چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد
هانیه بَرکوهی هانیه بَرکوهی

  تعداد بازدیدها: ۲۱۰
نتیجه‌گیری‌ها و عمل‌ها

 رمان «چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد» نوشته مهدی رضائی، روایت نوعی دیوانگی است که شخصیت اصلی داستان نماینده آن است و رفته‌رفته دیوانگی و دنیای محصور در این دیوانگی را نشان می‌دهد. اما گویا این دیوانگی مسری است و از شخصیت اصلی به دیگر شخصیت‌های رمان نیز سرایت می‌کند.

 با نوشته‌ای پویا مواجهیم که داستان را از یک‌بعدی بودن خارج می‌کند و فضایی چندبعدی به اثر می‌دهد. چندبعدی بودن هم در تلفیق فضاها قابل‌دیدن است و هم در شخصیت‌پردازی و هم در داستان‌پردازی. با پازلی روبه‌روییم که در بسیاری از وجوه، این پازل جور نمی‌شود اما جورنشدن و کنار هم قرار نگرفتن‌ها جزو تکنیک رمان محسوب می‌شود، نه جزو ضعف‌های آن. 
نمونه بارز پازل حل‌نشده را می‌توانیم در داستان‌های پل آستر ببینیم که به صورتی تکنیکی و حسابگرانه بسیاری از موقعیت‌ها را خلق می‌کند بی‌اینکه توضیحی برای آن داشته باشد یا انتهایی برای آن در نظر بگیرد. مهدی رضایی از این قاعده برای نوشتن رمانش استفاده کرده است. در طول رمان زمینه‌سازی‌ها صورت می‌گیرد تا درنهایت به نتیجه مطلوب برسیم اما به یکباره همه‌چیز تغییرشکل و ماهیت می‌دهد و فضا عوض می‌شود و رمان در یک بلاتکلیفی رها می‌شود. تکنیکی که ساختاری مشکل دارد و درنهایت در برخوردش با خواننده گاهی دچار اشکال می‌شود. یعنی خواننده با ذائقه داستان کلاسیک این نوع ساختار را نمی‌پذیرد بنابراین باید ترفندهایی را به کار برد تا مخاطب را به خودش جلب و با رمان همراهی کند. همیشه همراهی مخاطب با اثر هنری یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های اهالی ادبیات است. درواقع نمی‌توان تاثیرپذیری مخاطب را از اثر هنری نادیده گرفت که اگر این نوع تاثیرپذیری دچار اشکال شود اثر هنری ازدست‌رفته و ابتر خواهد بود در عین اینکه ممکن است یک اثر هنری در بالاترین سطح خود قرار داشته باشد. به سراغ چنین تکنیک‌هایی رفتن برای نویسنده دارای خطر است؛ خطر جدی از دست دادن مخاطب. اما مهدی رضائی در عین اینکه از تکنیکی متفاوت استفاده کرده، مخاطب را نیز با خود همراه می‌کند. این همراهی در شخصیت اصلی رمان را می‌توان جست‌وجو کرد. زیرا شخصیت اصلی رمان جذابیت‌های بسیاری برای همراهی کردن دارد. مخاطب در بسیاری جهات با این شخصیت همراه می‌شود یا گاهی هم با او همذات‌پنداری می‌کند. بنابراین رمان چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد، در سطح برخورد با مخاطب موفق عمل می‌کند در عین اینکه از تکنیکی غیرآشنا و غیرمتداول در ادبیات ایران استفاده می‌کند اما در بسیاری جهات هم این رمان براساس قواعد کلاسیک عمل می‌کند. مثلا در سطح نتیجه‌گیری یک اثر داستانی این رمان کاملا کلاسیک عمل می‌کند و نتایج حاصل از برخوردش را با زندگی در صفحه‌های پایانی برای مخاطب شرح می‌دهد. 
در رمان چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد، با چندین داستان در دل هم مواجهیم، داستان‌هایی متعدد که طبیعت رمان است. اما طبیعت رمان به ما می‌گوید که داستان‌ها باید در نتیجه به یک هدف مشترک برسند اما این هدف مشترک در این رمان به فراموشی سپرده می‌شود و رفتاری جدیدتر را به نمایش می‌گذارد. داستان شخصیت اصلی، داستانی که زن شخصیت اصلی راوی آن است، داستان همسایه و قضیه زندگی و درنهایت مرگ او و... تلفیق این روایت‌ها توانسته رمانی چندوجهی و خوش‌ساخت را به نمایش بگذارد که خواندنش برای مخاطب جذاب و جالب است. وقتی مخاطب با یک پازل به اسم همسایه مواجه می‌شود و این پازل آرام‌آرام تکمیل می‌شود و درنهایت می‌بینیم تصویر مشخص و واضحی از مرگ این شخصیت به دست داده نمی‌شود خود تکنیکی است که مهدی رضائی در این رمان خواسته از آن استفاده کند. رمانی مرموز که شخصیتی دیوانه روایتگر آن است. با داستان آدم‌هایی دیوانه مواجهیم که یا اعتقادی به دیوانگی خود دارند مثل شخصیت اصلی داستان یا اعتقاد ندارند اما حرکات و رفتارشان این دیوانگی را نشان می‌دهد. گاهی این دیوانگی خواننده را تا مرز انزجار از شخصیت اصلی نیز پیش می‌برد و خواننده را به جایی می‌رساند که واکنشی خشم‌آلود نسبت به این شخصیت دارد. شاید این نوع برخورد نوعی واکنش عاطفی یا احساسی است که مخاطب را در تاثیرپذیری از اثر با این نوع رفتار مواجه می‌کند؛ واکنشی گاه تند و برخورنده. در بسیاری از قسمت‌های رمان رفتار شخصیت اصلی نسبت به زن‌ها کاملا برخورنده و توهین‌آمیز است که اگر ساختار داستانی و حس مخاطب را از هم تشخیص ندهیم در ابتدای رمان، آن را رها خواهیم کرد و هرگز با آن ارتباط برقرار نخواهیم کرد. اما ساختار شکلی رمان طوری طراحی شده که شخصیت را از یک شخصیت مریض و بیمارگونه آرام ارتقا بدهد به شخصیتی دوست‌داشتنی‌تر که سرنوشت او و دنیای اطرافش برای مخاطب مهم شود. برخورد بیمارگونه شخصیت داستان در ابتدای رمان گاهی وقت‌ها طوری طراحی شده که برخورنده است اما این برخورندگی در صورت ادامه‌دادن رمان برطرف خواهد شد. شاید باید نویسنده کمی این فضا را تلطیف می‌کرد. 
شخصیت‌های دیوانه رمان چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد، داستان‌ها و ماجراهایی را رقم می‌زنند که در طول رمان یا به سرانجام می‌رسند یا نمی‌رسند اما چیزی که در رمان اهمیت دارد سرانجام‌ها نیستند بلکه خود اتفاق‌ها هستند. در هر اتفاقی نباید به دنبال نتیجه بود چون دیوانه‌ها به نتیجه فکر نمی‌کنند. برای دیوانه‌ها عمل‌ها مهم‌تر از نتایج هستند.


July 8th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان