.

 

او گفت كه شبي با فروغ در 1337، شعري با مضمونی اين چنين را از آلماني ترجمه كرديم. وقتي شعر تمام شد، ديدم فروغ سخت رفته تو هم. بعدش هم بلند شد؛ گفت من شام نميخورم؛ رفت توي اتاق اش. صبح سر صبحانه ديدم كه فروغ گريه کرده است. گفتم چه شده. گفت: هيچ، يك شعر گفتم با الهام از آن شعر آلماني دیشب که برايت ميخوانم. آن همين شعر مرگ من روزي فرا خواهد رسيد، بود. بعد از خواندش باز هم گريه اش گرفت. من هم آن روز پشت رل تا بیمارستان گريه كردم. {امیر مسعود پزشگ اورولوگ بود.}

 

مصاحبه اردیبهشت 1388 آرش نصرت اللهی با پوران فرخزاد - درباره شان نزول آخرین شعر- و این منم زنی تنها، بخشی از ایمان بیآوریم.. این شعر را فروغ برای اولین بار در جمع سهراب، جلال خسروشاهی، م.آزاد و فکر میکنم احمدرضا احمدی خوانده است. صبح جمعه ای بوده که بنا به عادت رفته بودند پیش فروغ. البته پس از مدتی که فروغ آنها را دعوت نکرده بود.

 

به هر حال آن روز که فروغ خیلی هم کسل و رنگپریده مینمود، به آنها میگوید: بچه ها من یک شعر تازه گفتم. بعد که شعر را میخواند، همه میروند توی خودشان و حرفی نمی زنند. جلال خسروشاهی به گفته ی خودش، زودتر از همه بلند میشود؛ خداحافظی میکند؛ از در میرود بیرون. وقتی به سر کوچه میرسد، بر میگردد می بیند که هنوز فروغ دم در ایستاده برایش دست تکان میدهد. در واقع این آخرین وداع بوده؛ آخرین باری بوده است که همدیگر را میدیدند. چون از جمع دوستان نزدیک فقط سهراب مرگ فروغ را به چشم دید.

 

 آن روز تصادف سهراب در دفتر گلستان بود. چون فروغ او و کارهایش را به گلستان معرفی کرده بود. گلستان هم از سهراب خواسته بود چند تابلوی بزرگ برای دیوارهای آتلیه اش بسازد. آن روز سهراب سرگرم نصب کردن یکی از تابلوها به دیوار بوده که یکباره مستخدم دفتر وحشت زده وارد میشود. می گوید خبر داده اند که فروغ خانم، سر چهارراه مرودشت تصادف کرده است. سهراب و گلستان به سرعت میدوند.

 http://forougham.blogfa.com/page/poranfarrokhzad2.aspx

 

شهرگی. فروغ سرشار از صمیمت و استعداد ادبی است. ای شاعر مانند صادق هدایت بروی خواننده اثرگذار است. ظرف نیم قرن گذشته، دهها فارسی زبان را دیده ام که برخی اشعار فروغ را از بر بودند. آنها در میهمانیها شعر فروغ را دکلمه کرده، باعث حظ و اعجاب حضار می شد. می توان گفت شعر فروغ محبوبیت ویژه ای بین فارسی زبانان دارد.

 

محبوبیت را در جدول زیر می توان بطور کمٌی دید. این آمار می تواند نسبتی از شمارگان چاپی 5 کتاب فروغ داشته باشند. لذا فروغ در بازه زمانی 31-45 در 14 سال 128 شعر، بطور متوسط 9 شعر در سال یا ماهی یک شعر می سرود. این حجم کم شعر حکایت از وسواس در گزینش تعداد شعر برای نشر کتاب دارد. کتاب اول، اسیر، بالاترین تعداد بازدید کننده را در 5 کتاب فروغ داشته؛ سپس تولدی دیگر مقام 2م را دارد. در کل این 5 کتاب در اینترنت ربع میلیون یا 213497 بازدیدکننده تا سال 1388 داشته اند.

 

ليست 5 کتاب شعر فروغ با تعداد شعر در هر کدام، تعداد بازدیدکننده تا 14/2/1388 و سال نشر کتاب در جدول زیر آمده اند.

عنوان       تعداد شعر  تعداد بازدید        سال

اسیر            44     81289                 1331

ایمان بیاوریم  7       18928                 1352

تولدی دیگر    35     58332                 1342

دیوار           25     27100                 1336                  

عصیان                  17     25848                 1337

کل               128   213497      -

http://www.shereno.com/2/

مقایسه فروغ با 2 شاعر فارسی زبان دیگر، سیمین و پروین، جذبه فوق العاده فروغ را نشان می دهد. فروغ با 70% رای یعنی 3 برابر پروین محبویبت دارد. تاريخ شروع نظرسنجی: 1388/2/14

مجموع نظرات: 1126. کدام شاعر شایسته بانوی شعر ایران میباشد؟

فروغ فرخزاد  793رای 70.4%

پروین اعتصامی  263رای  23.3%

سیمین بهبهانی  70رای  6.2%

 http://forougham.blogfa.com

 

مسئله حفاری یک موضوع در تاریخ اشکالات چندی را دربر دارد. آقای علی افشاری موجز اشکالات متدولوژیک را در منبع زیر بیان کرده؛ در اینجا با برخی جانشینیها مفصل زیر از ایشان قرض گرفته شده:

اظهار نظر و داوری در این مورد که نقش پدر در تربیت فروغ چه بود، به دلیل کمبود اطلاعات جامع و مستند دشوار است. ناگزیر باید از میان خاطرات افراد درگیر و اخبار رسانه ها تلاش کرد تا قطعات مختلف پازل واقعیت را در حد بضاعت جمع آوری کرد. در این مورد اظهارات ضد و نقیض و سهل انگاری در بیان رویدادها وجود دارند. کشمکش دو نظر له و علیه پدر نیز بر تاثیر او سایه افکنده است. لذا بررسی واقعیت موضوع نیازمند جدا کردن اغراض فردی و ولنگاری نگارشی از مطالب مطروحه است که خود بر سختی کار می افزاید. مشاهده شد در این زمینه اظهارات متناقض وجود دارند؛ به اطلاعات کامل و مورد نیاز هم دسترسی نیست. برخی از شخصیت ها مرده اند. اما از بررسی منابع موجود می توان فرضیه ای را ارائه کرد.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/07/110705_l13_lajevardi.shtml

‏2011‏/07‏/08 http://persianpost1.blogspot.com/

 

منابع. ادای دین به فروغ فرخزاد -قصه فروغ، جلال خسروشاهی  1379  موسسه انتشارات نگاه

http://www.saffarian.ws/saffarian/films/about/ds.asp?id=26

http://www.facebook.com/pages/126986301700 / فروغ و فریدون فرخزاد. http://hamidrezahoseini.blogspot.com/2009/02/blog-post_27.html

پيشگامان شعر معاصر ترك، پديدآور: جلال خسروشاهي؛ رضا سيدحسيني؛ عمران صلاحي، مرواريد 1383 

ادای دین به سهراب و یاد یاران قدیم، جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه  


July 9th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان