یاد جوانی
محمد اسحاق ثنا محمد اسحاق ثنا

 

با شراب عشق خواهم مست ومدهوشت کنم

تا زخود بیرون شوی آنگه در آغوشت کنم

بانوازش های تارو با نوای نوش و نیش

من تنت از گل بپوشم غرق گل پوشت کنم

تا به خاطر آوری وان لحظه های شاد ومست

حلقه ای از شعر خود آویزه ی گوشت کنم

آتشی از شوق در جانت فروزم آنگهی

آنقدر نازت دهم تا سرد و خاموشت کنم

روزها گشتم ز کیف چشم مخمورت خمار

کور گردد چشم من هرگه فراموشت کنم

تشنه کامم چون "ثنا" از باده ای لعل لبت

گرکه آیی نزد من چون باده من نوشت کنم

ونکوور کانادا

جمعه 29-3-2013


March 29th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان