پیش از خداحافظی
لیلا فرجامی لیلا فرجامی

 

 

مرگ هم سیاره ای ست

چون ماه

جاذبه و هوایی ندارد

وقتی صعود می کنی تا سطحش

و از نهایت آن بزرگراه خلوتی که تنها برای تو کشیده اند

به پیشانی خورشیدی می نگری

که چون سری از سنگ

می خواهد زره فولادی اش را بشکافد

مکثی می کنی

معلق می شوی

چون هزاران هزار تکه کاغذپاره

نانوشته

و سفید

بی آنکه چیزی بگویی

یا قطب نمایی بخواهی

جهات را خوب می شناسی

چکمه های تنگت را در می آوری

و به آغاز راه باز می گردی:

 

(چون اژدهای اوروبوروس

که ابتدا و انتهایش یکی شده اند)

 

و به غار تاریکی که در حسرتش بودی

پا می گذاری

اما ناگهان  چشمهایی که نمی شناسی

به نیمی از صورتت سایه می اندازند

و نیم دیگرش را تا ابد

به نوری غریب می پوشانند.

 

 

شهود شبانه

 

کاجی

و جغدها به شانه اش

 

آن بادی که جهان را درمی کوبد

وزیدن گرفته بود

 

جغدها پریدند

و ماه

ناگهان

بر زمین افتاد.

 

May 25th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان